• خانه
  • تماس  
  • ورود 

تاثیر حجاب و عفاف بر کاهش آسیب اجتماعی

11 اردیبهشت 1391 توسط جعفری سراجی

چکيده

حجاب به معنا پوشش بیرونی و عفاف به معنا پوشش درونی ، این دو عامل باعث سلامت جامعه است و در صورت نبود این دو موجب به وجود آمدن مشکلات و اثرات مخرب زیادی درجامعه خواهد شد. حجاب به عنوان يک خواسته فطري است که  محدود به اسلام نیست. خالق بشر که بر تماي اسرار و رموز آفرينش، عالم خبير است، زيبايي، امنيت، رشد و تعالي انسان ها به خصوص زن را در عفاف و حجاب دانسته است، آيات نوراني قرآن کريم ضرورت  اين حکم الهي را به نحو مطلوب تبيين کرده است، مسأله حجاب که یک دستور دینی است از مسائل مهم جامعه ماست و با بسیاری از مسائل پیوند خورده و دارای ابعاد سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی است. این مسأله ازآن جهت که خطابش با زنان است، به نیمی از جمعیت جامعه مربوط است و از آن جهت که در تنظیم روابط زن و مرد نقش دارد، به همه افراد جامعه مربوط می شود رعایت حجاب نه تنها برای خود زن ارزش آفرین است، بلكه باعث حفظ ارزش هاي انساني، جامعه، مبارزه با تهاجم فرهنگی غرب، کاهش چشمگير مفاسد فردي و اجتماعي، آرامش و پايداري نهاد مقدس خانواده و استيفاي نيروي کار در سطح جامعه… است. از آن جا که اين موضوع نقش بارزي درکاهش آسیب اجتماعی دارد سعي شده با رويکرد به جايگاه نهاد خانواده نقش آن در پايداري اجتماع ارائه گردد.

 

واژگان کليدي: حجاب، عفاف، آرامش، آسیب اجتماعی،سلامت، خانواده.

 

مقدمه

مقوله بي حجابي امروز به يك معضل كاملاً مشهود در جامعه درآمده است معضلي كه فقط براي افراد بي‌حجاب مشكل ايجاد نمي كند؛ در واقع آسيب‌هايي كه از بي‌حجابي ناشي مي‌شود، تمام اعضاي جامعه در بر مي‌گيرد.حجاب و عفاف که یک دستور دینی است از مسائل مهم و کلیدی جامعه ماست و با بسیاری از مسائل پیوند خورده و دارای ابعاد سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی شده است. این مسأله ازآن جهت که خطابش با زنان است، به نیمی از جمعیت جامعه مربوط است و از آن جهت که در تنظیم روابط زن و مرد نقش دارد، به همه افراد جامعه مربوط می شود این حکم از آثار، برکات و نقش آفريني هاي خاصي برخوردار است و اگر حقيقت اين حکم براي انسان ها روشن و آشکار گردد بعيد است که فطرت هاي سالم و خداخواه تسليم آن نشوند و آن را اطاعت ننمايند. بر همين اساس حجاب و پوشش اسلامي که يکي از اوامر انسان ساز الهي و يکي از احکام حيات بخش اسلام در زندگي طيبه است و منطبق بر فطرت بشر و مبتني بر نيازها و شرايط رواني او و زمينه ساز پويائي و کمال انساني فرد و جامعه  است.رعایت حجاب نه تنها برای خود زن ارزش می‌ آفریند ، بلكه می تواند خانواده ، اجتماع و … را نیز تحت تاثیر قرار دهد . همان طور كه رعایت آن به عنوان یك امر ضروری می تواند مفید باشد،‌ عدم رعایت آن نیز پیامدهایی منفی را به همراه دارد. فواید و اثرات رعایت حجاب و پیامدهای آن پاسخی مناسب به این سوال است كه چرا حجاب برای زنان ضروری است ؟ نقش آن در کاهش آسیب اجتماعی و استحکام  نهاد خانواده چيست؟

آنچه می تواند جامعه ای را از این آسیب ها ی شوم مصون داشته وحفظ کند، ترویج فرهنگ دقیق عفاف و تبیین ابعاد مختلف آن درجامعه است. این نوشتار به همین منظور انتخاب و تنظیم یافته است. از ارتباط نزدیک حجاب و عفاف، با  کاهش آسیب اجتماعی می توان  بهره ‌برد. با رعايت حجاب و عفاف از فروپاشي خانواده‌ها جلوگيري مي‌شود.

شناخت تاثیر حجاب ونقش آن در کاهش آسیب اجتماعی می‌تواند مسیر حرکت جامعه را به سوی ترقی و تعامل هموار سازد، به طوری که علاوه بر درک عمل آنها و جلوگیری از تداوم آن عمل با ارائه راه حل‌هایی به سلامت جامعه کمک نماید.

 

ضرورت طرح حجاب از جانب مکتب اسلام

طرح حجاب از طرف مکتب مترقي اسلام، بیانگر آن است که حضو زن را پذيرفته و براي سلامت حضور ، حجاب را مطرح مي نمايد پس مغز حجاب ، حضور مثبت و سازنده زن است و آنقدر اين حضورِ شايسته نزد خداي متعال پسنديده است که فريضه بي بدلیل نماز را براي زنان ، با لباس حضور اجتماعي قرين و ھمراه خوا سته است. در چند سوره از قران کریم مسئله حجاب تصریح شده است که نشان از اهمیت موضوع دارد .در آیاتی از سوره نور ،احزاب و انفال به حجاب و عفت زنان اشاره شده است.لفظ حجاب در آیه ۵۴سوره احزاب آورده شده ."حجاب مخصوص که در قران کریم برای زنان است :یکی خمر(مفرد آن خمار= به کسر “خ” و فتح “م” به معنای روسری است ) در آیه ۳۱ سوره نور است و دیگرجلابیب(مفرد آن جلباب=لباس بلند زنانه)است که در آیه ۵۹سوره احزاب به ان اشاره شده است “[1]   

در سوره احزاب آیه ۵۹ میخوانیم : ای پیامبر به زنان خود و دختران و زنان مومن بگو روسریها و مقنعه های خود را بپیچانند این جور به عفیفه بودن و شریف بودن شناخته می شوند ،تا کسی معترض ایشان نشود وایشان را ازار ندهد و خداوند امرزنده و مهربان است.

قرائتی در کتاب گناه شناسی آورده است :در قران با تعبیرات گوناگون از حیا سخن به میان امده است : حیا در زبان ، [2]   حیا در طرز سخن گفتن، [3]   حیا در راه رفتن، [4]    حیا در شرکت در مجالس میهمانی،[5]  حیا در نگاه کردن [6]    حیا در امور اقتصادی، [7]    حیا در ورود به منازل، [8]   

 

 حجاب و عفاف ، ریشه در فطرت

فطرت امری است که خدای متعال آن را در وجود هر فرد قرار داده وانسان بدون اکتساب، به آن میل ورغبت دارد . دستورات اسلامي منطبق بر مسير شکوفائي فطرت بشري است و با کمي دقت بر اين دستورات و احکام فطري، اهداف، آثار و نتايج عقلاني و حکميانه آن ها نيز آشکار مي گردد. بر همين اساس حجاب و پوشش اسلامي که يکي از اوامر انسان ساز الهي و يکي از احکام حيات بخش اسلام در زندگي طيبه است و منطبق بر فطرت بشر و مبتني بر نيازها و شرايط رواني او و زمينه ساز پويائي و کمال انساني خواهد بود و اصولاً عمل به قوانين اسلام يک عمل اعتباري و قراردادي نيست بلکه عمل به قوانين اسلام يعني پاسخ گوئي به نياز فطرت است.

عفاف نیز یکی ازاین باورهاست. روح عفت وپروا پیشگی از بدو خلقت آدمی تاکنون برانسان حاکم بوده است. البته ممکن است شکل، اندازه وکیفیت بروز آن دردوره های مختلف متفاوت باشد، اما این خصلت همیشه بروز وظهور داشته است. قران کریم درداستان آفرینش آدم وحوا ازاین خصلت فطری چنین یاد می کند : « فدلهما بغرور فلما ذاقا الشجرة بدت لهما سوء تهما وطفقا یخصفان علیهما من ورق الجنة »  [9]  (شیطان) آن دورا فریفت وبه پستی افکند . چون ازآن درخت خوردند، شرمگاههایشان آشکار شد وبه پوشیدن خویش از برگهای بهشت پرداختند.

حیا وعفت، خصلتی انسانی است وآدمیان به حکم نهاد وآفرینش خویش بدان رغبت دارند. هنوز قوانین جهانی برلزوم جلوگیری از کارهای خلاف عفت تاکید دارند، اگر چه رعایت آن درهمه جا یکسان نیست ومیزان به فعلیت رسیدن آن درافراد مختلف است.

 تاریخچه حجاب وعفاف

 

تاريخ حجاب به آفرينش اولين موجودات روي زمين يعني آدم و حوا بازگشت مي‌ کند و فراز و نشيب ‌هاي بي شمار تاريخ، قدرت محو آن را نداشته است.

«يا بني آدم قد انزلنا عليکم لباساً …» سوره اعراف آيه 26 اي فرزندان آدم براي شما لباس فرو فرستاديم که اندام شما را مي ‌پوشاند و مايه زيست شماست و لباس تقوي بهتر است اين از آيات خدا است باشد که متذکر شده پند گيريد. اين آيه بيانگر اهميت لباس، پوشش، ستر و ساتر از نظر قرآن است. « جمله یواری سواتکم» وصف لباس است ودلالت دارد براینکه لباس پوشش واجب ولازمی است که کسی از آن بی نیاز نیست وآن پوشش عضوی است که برهنه بودنش، زشت ومایه رسوایی آدمی است.» [10]   

مسئله پوشش وحفظ عفاف خاص دنیای اسلام وحتی دنیای ادیان نیست. براساس زمینه فطری، حتی جوامع اولیه وبه دور ازتمدن ومذهب هم آن را مورد توجه خود قرار داده اند.ویل دورانت می نویسد: « دربریتانیای قدیم والدین ثروتمند درمدت پنج سال بحران جوانی، دختران خودرا درکلبه ها زندانی می نمودند. زنان سالمند پاکدامنی را به زندانبانی می گماردند، دختران حق خروج ازاین کلبه ها را نداشتندوتنها اقارب ونزدیکان می توانستند آنان را ببینند. بعضی ازقبا یل جزیره برنئو نیزعمل مشابهی داشته اند.». داستان آدم وحوا وبهره گیری آنها از شجره ممنوعه که قبلا ذکر شد نیزدلیل همین مدعاست. بنابراین، مسئله پوشش وعفاف درهمه جوامع وملل به صورتهای گوناگون وجود داشته است، اما با آمدن اسلام این مسئله به عنوان یک حکم تکلیفی وضروری برای زنان تعیین گردید.

 

ویا آنهارا به جواهرات اصلی مانند یاقوت ومرجان تشبیه می کند که جواهر فروشان، آنها را در پوشش مخصوص قرار می دهند تا همچون جواهرات بدلی به آسانی دردسترس این وآن قرار نگیرند واز قدر وارزش آنها کاسته نشود. این جوهر لطیف را از سهل الوصول بودن مصون داشته ومحدوده مطمئن تری پیرامون او قرار داده است.

از آموزه های قرآنی این معنا به دست می آید که عفت و پاکدامنی، به معنای چیرگی عقل و مدیریت مهار قوای شهوانی به دست آن است. این حالت اگر به شکل ملکه ای در نفس انسانی در آید، شخص در حالتی قرارمی گیرد که به سادگی تهییج نمی شود و قوای شهوانی نمی تواند سرکشی کند و او را به سوی گناه سوق دهد.

به سخن دیگر، هدف آن است که آدمی در یک فرآیندی به جایی برسد که قوای نفسانی بر او حکومت نکند، بلکه عقل و آموزه های عقلانی و وحیانی بر جان او مسلط شود که همان معنای تقوا و پرهیزگاری واقعی است.

در برخی از روایات آمده است برای هر چیزی مستی و سکری است. انسان ها همان گونه که با شراب دچار مستی می شوند، یا به سبب ترس از مرگ دچار این حالت می گردند. [11]  یا دنیازدگی، ایشان را مست می کند [12]    همچنین برخی از اوقات چشمان آدمی مست می شود و همانند آدم هایی افسون شده می گردد. [13]    این مستی چشمان، شاید به سبب چشمان مست آفرین جنس مخالفی باشد و شاید به تار مو و زلف زنی و شانه ستبر مردی اتفاق بیفتد. از این رو باید انسان چشم، فروهشته دارد تا در دام مست آفرینان گرفتار نیاید. حجاب، مانع بازدارنده ای است که آدمی را از مست آفرینان در امان نگه می دارد. لذا به عنوان یک حکم اجتماعی اسلامی مطرح شده است.

ازنظراسلام، همان اندازه که انسان نسبت به ایمان و عمل صالح خود مکلف و موظف است همچنین نسبت به ایمان و اعمال دیگران نیز مسئولیت دارد؛ زیرا اسلام دینی اجتماعی است و حوزه های فردی آن تا حوزه های اجتماعی کشیده شده است و ایمان واقعی جز به رهایی از خود و دیگران معنا نخواهدیافت. از این رو بر هر فردی این مسئولیت نهاده شده تا با ایجاد حجاب، مانع از برانگیخته شدن شهوات جنسی دیگران شود. بنابراین حجاب برای مرد و زن یک مسئولیت است.

 ضرورت عفاف

واژه عفاف در منابع لغوی به خودداری از چیزی که حلال نیست.  [14]   یا خودداری از گفتار یا کرداری که جایز و شایسته نیست.  [15] تعریف شده است. راغب اصفهانی آن را حالت نفسانی می داند که به واسطه آن غلبه شهوت جلوگیری می کند. [16]   . در قران کریم «حالت نفسانی که از غلبه شهوت باز دارد » آمده است . به بیان قران کریم عفیف به شخصی اطلاق می شود که خود نگهدار وبا مناعت باشد . [17]   

مطابق این معنا، عفاف در مفهوم عام خود عبارت از خویشتن داری در مقابل هر نوع تمایل افراطی نفسانی است. [18]   

بر این اساس، عفاف به صنف خاصی اختصاص ندارد و برای زن و مرد یک فضیلت اخلاقی به شمار می آید. ادیان الهی نیز بر این ملکه نفسانی تأکید داشته و از پیروان خود پای بندی به آن را درخواست می کنند.

با توجه به اهميت عفاف به عنوان روح پوشش که بسترساز سلامت و پاکي جامعه است،‌ ابتدا به بررسي جايگاه آن در اسلام مي‌پردازيم:

در فرهنگ اسلام نیز با دقت تمام و نیز جامع نگری، مسئله عفاف مورد توجه قرار گرفته و با دستورالعمل هایی زن و مرد را به سوی این فضیلت اخلاقی فرا خوانده است.

مسئله کنترل نگاه و حفظ آن یکی از این دستورات قرآنی است قرآن کریم به مردان و زنان مؤمن دستور می دهد:

قُلْ لِلْمُؤْمِنينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ … وَ قُلْ لِلْمُؤْمِناتِ يَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصارِهِنَّ… [19]   

به مردان مومن بگو چشمان خويش فرو گيرند… و به زنان مومن بگو که چشمان خويش فرگيرند

غض بصر در لغت به معنای کاهش دادن نگاه و خیره نشدن است. [20]    به عقیده برخی از مفسران خطاب قل للمؤمنین… برای زن و مرد کفایت می کرد اما به دلیل اهمیت مسئله خطاب به زنان را به طور مستقل آورد «قل للمؤمنات» تا فرمان کنترل نگاه را با تأکید بیش تری بیان کرده باشد. [21] 

براساس آیات یاد شده مرد و زن وظیفه دارند از نگاه خیره پرهیز نمایند و با دوری از نگاه های خیره و آلوده، راه گسترش عفت را هموار سازند.

رعایت عفاف در راه رفتن جنبه دیگری است که در آیات قرآن پس از آن که مرد و زن مؤمن را از نگاه های شهوت آلود نهی می کند، می فرماید:

…وَ لا يَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِيُعْلَمَ ما يُخْفينَ مِنْ زينَتِهِنَّ وَ تُوبُوا إِلَي اللَّهِ جَميعاً أَيُّهَا الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ [22]   

و نيز چنان پاي بر زمين نزنند تا آن زينت که پنهان کرده‌اند دانسته شود،‌اي مومنان، همگان به درگاه خدا توبه کنيد، باشد که رستگار گرديد.

فرهنگ حاکم بر آن روزگار که منش زن جاهلی را به هنگام حضور در اجتماع ترسیم می کند، زمینه نزول آیه است. زیرا برخی از زنان عرب، خلخال به پا می کردند و برای اینکه بفهمانند خلخال به پا دارند پای خود را محکم به زمین می کوبیدند، ایه آنان را از این عمل نهی می کند. [23] 

بر این اساس و با توجه به سیاق آیه، برخی از مفسران از این آیه یک قاعده کلی استنباط کرده اند و آن این که: نهی از پا به زمین کوبیدن، بیانگر نهی از هر چیزی است که توجه نامحرم را جلب کند و نگاه ها را برانگیزد و زمینه فساد درست کند. [24]   

و نیز قرآن با تأکید تمام از اینکه آهنگ و محتوای سخن زن هیجان انگیز باشد، جلو گرفته است در قرآن آمده است:

يا نِساءَ النَّبِيِّ لَسْتُنَّ کَأَحَدٍ مِنَ النِّساءِ إِنِ اتَّقَيْتُنَّ فَلا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَيَطْمَعَ الَّذي في‏ قَلْبِهِ مَرَضٌ وَ قُلْنَ قَوْلاً مَعْرُوفاً  [25]   

اي زنان پيامبر، شما همانند ديگر زنان نيستيد، اگر از خدا بترسيد. پس به نرمي سخن مگوييد تا آن مردي که در قلب او مرضي هست به طمع افتد. و سخن پسنديده بگوييد.

این آیه گرچه خطاب به همسران پیامبر است اما دستور عامی به تمام زنان است. که گفتارشان هم به لحاظ شیوه بیان و هم به لحاظ محتوا عفیفانه باشد.

محتوای سخن باید قول معروف باشد یعنی سخنی که شرع و عرف اسلامی آن را بپسندد و آن سخنی است که تنها مدلول خود را برساند. [26]   

بنابراین در فرهنگ اسلام هر گفتاری که با ناز و عشوه همراه باشد، نمادی از بی عفتی است. محتوای کلام نیز هر گاه شهوت را برانگیزد، به دور از عفت است.

گفتنی است عفاف در آموزه های اسلامی از ابعاد گسترده تری برخوردار است و ما به دلیل ضیق مجال از سایر جنبه های آن صرف نظر می کنیم.

ضرورت حجاب

واژه حجاب به معنای حائل، پرده، پنهان کردن و منع از تلاقی است. [27]    بنا به گفته استاد مطهری کاربرد کلمه حجاب در مورد پوشش زن یک اصطلاح نسبتاً جدید است زیرا این واژه بیش تر در معنای پرده استعمال شده است [28]    یکی از مسائل مهم در اسلام پوشیدگی زن در برابر بیگانگان است که با عنوان حجاب مطرح می شود.

در معنی واژه حجاب در دانشنامه جهان اسلام امده است :معنی مصدر آن پنهان کردن و منع از وارد شدن است و معنی اسمی آن پرده می باشد.

 

از دیدگاه اسلام حجاب به مفهوم محدود کردن فعالیت های اجتماعی زن نیست، بلکه زن می تواند با رعایت پوشش و حفظ حدود آن در جامعه حضوری فعال داشته باشد.

قرآن کریم حدود و چگونگی پوشش را در آیه 31 سوره نور تبیین نموده و می فرماید:

وَ قُلْ لِلْمُؤْمِناتِ يَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصارِهِنَّ وَ يَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَ لا يُبْدينَ زينَتَهُنَّ إِلاَّ ما ظَهَرَ مِنْها وَ لْيَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلي‏ جُيُوبِهِنَّ وَ لا يُبْدينَ زينَتَهُنَّ إِلاَّ لِبُعُولَتِهِنَّ …. [29]   

و به زنان مؤمن بگو چشمان خويش فروگيرند و شرمگاه خود نگه دارند و زينت‌هاي خود را جز آن مقدار که پيداست آشکار نکنند و مقنعه‌هاي خود را تا گريبان فرو گذارند و زينت‌هاي خود را آشکار نکنند، جز براي شوهر خود و…

ابتدا به معنای واژگان کلیدی آیه مذکور به اختصار می پردازیم:

زینت: به معنای زیور که شامل زینت طبیعی (یعنی زینتی که در آفرینش فرد به کار رفته که اساس آن صورت و چهره است) و زینت اکتسابی (یعنی زیبایی که به واسطه لباس، زیورآلات و لوازم آرایشی به دست می آید) می شود. مفسران نیز واژه زینت را به معنای عام دانسته اند که شامل زینت های طبیعی و اکتسابی هر دو می شود. [30]    (رک فخر رازی، بي‌تا، 23، 205؛ قرطبی، 1967، 12، 226؛ طباطبایی، 1417 ، 15، 111)

خمر: جمع خمار به معنای روسری و سرپوشی که زن بوسیله آن سرش را می پوشاند. [31]   

جیوب: جمع جیب به معنای گریبان و دور گردن است. [32]    یکی از صحابه در بیان معنای این واژه در آیه می گوید: زن سر و سینه و دور گردن و زیر گلوی خود را بپوشاند. [33]

دستور کلی « لا يُبْدينَ زينَتَهُنَّ » زن را مأمور می کند که زینت هایش را بپوشاند و اندام و زیبایی های طبیعی و اکتسابی خود را در مقابل چشمان نامحرم قرار ندهد.

چگونگی پوشش در آیه «وَ لْيَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلي‏ جُيُوبِهِنَّ » را مفسران با توجه به فضای فرهنگی عصر نزول تفسیر کرده اند. چون در دوره جاهلی زنان روسری خود را به پشت سر می افکندند به طوری که گردن و بخشی از سینه آنها نمایان می شد، قرآن دستور می دهد که روسری را طوری به گریبان قرار دهند که گردن و سینه آنها را بپوشاند. [34]   

در سوره احزاب آیه 59 می فرماید:

يا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُلْ لِأَزْواجِکَ وَ بَناتِکَ وَ نِساءِ الْمُؤْمِنينَ يُدْنينَ عَلَيْهِنَّ مِنْ جَلاَبِيبِهِنَّ ذلِکَ أَدْني‏ أَنْ يُعْرَفْنَ فَلا يُؤْذَيْنَ وَ کانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحيماً

اي پيامبر، به زنان و دختران خود و زنان مؤمن بگو که چادر خود را بر خود فرو پوشند. اين مناسب‌تر است تا شناخته شوند و مورد آزار واقع نگردند. و خدا آمرزنده مهربان است.

جلابیب: جمع جلباب به معنی جامه ای است از چادر بزرگ تر و از عبا کوچک تر که زن به وسیله آن سر و سینه خود را می پوشاند. [35] 

گرچه مفسران در بیان معنای جلباب اختلاف نظر دارند اما جلباب، لباس بلند و گشادی است که زیبایی های اندام و زینت ها را بپوشاند و زن را از تعرض افراد بیمار دل مصون نگه دارد. [36]   

بر طبق اين آيه، قرآن کريم فلسفه پوشش را نوعي حرمت بخشي و احترام گذاردن به زن مي‌داند زيرا او را از نگاه‌هاي آلوده و شهواني حفظ مي‌کند. چون اگر زن، حدود را رعايت نکند هر بيماردلي به او طمع نموده و با نگاه آلوده اش حريم وي را مي‌شکند و هويت واقعي‌اش را به فراموشي مي‌سپارد. [37]    از اين رو قرآن مي‌فرمايد: ذلک أدني أن يعرفن فلايوذين اين پوشش، نزديک‌تر است که زنان به حياء و عفاف شناخته شوند و مورد اذيت نااهلان واقع نشوند.

بدين ترتيب، اسلام حکم تشريعي به جامانده از اديان گذشته را ضابطه‌مند کرده و در قالبي متعادل و به دور از افراط و تفريط و متناسب با اقتضائات دروني زن و مرد مسئله پوشش را طراحي کرده است  که نقش در کاهش آسيب اجتماعى دارد.دراین جا ابتدا مختصری درباره این موضوع بحث می کنیم.

 

آسیب های اجتماعی  

آسيب اجتماعى به نوعى عمل فردى يا جمعى گفته مى‌شود که در چهارچوب اصول اخلاقى و قواعد جمعى به صورت رسمى يا غير رسمى مورد رعايت قرار نگيرد و در نتيجه با منع قانونى يا قبح اخلاقى جامعه روبرو مى‌گردد

بنا به اين تعريف، چون حجاب اسلامى در چهارچوب اخلاق دينى قرار مى‌گيرد. عدم رعايت آن نوعى آسيب اجتماعى ساده تلقى مى‌گردد. اين آسيب خود داراى مراتب و دسته‌بندى‌هاى خاصى است..

با کمال تأسف، همزمان با گام نهادن بشر به سکوی فن آوری بر مغز واراده بشر،آسیب های اجتماعی نیز شکل تازه به خود گرفت  زن که مظهر عفاف، حیا وعشق ورزی به قداست وپاکی، مام بشریت محسوب می شد وتداعی صفات فرشتگان درروی زمین وکانون گرم خانواده می نمود، به عنوان ابزاری بی مقدار در سراشیبی سقوط  قرار گرفت وکرامت ذاتی اش زیر غباری از غفلت وفراموشی مدفون شد.

ازآن پس، اساس ازدواجها درهم ریخت ونظام های دقیقی که در طول قرنها زندگی آدمیان برای اداره وبقای خانواده ونیز روابط انسانی میان زن ومرد، وضع شده بود یکباره فروریخت واز ارزش واعتبار زن، درنظر مردانی که برای وصول به کعبه وجود زن، حریمی ملکوتی ساخته بودند، کاسته شد تا آنجا که آنچه ازبدی، گناه، عصیان، خیانت، کم ارادتی وتجاوز به زن ومقام شامخ او بود، درحق او روا داشتند.

اختلالات عصبی روانی، طلاق ،شیوع انحراف جنسی، سلب امنیت زنان،  بیشترین آسیب‌های اجتماعی زنان است   این دسته از آسیب‌ها اغلب با سایر آسیب‌ها در ارتباط نزدیک هستند و گاهی حتی موجب بروز مشکلات جدی می‌شوند. مثل بیماری ایدز که با انحرافات جنسی ارتباط نزدیک دارد.

مبارزه با این دسته از آسیب‌ها در برخی موارد نیازمند تغییرات اساسی اجتماعی است و لازم است تحولاتی کلی و برنامه‌ریزی‌های دقیقی جهت رفع آنها صورت گیرد و این تغییرات با ارائه آموزش‌های وسیع اجتماعی برای افراد و خانواده‌ها و رفع عوامل بنیادی امکانپذیر خواهد بود. يکي از برنامه‌ ها مسأله حجاب و عفاف بوده است و خالق بشر که بر تماي اسرار و رموز آفرينش، عالم خبير است، زيبايي، امنيت، رشد و تعالي انسان ها به خصوص زن را در عفاف و حجاب دانسته است،زیرا عفاف وحجاب تاثیر فراوانی بر کاهش  آسیب‌های اجتماعی  دارد آيات نوراني قرآن کريم ضرورت  اين حکم الهي را به نحو مطلوب تبيين کرده است، 

 

رابطه بد حجابى با آسيب اجتماعى

ابتدا بايد آسيب اجتماعى را معنا کرد. بنا به تعريف، آسيب اجتماعى به نوعى عمل فردى يا جمعى گفته مى‌شود که در چهارچوب اصول اخلاقى و قواعد جمعى به صورت رسمى يا غير رسمى مورد رعايت قرار نگيرد و در نتيجه با منع قانونى يا قبح اخلاقى جامعه روبرو مى‌گردد
بنا به اين تعريف، چون حجاب اسلامى در چهارچوب اخلاق دينى قرار مى‌گيرد. عدم رعايت آن نوعى آسيب اجتماعى ساده تلقى مى‌گردد. حال اين آسيب خود داراى مراتب و دسته‌بندى‌هاى خاصى است.

پیامدهای ناگوار بدحجابی بر اجتماع

طلاق و تهدید خانواده

 از پی آمدها ی زیان بار رعایت نکردن عفاف و حجاب، طلاق و جدایی زن و شوهر و از هم پاشیدن نظام خانواده است؛ طلاق در نظر اسلام مبغوض ترین حلال می باشد که تنها در صورت اختلافات حل ناشدنی ضرورت می یابد. معیارهایی از قبیل ایمان، آراستگی به فضایل اخلاقی و انسانی، اصالت خانوادگی و امثال اینها را برای انتخاب همسر شایسته، مقرر فرموده و حقوق و وظایفی را برای زوجین مشخص کرده است. برای طلاق نیز شرایطی معین کرده که شامل بعد از آن، هم چون رجوع و بازگشت دوباره شوهر به زندگی مشترک می شود، همه اینها مربوط به خانواده است.اما آنچه به اجتماع باز می گردد، سلامت و امنیت جامعه از هر گونه اقدامات منافی عفت و حیا است.

هوس مداری در خانواده

اساسا طلاق در اثر اختلافات عمیق زن و شوهر تحقق می یابد که عمدتا از خودخواهی و هوس ناشی می شود.

 عامل بسیار موثر و سازنده در شخصیت الهی انسان، عفت عمومی، سلامت و پاکی جامعه از عوامل غفلت آفرین و هوس آلود و ناپاکی ها است که عمده آنها هتک حریم حجاب و پوشش عفیفانه و ضعف غیرت و عفت دختران احساس مسئولیت پدران و مادران و شوهران آنها می باشد که افراد جامعه را به سمت هوس های نفسانی سوق داده و باعث تباهی اخلاق آنان می گردند؛ در نتیجه حق محوری جای خود را به هوس بازی و خودخواهی می دهد که عامل اصلی بروز اختلافات و در نهایت طلاق است.

چشم چرانی و مقایسه با همسر

 هرگاه زنان با ظاهری آراسته و بدن نما در جامعه حاضر شوند، مردان عادی با چشم چرانی و مشاهده زیبایی های ظاهری و مقایسه همسران خویش با این زنان …که طبیعتا میوه تلخ آن بی رغبتی یا کاهش محبت به همسران خود می باشد- زمینه بهانه جویی مردان و عیب جویی وتحقیر و بی احترامی به زنان خویش و درنتیجه بروز اختلافات، ایجاد شده و در نهایت به طلاق و جدایی کشیده می شود.

شهوت طلبی و لذت گرایی

 ازدواج، پیوند واتحاد و مصاحبت جسمی زوجین است و این اتحاد در صورتی محقق می شود که دو روح در ابعاد والای انسانی از سنخیت و شباهت برخوردار باشند. آزادی غیر معقول زنان- که آزادی در اسارت هوا و هوس است- شعله های هوس و شهوت را در مردان بر می فروزد و لذت گرایی را در آنان رشد می دهد.لذا عده ای برای تأمین خواسته های شهوانی بی حد و مرز خود با ترفندهای گوناگون، همسران خویش را طلاق می دهند تا به خودخواهی و شهوت حیوانیشان پاسخ مثبت بدهند!

دوستی های نامشروع

حضور تحریک آمیز زنان درصحنه اجتماع، از یک سو باعث ایجاد روحیه شهوانی در مردان، در نتیجه رواج دوستی با صنف مخالف و روابط نامشروع می شود؛ به گونه ای که علاقه آنها به همسران خود کاهش می یابد و در نتیجه پایه و رکن زندگی شیرین متزلزل می گردد.

غفلت از معیارهای اصولی در گزینش همسر

 خودنمایی دختران سبب انتخاب و گزینش غلط و نادرست آنان در ازدواج می گردد، و غفلت از معیارهای اصولی و سازنده درانتخاب همسر، مانع واقع بینی شده و در نتیجه پس از ازدواج و گذشت مدت زمانی متوجه شکست در ازدواج شده و به تدریج میان آنان و شوهران شان فاصله می افتد و سرانجام کارشان به طلاق کشیده می شود

فریب ظواهرآراسته

و انتقام جویی خودآرایی و نمایش جاذبه های زنانه موجب می شود جوانان مجرد، از ظواهر آراسته و آرایش شده آنها فریب خورده و شیفته آنها گردند وپس از ازدواج و چند روز و سال دریابندکه همسرشان شایسته محبوبیت نبوده و در این پیوند زناشویی ناموفق بوده و دچار زیان شده اند. دراین صورت عشق تبدیل به نفرت  دشمنی می شود و درصدد انتقام بر می آیند و ضمن تحقیر سرزنش و عیب جویی و سوءظن به همسران خود، درنهایت آنان را طلاق می دهند.

گرایش مردان به چندهمسری

از ویژگی های زنان، انحصارطلبی درمعشوق و محبوب بودن است؛ اقتضای یگانه معشوقه بودن زن آن است که قلب همسرش کسی جزاو را نخواهد و قلبش تنها در گرو محبت و عشق او و فرزندانش باشد و هرگز سراغ زن دیگر –هوو- نرود ؛ اگر چه این میل طبیعی باید تعدیل شود.زندگی تک همسری بهتر وبا صفا تر است، مگر در مواقع ضروری و با رعایت شرایط خاصی بویژه شرایط عدالت که در قرآن و روایات اهل بیت علیهم السلام برآنها تاکید شده است.اما بحث در ازدواج های غیرمنطقی وغیرضروری است که بدون تردید علت آن هوس بازی و شهوت رانی است اما نباید فراموش کرد که غالبا منشأ چنین ازدواج هایی جلوه گری و پوشش های تحریک آمیز زنان است؛ به عبارتی بد حجابی و خودنمایی زنان با تحریک پذیری و ایجاد شهوت و هوس در مردان ارتباط مستقیم و تنگاتنگی دارد؛ امکان ندارد تحریک جنسی درجامعه باشد اما در مردان عادی جامعه که از کنترل چشم و تقوای لازم برخوردار نیستند، هوس و میل به کام جویی ایجاد نکند و همین هوس و میل هاست که درمردان تک همسر گرایش به ازدواج مجدد را پدید می آورد، زیرا چنین مردانی با دلدادگی و مجذوب شدن به جاذبه های آشکار زنان، اندک اندک به ازدواج با آنها تمایل نشان می دهند که با کاهش محبوبیت همسر قبلی ملازم و همراه است و یا چه بسا محبت او را از دل خارج نموده وتنها به همسر جدید خود می اندیشند و دل می بندند.بدیهی است کاهش محبوبیت فشارهای روحی و اختلال های روانی و جسمی را برای زن اول وفرزندان او ایجاد می کند.

 

ایجاد اختلال روانی و عصبی

بیماری های روحی و اختلال های روانی و عصبی ناشی از چند عامل است که ریشه عمده آن ها را باید در جامعه هوس آلود وخودنمایی زنان جست و جوکرد دراین جا آنها را برمی شماریم:

الف- محرومیت از نیازهای ضروری جسمی و مادی

ب- عدم تأمین نیازهای عالی روحی

ج- انحراف از فطرت انسانی و مسیر طبیعی غریزه جنسی

د- شهوت طلبی افراطی و غیرقابل کنترل

محرومیت از نیازهای ضروری جسمی و مادی(اختلالات روانی)

عواطف انسانی دراثر گرایش به سمت بی بندو باری ها و شهوات ودنیا زدگی تضعیف گشته و در نهایت از امور انسانی والهی همانند کمک به محرومان و نیازمندان جامعه غفلت خواهد شد.اصولا منشأ فقرها و محرومیت ها همانا نظم و بی عدالتی و نرسیدن طبقه محروم و کم درآمد به حقوق مسلم خود است که محصول عواملی از جمله غفلت طبقه  مرفه از مبدأ و معاد فریب خوردن از جاذبه های دنیایی و تحریکات جنسی می باشد، لذا در زمان حکومت حضرت مهدی (ع) این نوع فقر اقتصادی رخت برمی بندد.

عدم تأمین نیازهای عالی روحی (اختلالات روانی)

همان گونه که کم توجهی به نیازهای جسمی و بدنی، سلامت بدن و چه بسا حیات طبیعی انسان را در معرض خطر قرار می دهد،بی اعتنایی به نیازها و خواسته های روحی و قوانین مربوط به روان هم سلامت روح و شخصیت را مختل کرده ، حیات معنوی آن را در معرض خطر قرار می دهد ،کشاندن افراد به سمت شهوات و تمایلات غیر معقول نفسانی از طریق تحریکات جنسی زنان وامثال آن ، موجب بی اعتنایی و یا کم توجهی به نیازهای باطنی و روحی می شود؛ به همین دلیل بیماری خود فراموشی و ازخود بیگانگی از شایع ترین بیماری های روحی است که اکثر افراد بشر دچارآن هستند و عمده اختلال ها و بیماری های روانی و مشکلات جوامع بشری ناشی از آن است.

انحراف از فطرت انسانی و مسیر طبیعی غریزه جنسی (اختلالات روانی)

به طور کلی هر حرکتی که برخلاف ساختار فطرت و طبیعت آدمی باشد،ضربه و زیان بزرگی بر گوهرشریف روح و جسم است انحرافات جنسی نیزکه عمده ترین عامل آن لاقیدی و بدحجابی است، هرکدام منشأ اختلال ها و بیماری های روانی و عوارض نامطلوب جسمی خواهد بود.

شهوت طلبی افراطی و غیرقابل کنترل (اختلالات روانی)

 غریزه جنسی از نظر حرارت جسمی ظرفیت محدودی دارد،به همین دلیل غریزه جنسی با یک همسر ارضا می گردد ، اما از نظر روحی ممکن است به صورت عطش نفسانی درآید و گنجایش نامحدود و ارضا نشدنی پیدا کند.این حالت غالبا به خاطر کنار زدن حریم ارزشی حجاب و معاشرت های آزاد و سهولت اطفا و ارضای شهوت از راه نامشروع به وجود می آید. و از آن جا که آرزوها وخواسته های نفسانی نامحدود دردنیای محدود محقق نمی شود لذا در اثر احساس محرومیت تعادل روحی و روانی خویش را ازدست داده و گرفتار انواع بیماری ها و اختلال های روانی خواهد شد!

سلب امنیت زنان(پیامدهای ناگوار بدحجابی بر اجتماع)

امنیت جنسی، جانی  و آبرویی زنان در جامعه از مهمترین نیازهای اجتماعی آنان است. این امنیت با توجه به ویژگی های خاص آنان چه از بعد جاذبه های جنسی، جسمی و رفتاری که خداوند برای تحقق و تداوم مقام معشوقه بودن در خانواده به آنان ارزانی داشته و چه از جهت ضعف جسمانی در مقایسه با مردان که آن هم ناشی از لطافت، ظرافت و جمال آنهاست از اهمیت بسیاری برخوردار است.عفاف باطنی و فطری زن، زینت گوهر روح و دژ محکم امنیتی اوست و عامل حجاب کامل و عدم اختلاط با مردان ضامن کنترل غریزه ها و میل های او و حافظ بهداشت و سلامت روانی، اخلاقی و غریزی افراد جامعه و بالاخره باعث تأمین امنیت اجتماعی زن است

شیوع انحراف جنسی (پیامدهای ناگوار بدحجابی بر اجتماع)

انسان ها- اعم از مرد و زن – دربرابر غریزه جنسی به سه گروه تقسیم می شوند:

1-     کنترل و تعدیل درسایه تقوای الهی واشباع آن از راه ازدواج؛

2-     افراط و زیاده روی و انحراف؛

3-     تفریط و بی توجهی به این میل نفسانی؛

در حقیقت این افراد به فلسفه حقیقی پوشش پی نبرده اند و دلیل حکیمانه این  حکم الهی را ندانسته اند و با جهل خود مانع تحقق فلسفه حکیمانه آن در جامعه شده اند، در واقع این افراد مسئول بسیاری از اثرات بد عمل نکرد به این تدبیر حکیمانه الهی اند چراکه با ترویج بدحجابی و تمسخر و استهزاء افراد با حجاب؛ اولین نطفه های مشکلات و ناهنجاری های اجتماع را ایجاد کرده اند و در گناه افرادی که این مشکلات را با بدحجابی و بی حجابیشان بر جامعه تحمیل می کنند سهیم و شریکند.

تاثیرحجاب و عفاف

 

حجاب و پوشش، در ابعاد مختلف، داراي آثار و فوايد زيادي است که بعضي از مهم‌ترين فوايد آن عبارت‌اند از:

1- مبارزه با نفس:

ميل به خودنمايي و جلوه ‌گري به مصالحي در سرشت زن، نهفته است که بايد در مسير درست و هدفي والا بکار گرفته شود. چرا که هيچ گرايشي بدون جهت در جان انسان به وديعت نهاده نشده است. اما اگر اين گرايش، مرزي نداشته باشد و همه جا نمود داشته باشد فساد آفرين است.اگر مردی احساس کند و یا احتمال دهد که پوشیدن مقدار واجب و لازم نمی تواند نقش بازدارندگی را ایفا کند، باید بیش از حد واجب اندام خود را بپوشاند و این یک مسئولیت اجتماعی است که به عنوان آداب پوشش مطرح می باشد. چنان که اگر زنی دید که دستان ظریف و لطیف وی نگاه ها را مجذوب می کند و یا چشمان مخمورش دل ها را به بند می کشد و مسحور می سازد، باید به آداب اسلامی پوشش، دستان خویش بپوشاند و یا چشمان را با عینک دودی و یا هر ابزار دیگری مخفی نگه دارد و این گونه حجاب را مراعات نمایدو به این ترتیب برعلیه نفس مبارزه کند.

2- حجاب و سلامت زنان درجامعه

اگر زنان محجّبه باشند، امتیازات ظاهری محو گشته و اذهان متوجّه علم و ادب و هنر و اخلاق ایشان می شود و دیگر تمام توان زن صرف ظاهر و زیبایی نمی گردد، بلکه وقت و توانش به چیزهایی صرف می شود که بسیار ارزشمند تر است. میوه با پوست، عمر طولانی تر دارد ولی وقتی پوست آن گرفته شد، بیش از دقایقی دوام نخواهد داشت.

حجاب، هم مانند پوست میوه که محافظ سلامت و تازگی میوه است، برای زنان نیز امنیت، طراوت، زیبایی و تازگی می آورد.

ـ امام صادق (علیه السّلام) می فرمایند:

حجاب زن،برای طراوت و زیبایی اش مفیدتر است.

3- ارزش و احترام زن

اسلام تأکید کرده است که زن هر اندازه متین ترو با وقارتر حرکت کند و خود را در معرض نمایش برای مرد نگذارد بر احترامش افزوده می شود.از ایرادهایی که به پوشش زن می گیرند این است که دلیل معقول و منطقی ندارد در صورتی که جنبه هایی که در بالا ذکر شد بیانگر این مطلب است که حجاب منطق و معقول دارد.

4-  جلوگیری ازچشم چرانی درجامعه

یکی از راه های علاج چشم چرانی، عامل حجاب و پوشش و آثار مثبت حجاب و مضرات بی حجابی است که به آن می پردازیم:

یکی از مهم ترین عوامل پیشگیری از چشم چرانی و نگاه هوس انگیز حجاب زنان است.

به راستی آیا اگر زنان خود را در معرض دیدگاه مردان قرار دهند کار به همین نگاه ختم می شود و هیچ فسادی مترتّب بر این نوع پوشش و نگاه نمی شود؟

این همه روابط نامشروع دختران و زنان شوهردار در تمام جهان بر چه اساسی انجام می پذیرد؟

بعضی از عشق های نامقدّسی که کانون خانواده ها را از هم می پاشد و حتّی گاهی موجب کشتار چندین نفر بر سر یک زن شده، ازکجاست؟

آیا کودکان بی صاحب، نتیجه ی خوش گذرانی های موقّت زنان و مردان اغفال شده نیست؟

آیا نخستین جرقه ی این همه آتش خانمان سوز از یک نگاه ساده نبوده است؟

آیا همین نگاه ساده، هزاران زن فاحشه و هزاران کودک بی سرپرست را انگل جامعه نکرده است؟

اگر زنان اندام زیبای خود را از نگاه های مسموم می پوشاندند و با قیافه تحریک کننده در جامعه ظاهر نمی شدند و خود را آلت شهوت و هوس بازی مردان نمی کردند و برای خود شخصیّتی قایل بودند و از راه ازدواج مشـروع بـه خـواسته های خـود جـامه ی عمـل می پوشاندند، این اتفاقات ناگوار به بار می آمد؟![48]

 

5- آرامش روانی

علت بیماری های روانی که دردنیای غرب زیادشده ، آزادی اخلاقی جنسی و تحریکات فراوان است. نبود حریم میان زن و مرد ، بی بند وباری و هیجانها را فزونی می بخشد و پیامد آن بیماری روانی است. به علت اثری که دیدن یک زن زیبارو در یک مرد می تواند داشته باشد به خصوص پسرهای نوجوان(حتی پیش از بلوغ) که دچار طوفان های شخصیتی و شهوانی می شوند و از آنجا که امکان ارضای این میل برایشان وجود ندارد ممکن است دچار صدمات روحی و یا خودارضایی شوند. در اینجا وجود حجاب باعث میشود که چنین طوفانهایی با تأخیر صورت گیرند و موکول به زمانی میشوند که پسرها به بلوغ فکری و جنسی رسیده اند.

يکي از فوايد و آثار مهم حجاب در بُعد فردي، ايجاد آرامش رواني بين افراد جامعه است که يکي از عوامل ايجاد آن عدم تهييج و تحريک جنسي است؛ در مقابل، فقدان حجاب و آزادي معاشرت‎هاي بي‎بندوبار ميان زن و مرد، هيجان‎ها و التهاب‎هاي جنسي را فزوني مي‎بخشد و تقاضاي سکس را به صورت عطش روحي و يک خواست اشباع نشدني درمي‎آورد. غريزه‌ي جنسي، غريزه‎اي نيرومند، عميق و دريا صفت است که هرچه بيش‌تر اطاعت شود بيش‌تر سرکش مي‎گردد؛ هم‌چون آتشي که هرچه هيزم آن زيادتر شود شعله‎ورتر مي‎گردد. بهترين شاهد بر اين مطلب اين است که در جهان غرب که با رواج بي‎حيايي و برهنگي، اطاعت از غريزه‌ي جنسي بيش‌تر شده است، هجوم مردم به مسئله‌ي سکس نيز زيادتر شده و تيراژ مجلات و کتب سکسي بالاتر رفته است. اين مطلب پاسخ روشن و قاطع به افرادي است که قايل‎اند همه‌ي گرفتاري‌هايي که در کشورهاي اسلامي و شرقي بر سر غريزه‌ي جنسي وجود دارد، ناشي از محدوديت‎هاست؛ و اگر به کلي هرگونه محدوديتي برداشته شود و روابط جنسي آزاد شود، اين حرص و ولعي که وجود دارد، از بين مي‎رود.البته از اين افراد بايد پرسيد؛ آيا غرب که محدوديت روابط زن و مرد و دختر و پسر را برداشته است، حرص و ولع جنسي در بين آنان فروکش کرده است يا افزايش يافته است؟!


پاسخ هر انسان واقع
‎بين و منصفي به اين سؤال اين است که نه تنها حرص و ولع جنسي در غرب افزايش يافته است، بلکه هر روز شکل‎هاي جديدتري از تمتّعات و بهره‎برداري‎هاي جنسي در آنها رواج و رسميت مي‎يابد.يکي از زنان غربي منصف، وضعيت جامعه‎ي غرب را در مواجهه با غريزه‎ي جنسي اين‎گونه توصيف کرده است:

«کساني مي‌گويند مسئله‌ي غريزه‌ي جنسي و مشکل زن و حجاب در جوامع غربي حل شده است؛ آري، اگر از زن روي‌گرداندن و به بچه و سگ و يا هم‌جنس روي آوردن حل مسئله است، البته مدتي است اين راه حل صورت گرفته است!!» [38] 

6- تمایل جوانان به ازدواج

اگر حجاب در جامعه رعایت شود و روابط جنسی به محیط خانواده محدود گردد، جوانان نیز تمایل بیشتری به ازدواج پیدا می کنند و خانواده های تشکیل شده نیز ثبات بیشتری خواهند گرفت و در نتیجه منفعت بیشتری عاید زنان خواهد شد، زیرا از محبّت و حمایت مالی مردان برخوردار خواهند بود.

ولی اگر روابط جنسی در غیر محیط خانواده میسّر گردد، جوانان مشکلات ازدواج را نخواهند پذیرفت و خانواده های تشکیل یافته هم متزلزل می شود. زیرا مردان با دیدن زنان بی حجاب تحریک شده و آسیب پذیرمی شوند و درنتیجه کانَون گرم خانوادگی به سـردی می گراید، محبّت در خانواده جای خود را به تنفّر خواهد داد؛ زیرا همسر قانونی مانع روابط جنسی جدید به حساب می آید.

جورج کامینکسی، جامعه شناس معروف، عامـل اصلی اختلاف (زن و شـوهـرهـا در طـلاق) را روابـط نـامشـروع می داند. با افـزایش طلاق و فروپاشی خانواده، اعتیاد، استفاده از مشروبات، بزهکاری و فساد اخلاقی هم افزایش می یابد. [40]   

7- نتايج حجاب در سلامت بخشي خانواده:

بدون شک جامعه اي از سلامت کامل برخوردار است که خانواده به عنوان جزء کوچک آن جامعه از سلامت و استحکام کامل و کافي برخوردار باشد، از اين رو، اگر خواهان سلامت و تقويت بنيان جامعه هستيم، بايد همه نيروهاي خود را در جهت استحکام و تقويت پيوندهاي خانوادگي بسيج کنيم. در جامعه اي که برهنگي بر آن حاکم است هر زن و مردي، همواره در حال مقايسه است مقايسه ي آنچه دارد با آنچه ندارد؛ و آنچه ريشه ي خانواده را مي سوزاند اين است که اين مقايسه آتش هوي و هوس را در زن و شوهر و مخصوصاً در وجود شوهر دامن مي زند. زني که با بيست يا سي سال در کنار شوهر خود زندگي کرده و با مشکلات زندگي جنگيده و درغم و شادي او شريک بوده است، پيداست که اندک اندک بهار چهره اش شگفتي خود را از دست مي دهد و روي در خزان مي گذارد.

در چنين حالي که سخت محتاج عشق و مهرباني و وفاداري همسر خويش است، ناگهان زن جوان تري از راه مي رسد و در کوچه و بازار، اداره و مدرسه، با پوشش نامناسب خود، به همسر او فرصت مقايسه اي مي دهد؛ و اين مقدمه اي مي شود براي ويراني اساس خانواده و بر باد رفتن اميد زني که جواني خود را نيز بر باد داده است.

آري با بي حجابي روابط آزاد و نامشروع جنسي جامعه را فرا مي گيرد و به همان نسبت کانون خانواده ها سست شده و آمار ازدواج کاهش مي يابد و ازدواج هاي گذشته هم به کاهش مي يابد و ازدواج هاي گذشته هم به جدايي و طلاق منجر مي شود. بنابراين وجود خانواده سالم و مستحکم در گرو گسترش فرهنگ حجاب خواهد بود.

 

8- نتايج حجاب در استحکام پیوند خانوادگی:

 

وجود عارضۀ خیانت به همسر(رابطۀ شوهر با زنانی غیر از هسرش) ، در همه جای دنیا از عوامل از هم پاشیدگی خانواده است. جالب است که در این موارد فقط مرد محکوم می شود در حالی که در هر خیانتی زنی دیگر هم بوده که از این مرد متأهل دلبری کرده است. از آنجا که بخش عظیمی از میل جنسی مرد با چشمانش پاسخ داده می شود حکم حجاب برای زن در برابر مرد غریبه و حفظ چشم برای مرد در برابر زن غریبه خود یکی از بهترین عوامل ممانعت از اینگونه خیانت هاست.

يكى از فوايد مهم حجاب در بُعد خانوادگى، اختصاص يافتن التذاذهاى جنسى به محيط خانواده و در كادر ازدواج مشروع است. اختصاص مذكور، باعث پيوند و اتصال قوى تر زن و شوهر و در نتيجه، استحكام بيش تر كانون خانواده و، برعكس، فقدان حجاب باعث انهدام نهاد خانواده مى گردد. يكى از نويسندگان، تأثير برهنگى را در اضمحلال و خشكيدن درخت تنومند خانواده، اين گونه بيان كرده است:

در جامعه اى كه برهنگى بر آن حاكم است، هر زن و مردى، همواره در حال مقايسه است; مقايسه ى آنچه دارد با آنچه ندارد; و آنچه ريشه ى خانوده را مى سوزاند اين است كه اين مقايسه آتش هوس را در زن و شوهر و مخصوصاً در وجود شوهر دامن مى زند. زنى كه بيست يا سى سال در كنار شوهر خود زندگى كرده و با مشكلات زندگى جنگيده و در غم و شادى او شريك بوده است، پيداست كه اندك اندك بهار چهره اش شكفتگى خود را از دست مى دهد و روى در خزان مى گذارد. در چنين حالى كه سخت محتاج عشق و مهربانى و وفادارى همسر خويش است، ناگهان زن جوان ترى از راه مى رسد و در كوچه و بازار، اداره و مدرسه، با پوشش نامناسب خود، به همسر او فرصت مقايسه اى مى دهد; و اين مقدمه اى مى شود براى ويرانى اساس خانواده و بر باد رفتن اميدِ زنى كه جوانى خود را نيز بر باد داده است; و همه ى خواهران جوان لابد مى دانند كه هيچ جوانى نيست كه به ميان سالى و پيرى نرسد و لابد مى دانند كه اگر امروز آنان جوان و با طراوت اند در فرداى بى طراوتى آنان، باز هم جوانانى هستند كه بتوانند براى خانواده ى فرداى آنها، همان خطرى را ايجاد كنند كه خود آنان امروز براى خانواده ها ايجاد مى كنند. [39]   

بنابراين بايد گفت زنى كه چادر بر سر مى گذارد، نه تنها اولين قدم را در حفظ كانون گرم خانواده برداشته، بلكه آبرو و شرافت مادرى را بدين وسيله فراهم ساخته است و خود را از آزار و اذيت ها و نگاه هايى كه همچون تير به قلب خانواده اصابت مى كند و آن را از هم مى پاشد محفوظ داشته است. شک نیست که هر چیزی که موجب تحکیم پیوند خانوادگی و سبب صمیمیت رابطه زوجین گردد، برای  کانون خانواده مفید است و بالعکس.

آثار و فوايد حجاب اسلامي بر گسترش امنيّت اجتماعي، بسيار است که برخي از آنها عبارتند از:

9- حجاب و نقش آن در سلامت اجتماع

 رعايت حجاب در سلامت و پاکي اجتماع مؤثر است، به علت تأثير زياد آن در استحکام خانواده بعنوان پايه و اساس اجتماع و نيز تأثير آن در ساختن فرزندان با تربيت صحيح و پاک نگه داشتن محيط اجتماع از عوامل تحريک آميز حيواني.

 

 

 

10- ايجاد آرامش رواني در افراد جامعه

نفس آدمي دريايي از خواستني ها و تمايلات است. زماني که به چيزي رغبت پيدا کند همانند دريا، توفاني مي شود و تنها راه آرام شدن جزر و مد اين دريا، رسيدن او به خواسته خويش است. لذا براي جلوگيري از چنين موقعيت مهلک و درد طاقت فرسايي، حجاب؛ داروي درمان کننده و موجد امنيّت و صفاي روحي است. همانطور که يک بانوي تازه مسلمان آمريکايي مي گويد: «سلامت روح مرد و جامعه با نوع و کيفيت پوشش زنان، رابطه مستقيم و غيرقابل انکار دارد. » [42]   

8- حجاب و نقش آن در مسئوليت ‌هاي اجتماعي

امام خميني(ره)، در مورد نقش زنان در انقلاب اسلامي مطالب مهمي بيان کرده‌اند که از آن جمله خطاب به آنان چنين مي ‌فرمايند: «نقش شما زنان در اين نهضت از مردها بيشتر بوده» نيز مي ‌فرمايند: «همان طور که مردها وارد ميدان بودند، بانوان محترم هم وارد بودند، بلکه زحمات اين ها بيشتر از مردها بود.»

3- خروج از لشکريان دشمن و ايمني از عذاب الهي و کسب ثواب اخروي:

شيطان از روابط زن و مرد براي به گناه انداختن، استفاده مي‌ کند لذا بدحجابي و بي‌حجابي و نيز عدم رعايت اصول شرعي در روابط با نامحرم، شخص را در معرض خشم خدا قرار مي‌ دهد.

11- پوشش اسلامي و حفظ نسل از خطر سقوط

يکي از آثار بي ‌حجابي، بي ‌بند و باري و روابط نامشروع در ابعاد وسيع است چنان که در دنياي غرب، به خوبي ديده مي ‌شود و آثار نکبت‌ بار روابط نامشروع برکسي پوشيده نيست.

 يکي از آثار، آلوده شدن نسل و به دنبال آن سقط جنين و تولد فرزندان نامشروع و غيرقانوني است که متأسفانه بر اثر عدم رعايت عفت و پوشش اسلامي، اين آثار روز به روز بيشتر مي‌ شود و آمار نشان مي ‌دهد که اين موضوع در کشور‌هايي که پوشش اسلامي رعايت نمي ‌شود به مراتب بيشتر از جاهايي است که پوشش اسلامي رعايت مي ‌شود.

12- حفظ و استيفاى نيروى كار در جامعه

يكى از فوايد مهم حجاب در بُعد اجتماعى، حفظ و استيفاى نيروى كار در سطح جامعه است. در مقابل، بى حجابى و بدحجابى باعث كشاندن لذت هاى جنسى از محيط و كادر خانواده به اجتماع و در نتيجه، تضعيف نيروى كار افراد جامعه مى گردد. بدون ترديد، مردى كه در خيابان، بازار، اداره، كارخانه و … همواره با قيافه هاى محرّك و مهيّج زنان بدحجاب و آرايش كرده مواجه باشد، تمركز نيروى كارش كاهش مى يابد. برخلاف نظام ها و كشورهاى غربى، كه ميدان كار و فعاليت هاى اجتماعى را با لذت جويى هاى جنسى درهم مى آميزند،[43] .

اسلام مى خواهد با رعايت حجاب و پوشش، محيط اجتماع از اين گونه لذت ها پاك گردد و لذت هاى جنسى، فقط در كادر خانواده و با ازدواج مشروع انجام شود. [44]

 

 

پژوهش ها نشان مى دهد كه زنان ايران زمين از زمان مادها داراى حجاب كاملى شامل: پيراهن بلند چين دار، شلوار تا مچ پا و چادر بر روى لباس ها بودند. برابر متون تاريخى، در همه ى آن زمان ها پوشاندن موى سر و داشتن لباس بلند و شلوار و چادر رايج بوده است و زنان با آن كه آزادانه در محيط بيرون از خانه رفت و آمد مى كردند و همپاى مردان به كار مى پرداختند، داراى حجاب كامل بودند و از اختلاط هاى فسادانگيز شديداً پرهيز مى كردند.

13-  مبارزه با تهاجم فرهنگي غرب :


مبارزه با تهاجم فرهنگي، پديده جديدي نيست. در طول تاريخ بشر، جنگ فرهنگي، هميشه وجود داشته است. به عنوان نمونه، فرعون در برابر موسي عليه السلام به جنگ فرهنگي متوسل شده گفت:

«انّي أَخافُ أنْ يُبَدِّلَ دِينَکُم أو أن يُظْهِر في الارض الفساد»
[45]« ميترسم آيين شما رادگرگون سازدويادراين سرزمين فسادبرپانمايد!»

يکي ازجنبه هاي مهم تهاجم فرهنگي غربي ها مبارزه با حجاب و از بين بردن امنيّت اجتماعي بوده و هست واين امرمشخصا از زمان رضاخان شروع شد. به اين صورت که تحت عنوان متحدالشکل شدن، با حجاب به مبارزه برخاستند و پوشيدن لباس روحانيّت را قدغن، و مجالس عزاداري امام حسين عليه السلام را نيز ممنوع کردند[46].

آنها همچنين به عنوان آزادي و هنر، انواع فساد و فحشا و ابتذال را ترويج دادند و حجاب را مانع اصلي اين آزادي حقيقي معرفي کردند و امنيّت اجتماعي افراد جامعه را به خطر انداختند.حفظ حجاب و امنيّت اجتماعي و درک رابطه مستقيم و عميق اين دو مقوله، راهکارها و فوايد بسيار ارزشمندي را جهت مبارزه با تهاجم فرهنگي غرب ارائه مي دهند:

 
- باعث تبليغ فرهنگ ناب اسلامي و تشويق جوانان به ازدواجِ موفقِ اسلامي مي گردند.


-جوانان را جهت تقويت روحيه و حفظ آرامش دروني به جاي سوق دادن به محيط فحشا و اعمال مبتذل، به شرکت در فعاليت هاي هنري، ورزشي، فرهنگي و مذهبي رهنمون مي شوند.


-حفظ حجاب نه تنها باعث ايجادامنيّت اجتماعي فراگير مي شود، بلکه جهت مبارزه باتهاجم فرهنگي، مسؤولان راازواردات کالاي تجملاتي، لوازم بهداشتي وآرايشي مبتذل نهي مي نمايد.
[47]

14- فايده ى اقتصادى حجاب

رعايت حجاب و پوشش اسلامي، نه تنها مانع حضور زنان در صحنه هاي سياسي و اجتماعي نمي باشد بلکه بر عکس، تشريع حکم حجاب از سوي شارع مقدس، در حقيقت مجوز حضور زنان در صحنه هاي اجتماعي به حساب مي آيد، والا نشستن در منزل و ماندن در کنار اعضاي خانواده، رعايت نوع حجاب مورد نظر را نمي خواهد تا درباره آن حکمي صادر شود لذا صدور حکم پوشش اسلامي از سوي شرع مقدس بهترين دليل بر اين مطلب است که دين مبين اسلام نه تنها با فعاليت هاي اجتماعي و فرهنگي زنان مخالف نيست بلکه خود زمينه حضور آنان را در فعاليت هاي اجتماعي فراهم کرده است.

منتهي شرط حضور در اجتماع و فعاليت هاي سياسي، فرهنگي و اقتصادي به خصوص براي قشر خانم ها، ايجاد امنيت لازم در جامعه خواهد بود و از جمله عوامل بسيار مهم و اساسي که در جهت آرامش و آسايش فرد و خانواده و امنيت در اجتماع، نقش ايفاد مي کند، داشتن حجب و حيا، رعايت اصول و ارزش هاي ديني و مذهبي از جمله رعايت حجاب و پوشش اسلامي توسط زنان و مردان مؤمن و متدين خواهد بود. اگر به آيات شريفه قرآن کريم و احاديث معصومين در ارتباط با پوشش اسلامي دقت کرده و اشارت ظريف و لطيف آن، مورد ارزيابي قرارگيرد. اين اصل و استنباط به دست خواهد آمد که حجاب، محدوديت نيست بلکه مصونيت است. مصونيتي که فرآيند و محصول مبارک آن، سلامت، بهداشت و آرامش افراد خانواده ها و امنيت در جامعه خواهد بود.

قرآن کريم، زنان و مردان مؤمن را مورد خطاب قرار داده و به آنان دستور مي دهد: «چشم چراني نکنيد، دامن هاي خود را آلوه نساخته و حفظش کنيد». [49] به زنان تأکيد بيشتري نموده مي گويد: «حجاب و پوشش اسلامي را رعايت کرده، زينت هاي خود را آشکار نسازيد… و در نشست و برخاست هم به گونه اي عمل نمائيد که متوجه زيورآلات شما نشوند.» . [50] و در صحبت ها و مکالمات روزمره نيز با ناز و کرشمه، صحبت نکرده، ادا و اطوار زنانه که آتش شهوت را شعله ور سازد، از خود نشان ندهند.» [51] «و مانند زنان نيمه عريان دوران جاهليت، تبرج نکرده و با خودنمايي و خودآرايي و لباس هاي نازک و بدن نما[52]  از خانه خارج نشويد»[53]

همه اين دستورات براي آن است که رعايت آن، علاوه بر اسقاط تکليف و امتثال اوامر الهي، سلامت و بهداشت روحي و رواني و آرامش و امنيت فردي و اجتماعي را به دنبال دارد و تخلف و سرپيچي از آن، يعني چشم چراني، آلوده کردن دامن، آشکار ساختن زينت و زيورآلات، صحبت کردن با ناز و کرشمه و لهجه هاي مخصوص و مهيج و پوشيدن لباس هاي نازک و بدن نما، هر کدام به نوبه خود، باعث فساد، عياشي، تجاوزگري و اضطراب و ناامني مي شود و جامعه را به هرج و مرج مي کشاند. در احاديث نوراني که از معصومين نقل شده است، نگاه کردن به نامحرم و چشم چراني، به عنوان تير زهرآلود شيطاني، معرفي شده است، لذا امام صادق(ع) مي فرمايد: «نگاه (و چشم چراني) تيري از تيرهاي مسموم شيطان است.» [54]  در حديث ديگري بازهم از امام صادق(ع) مي خوانيم «نگاه کردن تير زهرآلودي از ناحيه شيطان است چه بسيار نگاه هايي که بعدها، حسرت و تأسف طولاني را به دنبال خواهد داشت.» [55]

امام علي(ع) نيز مي فرمايد:«کسي که نگاهي را رها سازد، حسرت و تأسف او زياد مي شود»[56]  در جاي ديگري مي فرمايد: «چه بسيار نگاه هايي که آه و حسرت به دنبال دارد.» [57]  و در جملات ديگري آن امام همام مي فرمايد: «نگاه و چشم چراني، پيشاهنگ تمام فتنه هاست» [58]   «چشم ها دام هاي شيطان هستند.» [59]  و «چشم راهبر دل است»[60]  

نتیجه

با رعایت حجاب و عفاف از طرف مردان و زنان(بویژه بانوان درزمینه حفظ حجاب) جامعه از بسیاری از خطرات حفظ خواهد شد و مهمتر از همه این که با حفظ حجاب کیان خانواده که اصلی ترین نهاد اجتماع است در معرض خطر قرار نمی گیرد.

برای رسیدن به این منظور باید فرهنگ حجاب در جامعه گسترش پیدا کند، و دراین امر دولت، خود مردم، رسانه های گروهی می توانند نقش مؤثری بر ترویج حجاب داشته باشند، که درصورت تحقق این موضوع جامعه از خطرات حفظ وآسیب های اجتماعی کاهش  می یابد.

پیشنهادات

براي بهبود آسیب اجتماعی توصیه می شود :

- توسعه فرهنگ عفاف در اقشار گوناگون جامعه و تربيت و تأمين نيروي انساني مورد نياز دستگاه هاي دولتي و مراكز آموزشي و تجاري؛

- توجه به حفظ حدود و شعائر، اهتمام به ارزش ها در ادارات و ارگان ها به ويژه در حوزه مديران؛

- نظارت موثر بر فيلم هاي سينمايي و تلويزيوني به منظور پرهيز از تبليغ و ترويج روابط ناصحيح اجتماعي و از طرفي توسعه فرهنگ عفاف؛

- اعمال شيوه‏ هاي تربيتي موثر مبتني بر شناخت صحيح از افراد و محيط در محيط هاي آموزشي وابسته به آموزش و پرورش و آموزش عالي؛

- انجام وظايف ضابطان و نهادهاي نظارتي به شكل صحيح در رويارويي با مفاسد و ناهنجاريهاي اجتماعي؛

- تأكيد بر حفظ حدود ظاهري حجاب و استفاده نكردن از مدل ها و رنگ هاي نامناسب در اماكن عمومي؛

- پرهيز از ترويج لباسهاي نامناسب، استفاده از مدل هاي مبتذل و نمايش مظاهر غربزدگي در فيلم هاي سينمايي و برنامه هاي تلويزيوني. 

  پی نوشت

[1]    دانشنامه جهان اسلام.

[2]   سوره انعام آيه  ۱۰۸)،

[3]    سوره احزاب آيه  ۳۲.

[4]    سوره قصص آيه ۲۵.

[5]   سوره احزاب آيه  ۵۳.

[6]   سوره نور۳۰ و ۳۱ .

[7]    سوره بقره آيه۲۷۳)،

[8]    سوره نور ۵۸و ۵۹ .

[9]   مصطفوی ، حسن، التحقیق فی کلمات القران الکریم ، ص181-180.

[10]   سوره اعراف آيه 26.

[11]   سوره ق، آیه ۱۹ .

[12]   سوره حجر، آیه۷۲.

[13]   سوره حجر، آیه۱۵ .

[14]    (فراهیدی، 1405، 1، 93).

[15]    (ابن منظور، 1414، 9، 253).

[16]    (راغب، 1412، 573).

[17]    لسان العرب- ج9-ص290- اقرب الموارد- ج2- ص 803- معجم الوسیط- ص 611-

[18]    (رک قاضی زاده، 1386، ش36، 92).

[19]                سوره نورآیه30  ـ31.

[20]                (مصطفوی، 1360، 7، 235).

[21]                (قرطبی، 1967، 12، 226؛ زحیلی، بي‌تا ،18، 215).

[22]    سوره نور، آيه31 .

[23]   (قاسمی، 1398، 12،199).

[24]    (جواد، فاضل، بي‌تا، 3، 288).

[25]  سوره احزاب آيه :32.

[26]    (طباطبایی، 1417، 16، 309).

[27]    (فراهیدی، 1405، 3، 86؛ طریحی، 1395، 2، 34؛ ابن منظور، 1414، 1، 298؛ مصطفوی، 1360، 2، 167).

[28]    (رک مطهری، 1376، 74 و 78).

[29]   سوره نور آيه:31.

[30]    (رک فخر رازی، بي‌تا، 23، 205؛ قرطبی، 1967، 12، 226؛ طباطبایی، 1417 ، 15، 111).

[31]    (رک طریحی، 1381، 3، 292؛ فیومی،1928، 1، 215؛ مصطفوی، 1360، 3، 129).

[32]    (زبیدی، 1386، 2، 210، فیومی، 1928، 1، 115).

[33]    (طبرسی، 1415، 7، 242).

[34]    (رک صابونی، 1407، 2، 147؛ زمخشری، 1407، 3، 231؛ قرطبی، 1967، 12، 230).

[35]    (فراهیدی، 1405، 6، 132؛ طریحی، 1395، 2، 23).

[36]    (زحیلی ، بي‌تا ،22، 108؛ طیب، بي‌تا ،10، 527).

 [37]       (رک فتاحي زاده،‌1388، 79ـ80).

 [38]    (صبوري اردوباري،1366، ص 302).

[39]    ( حداد عادل، 1368 ، ص 69ـ70).

[40]   فلسفه ی حجاب،استاد مطهری، ص42 حجاب .

[42]    (صبوراردوباري٬ 1366 ٬ ص 219).

[43]    (مطهري،1375 ، ص 94 - 84).

[44]- قره العين «درآمدي بر تاريخ بي حجابي در ايران»، ص40، سينا واحد، مؤسسه انتشاراتي نور.

[45]    ( سوره مؤمن، آيه 26).

[46]    (هاشمي رفسنجاني، انقلاب يا بعثت جديد ، ص17).

[47]    (دهقان، ص 182 - 180).

[48]    ( اردوباري، 1366، ص 222).

[49]  - برداشت آزاد، از آيه 30 و 31 سوره نور ترجمه آزاد.

[50]  - سوره نور آيه .31

[51]  - سوره احزاب آيه ، 32 ترجمه آزاد.

[52]  - محاسن التأويل، ج 13، ص 349، محمد جمال الدين قاسمي، يکي از معاني تبرج را لباس نازک، ذکر کرده است.

[53]  - سوره ، احزاب آيه 33 ترجمه آزاد.

[54]  - دعائم الاسلام، ج 2، ص 202.

[55]  - وسائل الشيعه، ج 14، ص 138.

[56]  - غررالحکم و دررالکلم، ج 5، ص 195.

[57]  - همان، ج 4، ص 549.

[57]  - همان، ج 1، ص 262 «الحظ رايد الفتن».

[58]  - همان، ج 1، ص 335 «العيون مصائد الشيطان».

[59]  - همان، ج 1، ص 100 «العين بريد القلب».

[60]  - غررالحکم و درر الکلم، ج5، ص 449.

 منابع و مآخذ

قرآن کريم،‌ ترجمه عبدالمحمد آيتي، تهران،‌ انتشارات سروش،‌1371.

1.  عهد عتيق، انجمن پخش کتب مقدس،‌ لندن، 1992.

2. عهد جديد، انجمن پخش کتب مقدس، نيويورک، 1994.

3.ابن منظور،‌ محمد،‌ لسان العرب،‌ بيروت،‌ دار احياء‌التراث العربي، 1414ق.

4. جواد،‌ فاضل، مسالک الافهام الي آيات الاحکام،‌ تهران،‌ المکتبه المرتضويه،‌ بي تا.

5. حداد عادل،‌ غلامعلي،‌ فرهنگ برهنگي و برهنگي فرهنگي،‌ تهران،‌ نشر سروش، 1374.

6. حکيم الهي، زن و آزادي و ضرب المثل‌هاي ملل راجع به زنان، تهران، چاپخانه فردوسي، 1342.

7.حويزي، عبدعلي، نورالثقلين، قم،‌دارالکتب العلميه،‌ بي تا.

8.دورانت، ويل، تاريخ تمدن، مترجم اميرحسين آريانپور و …، تهران، انتشارات علمي و فرهنگي، 1380.

9. رازي،‌ احمد،‌ مقاييس اللغه،‌ مصر، مطبعه مصطفي البابي الحلبي، 1389ق.

10.   رازي،‌ امام فخر، التفسير الکبير، قم،‌نشر دانش اسلامي،‌بي تا.

11.   راغب اصفهاني، مفردات الفاظ القرآن، تحقيق صفوان عدنان داوودي، دمشق، دارالقلم، 1412.

12.  زبيدي،‌ محمدمرتضي، تاج العروس من جواهر القاموس،‌ بيروت،‌ دارالهدايه،‌1386ق.

13. زحيلي، وهبه،‌ التفسير المنير، دمشق،‌ دارالفکر،‌ بي تا.

14. زمخشري، محمود،‌ الکشاف في حقائق غوامض التنزيل،‌ بيروت،‌ دارالعلم العربي،‌ 1407ق.

15. صابوني،‌ محمدعلي،‌ روائع البيان،‌ بيروت،‌ مؤسسه مناهل العرفان، 1407ق.

16.  طباطبايي،‌ محمدحسين،‌ الميزان في تفسير القرآن،‌ بيروت،‌ موسسه الاعلمي، 1417ق.

17. طبرسي،‌ فضل بن حسن،‌مجمع البيان في تفسير القرآن،‌ تهران،‌ مکتبه العلميه الاسلاميه، ‌1415.

18. طريحي، فخرالدين،‌ مجمع البحرين،‌ تهران،‌المکتبه المرتضويه،‌1395ق.

19.  طيب، سيدعبدالحسين، اطيب البيان في تفسير القرآن، تهران،‌بنياد فرهنگ اسلامي، بي تا.

20.  فتاحي زاده،‌ فتحيه،‌ حجاب از ديدگاه قرآن و سنت، قم،‌ بوستان کتاب،‌ 1388.

21.  فراهيدي، خليل بن احمد، العين، قم،‌ دارالهجره، 1405ق.

22. فيومي، احمد،‌ مصباح المنير،‌ قاهره، مطبعه الاميديه،‌ 1928م.

23.            قاسمي، جمال الدين، محاسن التأويل، بيروت،‌ دارالفکر، 1398ق.

24.قاضي زاده، کاظم، عفاف در آيات قرآن و نگاهي به روايات،‌فصلنامه کتاب زنان، شماره 36، 1386.

25.قرطبي،‌ محمد، الجامع لاحکام القرآن،‌ بيروت،‌ داراحياء التراث العربي،‌ 1967م.

26. قمي،‌ شيخ عباس،‌ سفينه البحار،‌بيروت، دارالمرتضي، بي تا.

27.            کهن، ابراهام، گنجينه‌اي از تلمود،‌ مترجم امير فريدون گرگاني، تهران، انتشارات اساطير،‌1382.

28.            ماضي، محمد، سياست و ديانت در اسرائيل، مترجم غلامرضا تهامي، تهران، انتشارات سنا،‌1381.

29. مجلسي، محمدباقر، بحارالانوار، بيروت،‌ موسسه الوفاء،‌1404ق.

30. مصطفوي،‌ حسن،‌ التحقيق في کلمات القرآن الکريم، تهران‌، ترجمه و نشر کتاب‌، 1360.

31. مطهري،‌ مرتضي،‌ مسئله حجاب،‌ تهران،‌ انتشارات صدرا،‌ 1376.

32.            موسوي،‌ زهره‌سادات، عفاف و حجاب در اديان الهي، فصلنامه کتاب زنان، شماره 36، 1386.

ü سایت حوزه علمیه قم

ü خبر گزاری مهر

ü مقاله ای از حوزه علمیه عبدالعظیم

————

http://www.askquran.ir/showthread.php?t=15032

http://naghdnews.ir/news-analytics/social/9020-news.html

http://www.hatampoori.com/fa/index.php?option=com_content&view=article&id=546:1389-10-16-10-24-58&catid=118:1389-10-15-14-53-07&Itemid=37

 

http://www.hatampoori.com/fa/index.php?option=com_content&view=article&id=584:1389-10-27-15-53-10&catid=118:1389-10-15-14-53-07&Itemid=37

http://bashgah.net/pages-6216.html

http://amozesh-khanevadeh.blogfa.com/post-447.aspx

 

http://www.hatampoori.com/fa/index.php?option=com_content&view=article&id=584:1389-10-27-15-53-10&catid=118:1389-10-15-14-53-07&Itemid=37

 

 

 2 نظر

بررسی مبانی نظری اندیشه فمینیستی

11 اردیبهشت 1391 توسط جعفری سراجی

بررسی مبانی نظری اندیشه فمینیستی

چكيده

فمينيسم در فضايي سر برآورد و به رشد و حركت خويش ادامه داد،كه شعارها و آرمان هاي خاصي برآن حاكم بود. اين گفتارها به طور برجسته اي از گفتارهاي نظري دوران خود تأثير پذيرفته بود. در اين راستا تأثير انقلابات علمي كه تفكرات سنتي را كاملاً در هم كوبيده بود،‌از همه مشهورتر بود. بدين ترتيب عمده ترين انديشه ي اومانيسم که مولود رنسانس و مبتنی بر جهان بینی غرب با مبانی فکری مدرنیته بود به ظهور رسيد، كه به عنوان سرمنشأ اكثر تفكرات مدرن و يكي از ريشه هاي نامحسوس فمينيسم از آن ياد خواهد شد،این گرایشها بر این پیش فرض استوارند.که انسان مصدر تشریع و بی نیاز از هدایت وحی است. در اين مقاله سعي شده است تا مبانی نظری اندیشه فمینیستی مورد بررسي قرار گيرد براي نيل به اين مقصود، ابتدا معرفی فمنیسم ،بيان مجملي از سابقه اين نگرش فكري و تقسیم بندی گرایش های آن مطرح شده است.در ادامه چگونگی پیدایش اندیشه فمینیستی موردبررسي قرار گرفته است و سرانجام آن که به نقد فمنیسم پرداخته شده است .

واژه گان كليدي

شخصیت زن، فمينيسم، اندیشه فمينيستی، انسان شناسی، معرفت شناسی، هستی شناسی،هویت زن.

مقدّمه

یکی ازمهم ترین عوامل عمده پژوهش درباره یک جنبش اجتماعی یا کنش جمعی زمینهاوعواملی هستند که دریافتن یک درک مشترک از مسائل خاص اجتماعی وفرهنگی در میان یک گروه خاص تاثیر بسزایی دارند.گفتارهاي نظري يكي از پايه ها و مباني شكل گيري فمينيسم را تشكيل مي دهد؛ از آن جا كه مباني نظري تأثير به سزايي در اين اندیشه داشته است، در اين مقاله به بررسي مبانی نظری اندیشه فمینیستی خواهيم پرداخت قبل از آغاز بحث بايد به يك نكته اساسي در اين زمينه اشاره نمود: آن چه امروز از آن به نام غرب و فرهنگ غرب ياد مي شود،‌در واقع همان فرهنگ و فلسفه حاكم بر دوران جديد است فمینیسم در اصل مولود رنسانس و مبتنی بر جهان‎بینی غرب جدید با محوریت«اومانیسم» است و چون در دیدگاه اومانیستی انسان مادی و زمینی تنها موضوع ارزشمند برای تلاش و تفكر است بنابراین تمامی گرایش‎های فمینیستی بر این پیش فرض استوارند كه انسان را مصدر تشریع و بی‎نیاز هدایت وحی می‎دانند پس در هیچ یك از گرایش‎های فمینیستی توسل به وحی و اعتقاد به حاكمیت دین در شئونات اجتماعی پذیرفته نیست.

زنان به لحاظ جمعیت، نیمی از اجتماعات بشری را تشکیل می دهند،به جهت حائز اهمیت بودن مقام تربیت و تأثیر گزاری بر مردان، تمامیت اجتماعات محسوب می شوند، انجام هرگونه تحقیق و رویکردی به تحولات توسعه ای مسائل اجتماعی ایشان از ویژگی خا صی برخوردار است ولی در این میان رویکردهای مبنا نما و چالش های ریشه یاب اهمیت خاصی دارند، زیرا همه مسائل زنان، از مدیریت کلان زن تا خانه داری وی، از حقوق و وظایف اجتماعی و سیاسی تا حقوق و تکالیف زناشویی، همه و همه در بستر تأثیر پذیری از رویکردهای مبنایی، قرار می گیرند. حوزه های معرفتی و ادراکی که زیر ساز اصلی اندیشه های بشر در همه عرصه هاست، نقش تعیین کننده ای در کم و کیف نظریات اجتماعی مربوط به مسائل زنان را داراست. از بین اندیشه های تأثیر گذار بر حوزه مسائل اجتماعی زنان، اندیشه فمینیستی كه در افق فكري اومانيسم خودنمايي مي كند ، از فعال ترین عناصری هستند که به حوزه مسائل زنان تأثیر می گذارند. لذا تبیین بررسي مبانی نظری اندیشه فمینیستی می تواند در جلوگیری از تهاجم فرهنگی غرب مفید واقع شود و مقاله حاضر در همین راستا تدوین شده است. زیرا در حقيقت بيشتر ابهامات و شبهاتي كه امروزه نسبت به حقوق زن در اسلام مطرح مي شود علاوه بر ناآشنايي حقوق زن در اسلام ،‌به ناآگاهي ازبنيانهاي فكري غرب جديد و تأثير آن در نگرش غرب به شخصیت زن است

توصیف فمینیسم

واژه فمینیسم از ریشه Feminine گرفته شده است که در فرانسوی و آلمانی معادل Feminin به معنای زن یا جنس مونث است. این لغت از اوایل قرن نوزده بعنوان اصطلاحی عام برای آنچه در اروپا وامریکا تحت عنوان جنبش زنان معروف اطلاق شد . در فارسي به ، «طرف داری از حقوق زن»، «جنبش آزادی زنان»، زن آزادي خواهي، زن وري يا زن وري [1] ،ز نا نه نگری ، ‌زن گرايي و مونث گرايي ترجمه شده است .[2] که برای واژه «فمنیسم» ارائه شده اند.

«فمنیسم» اندیشه ای نوبنیادی است ودرباره اولین کاربرد آن اختلاف نظراتی دارد در برخی نقل هاآمده است که واژه فمینیسم اولین بار در سال 1871در یک متن پزشکی برای توضیح یک نوع بیماری جنسی در مردان که دارای خصایص زنانه بوده اند به کار رفته است [3] در همان دوران یک نویسنده فرانسوی این واژه رابرای توصیف زنا نی با رفتار مردانه به کار برد.[4]

در اصطلاح امروز :فمینیسم یک نگرش فکری هست و دارای گرایشهای متفاوتی است. جوهره اصلی آن توضیح ریشه های ستم بر زنان و راههای رفع ان است .فمینیستها معتقدان زنان نیمی از جامعه هستند،که همیشه(جز در دوران ابتدای تاریخی )مورد ظلم قرار می گیرند.حقوقشان به عنوان یک شهروندویک انسان نادیده گرفته شده است.‌مي توان جنبش feminism را اصطلاحاً چنين تعريف كرد:«مجموعه ي حركت ها و فعاليت هاي اجتماعي ، با هدف احقاق حقوق زنان و رفع تضييق از آنان ،‌كه غالباً به وسيله ي خود زنان انجام مي گيرد.»

جنبش فمیمنیستی،یک نظریه واحد ویا حتی یک نظام فکری واحد نیست بلکه آرا و افکار متعددی در آن وجود دارد. [5] بررسی سرگذشت فمینیسم آن را به طور یکنواخت ذیل هیچ کدام از مقوله های علوم اجتماعی وسیاسی قرون اخیر اعم از جنبش [6]، نظریه [7] ، ومکتب [8] قرار نمی دهد . فمینیسم را میتوان از اواسط قرن نوزدهم تا اوایل قرن بیست ذیل جنبشهای اجتماعی قرار داد وعلیرغم فقدان جنبه تئوریک در این سالها از سال 1970 م نظریه پردازی ، انتشار کتاب و روزنامه ومجله جای خود را به راهپیماییها ، اعتصابات و شورشهای فمینیسی داد واز آن جهت که درصد رفع تبعیض علیه زنان ، ماهیتی هملگرایانه دارد ، نظریهای سیاسی محسوب میشود.میتوان از فمینیسم بخاطر گرایشها ونظرات مختلف ومتنوعی که در خود جای داده بعنوان مکتب یاد کرد، مکتبی که البته فاقد انسجام درونی واتحاد بین نظریات فمینیستی است.

تاریخچه فمینیسم

در موردتاریخ شروع فمینیسم توافقی وجود ندارد، برخی ، تاریخ شروع جنبشهای فمینیستی را از قرن نوزدهم ودر اروپای غربی می دانند. هر چند در قرن پانزده ، شانزدهم وهفده از اصطلاح فمینیسم استفاده نشد. از آن جمله دانوون [9] (2000) می نویسد: «زنان اروپای غربی از قرن 15 به بعد خواستار رفع خشونت علیه زنان ، تجاوز ومزاحمت جنسی و ایجاد حقوق برابر با مردان درآموزش وپرورش وشان اجتماعی شدند». اما به طور مشخص وسازمان یافته ، برای بررسی تفکرات وعملکردهای فمینیستی ، بررسی تفکرات فمینیستهای شاخص از قرن هیجده تاکنون بهترین راه جریانشناسی فمینیسم محسوب می شود.

قرن هیجدهم که به عصر روشنگری شهرت یافته است. تفکرات لیبرال و خصوصاً آموزه “حقوق طبیعی ” جان لاک [10] که در آن برای همه افراد انسانی در همه زمینها حقوق مشابه قائل است. مبنای اعلامیه آمریکایی استقلال (1776 م) واعلامیه فرانسوی حقوق بشر(1789م) گردید این دو اعلامیه نتیجه نهایی انقلابهای این دو کشور محسوب میشود. زنان در انقلاب فرانسه با ایجاد باشگاهها ودرآمریکا با شرکت فعال در جنبش لغو برده داری ومنع مصرف مشروبات الکلی، در پیروزی انقلاب نقش مهمی ایفا کردند.

اما اعلامیه حقوق بشر فرانسه مورد انتقاد زنان فرانسوی که در انقلاب نقش فعالی داشتند ، قرار گرفت در سال 1791 م یکی از همین زنان به نام «اولمپ دوگوگ» اعلامیهای خیابانی تحت عنوان “حقوق زن” منتشر واعلامیه را که بصورت لایحه ارائه شده بود، به اتفاق آراء رد کرد وسپس «دوگورگ» سرخود را زیر گیوتین از دست داد. در آمریکا هم با پیروزی جنبش لغو برده داری در قانون اساسی (1866م) فقط به مردان حق رای داده شد ، بنابراین زنان تصمیم به مبارزه با تبعیض گرفتند.

در یک نگاه تاریخی با توجه به ظهور وافول فمینیسم در بستر زمان ، آن را به چند موج تقسیم می کنند که هر موج شامل گرایشها وایده های مختلف ومتکثر فمینیسی است . لازم به ذکر است در خصوص زمان ظهور وافول موج های فمینیسم هم نظر قاطعی وجود ندارد.براي بيان مجملي از سابقه و تاريخچه اين نگرش فكري،‌خوب است feminism را در فرآيند موج های آن مورد بررسي قرار دهيم.

موج های فمینیستی

جنبش های فمینیستی را اززوایای مختلف می توان دسته بندی کرد.یک تقسیم بندی براساس دیدگاه های عقیدتی و نگرش های سیاسی است که به لیبرال،مارکسیست وسوسیال وپست مدرن بپردازند.اماتقسیم بندی دیگرجنبش فمینیسم ازمنظر جامعه شناسان و بر مبنای مقطع تاریخی است.از نگاه آنان ،جنبش فمینیستی به سه موج تقسیم می شود و هریک از این سه موج ،مقطع تاریخیِ خاصی را در بر می گیرد و اخیرا سخن از موج چهارم به میان آمده است:

موج اول فمینیسم

این موج از اوایل قرن نوزدهم آغاز شده و تا 1920میلادی که در آمریکا به زنان حق رای اعطا شد ادامه داشت. مهمترین ویژگی این موج ،دستیابی به حقوق مدنی و سیاسی برابر مورد توجه بود.با آزاد شدن حق رای برای زنان در بسیاری از کشورهای غربی ،از دهه سوم تا دهه هفتمِ قرن بیستم،این جنبش رو به افول گذاشت.

موج دوم فمینیسم

این موج از دهه هفتمِ قرن بیستم به رهبری«سیمون دوبوار» [11] فرانسوی شروع شد و با محوریت شعار «زنان بدون مردان»خواستار برابری کامل زن و مرد در تمامی زمینه های احتماعی ،روانی و فرهنگی بود.

در این دوره فمینیست ها با تاکید بر تجرد و تقبیح ازدواج و تشویق زنان به بروز رفتارهای مردانه در سطح وسیع و شرکت گسترده در فعالیت های اقتصادی ،این موج را تشدید کردند! شعار زنان بدون مردان 1) مبارزه براي جدايي روابط جنسي از توليد مثل در كشورهاي غربي 2) ظهور جنبش آزادي زنان در تمام امور، از جمله حق تسلط بربدن و روابط جنسي از سال 1965 ، 3) كاهش ازدواج و زاد و ولد افزايش آمار طلاق و تضعيف نظام خانواده كه خود نشانه ي صبر واستقامت زنان در طلب حقوق شان تلقي گرديده 4) ايجاد موسسات فراوان فرهنگي و مطبوعاتي زنان 5) به دست آوردن قدرتهايي در زمينه ي اقتصادي و سياسي [12]

موج سوم فمینیسم

ازنیمه دهۀ 1970-1990، جهان غرب [13] به نقش هاي سنتي و نهاد خانواده ،‌رويكردي دوباره داشته و از حركت هاي تند فمینیسم موج دوم كاسته شد،‌زيرا آثار سوء افراط در حركت هاي زن مدارانه ،‌بيش از همه دامان زن را گرفت و خشونت روز افزون در محيط خانواده و محيط كار و عدم امنيت جنسي ، از آثار دوره پيش بود. فمینیسم هاي مدرن در دهه هاي اخير سعي مي كنند با ظاهري زنانه و رفتاري ظريف، تمايز خود را از زنان به نمايش بگذارند.

اگر در فمینیسم هاي امواج قبلي ،‌زنان بالقوه و به صورت عام ،‌خواهر يكديگر قلمداد مي شدند،‌اما بي توجي فمینیسم ها نسبت به نيازها و خواستهاي زنان اقليت هاي قومي در جهان اول و به طور كلي جهان سوم، مورد انتقاد زنان غير سفيد پوست قرار گرفت. اين گونه بيگانگي موجب رشد گروه هاي فمینیسم سياه پوست شد ،كه پيگير پيشينه و هويت خويش بودند و جنبش فمینیسم را از نظر سازماندهي بيش از پيش دچار تفرقه كرد. انشعاب در نگرشهاي فمینیسم رخداد و هم مورد نقد جدي نظري،‌از جمله از سوي پست مدرن ها قرار گرفت و درباره ي فمینیسم امروزي مي توان با اين جمله هم آوا بود كه:

«فمینیسم ها را كليتي بدانيم با تقسيمات فرعي و مستقل … فمینیسم ، نه مكتب فكري جا افتاده ،‌كه مبحثي پويا و درگير مبارزه است.» [14]

فمینیست های موج سوم با تقبیح فرهنگ مردم سالاری ـ به عنوان ریشه ستم های وارد بر زنان- کانون این فرهنگ را در «تفسیر جهان» و نحوه نگرش به آن می دانند که در د انش های مختلف بروز یافته است.برای رهایی از این فرهنگ، باید با نگاه زنان به جهان نگریسته و از جهان تفسیری زنانه ارائه شود.از این رو ،بایستی حوزه های مطالعاتی خاص و با رویکردی فمینیستی که معطوف به تفسیری زنانه از اخلاق،الهیات،معرفت شناسی و فلسفه سیاسی و….است ایجاد و در آن پژوهش کرد.

موج چهارم فمینیسم(موج آرام)

موج جدید ،جریان انتقادی به بی بند و باری در روابط جنسی و بی اعتناعیی به تعهد و حفظ حدود در این روابط است.این جریان یک جهت گیری در جنبش فمینیسم است .جریان «قدرت دخترانه» [15] در اوایل دهه 90 میلادی با تفکری ایده آل آغاز شد.دختران شورشی این جریان،مجلاتی برای دوست داران خود چاپ می کردند که در آن با انتقاد از آزار و اذیت جنسی ،امید خود را برای جامعه انسانی تر مطرح می کردند،به خلاف فمینیست های دهه60و70 میلادی با تاکید بر آزادی جنسی، می گفتند حفظ پاکدامنی ،مختص بازنده ها است و با طبیعت بشری سازگاری ندارد و پیشگیری از بارداری باید در اختیار نوجوانان باشد و سقط جنین کار درستی است و در واقع آنان با مفهوم عفاف مخالفت بودند ،چرا که آن را وسیله ای برای ستم مردانه می دانستند.

در موج جدید، فمینیست ها خواستار جنبشی هستند که برای کرامت بیش از حقوق اهمیت قائل شود این جریان حامی زنان است اما در عین حال به معیار های جنسی بالایی معتقد است و شاید این زنان جوان وقتی بزرگتر شوند ،دیگر خود را فمینیست نخوانند چون رهبران جریان فمینیسم نمی توانند آنها را بپذیرند. [16]

با پايان يافتن مطالب اجمالي از امواج جنبش فمینیسم، درادامه به معرفي اجمالي نگرشهاي مشهور در فمینیسم پرداخته مي شود:

اقسام نگرش هاي فمينيستي

فمینیسم جنبش آزادی خواهی و برابری حقوق زنان، تاریخ پر فراز و نشیبی را گذرانده و دیدگاه های گوناگونی در این جنبش مطرح شده است.مهمترین گرایش فمینیستی عبارت است از:فمینیسم لیبرال، فمینیسم مارکسیسی، فمینیسم رادیکال،سوسیال فمینیسم، فمینیسم پست مدرن.

در ده های اخیر به ناروا از عبارت فمینیسم اسلامی نیز نام برده و فعالیت زنان مسلمان در راه بر ابری حقوقی خود در کشورهای اسلامی با این عبارت معرفی شده است!!

هدف مورد نظر فمینیست ها -با وجود اختلاف فراوان آنها -جامعه ای است که در آن تفاوت گذاری بر اساس جنسیت جای خود را به تشابه و همسانی در حقوق امکانات و فرصت ها بدهد تا آرمان«برابری در برخورداری از رفاه مادی»تحقق یابد. اصولا بر اساس جهان بینی غرب توسعه در رفاه این دایره آن که تنها امور مادی را شامل می شود غالب فعالیت ها است. از زاویه دیگر مرد سالاری در بعد اجتماعی و پدر سالاری در خانواده ـبه ویژه در خانواده هسته ای ـ همواره مورد انتقاد فمینیست های مختلف بوده است.

1- فمینیست های لیبرال

فمینیست های لیبرال:ریشه فرو دستی زنان را در وضع قوانین دانسته با تاکید بر آزادی عملکردها،لذت جویی و رضایت خود محورانه،خواستار اصلاح قوانین و ساختار سیاسی و اجتماعی جامعه برای نیل به اهداف برابری طلبانه بودند.

2- فمینیست های مارکسیست

فمینیست های مار کسیست: مالکیت خصوصی را سبب اسارت زنان دانسته، خواستار تغییر شکل نظام اقتصادی به منظور رهایی زنان بوده اند.اين نگرش،‌حاصل كوشش هاي زنان براي گسترش نظريه ماركسيستي است.مشكل اساسي كه فمینیست ماركسيست با آن مواجه اند،‌اين اصت كه خود «ماركس» به وضع زنان در جامعه سرمايه داري توجهي نداشت. اما طرفداران اين نگرش مي خواهند تحليل ماركسيستي از جوامع سرمايه داري را با ادغام تبييني براي فرود دستي زنان در آن، حفظ كنند. اما براي شيوه هاي ستم مردان برزنان و شيوه هاي بهره مند شدن آنان از كارخانگي بدون دستمزد زنان،‌به اندازه كافي اهميت قايل نيستند. اينان دليل عمده ي ستمديدگي زنان را بازداشتن زنان از توليد عمومي مي دانند.

3- فمینیست های رادیکال

فمینیست های رادیکال،معتقد بودند: از میان تمام تبعیض ها و ستم های طبقاتی ،قومی،مذهبی و نژادی ،بنیان ترین ساختار ستم گری به «جنسیت» تعلق دارد که همان نظام «پدر سالاری»است. رهیافت اساسی این گرایش،از بین رفتن تمایزات موجود میان موجود مؤنث و مذکر است.اعتقاداصلي فمینیست هاي راديكال اين است كه نابرابري هاي جنسيتي،‌حاصل نظام مستقل مرد سالاري وشكل اصلي نابرابري اجتماعي اند.آنان مي گويند تقسيم جنسي كارگر كه تحكيم كننده وتقويت كننده نظام سلطه ي مردانه بوده ،‌همواره وجد داشته است. فمینیست های راديكال اساساً جنبش انقلابي براي رهايي زنان است. طرفداران آن مي گويند كه هيچ حوزه يي از جامعه، از تبيين مردانه بر كنار نيست و در نتيجه بايد در هر جنبه يي از زندگي زنان كه هم اكنون طبيعي تلقي مي شود ترديد كرد و براي انجام امور، شيوه هاي جديد يافت.

4- سوسیال فمینیسم

از دیدگاه سوسیال فمینیسم،(تفلیق دو دیدگاه فمینیسم مارکسیستی و رادیکال)ریشه فرودستی زنان،هم نظام جنسیتی مرد سالارانه و هم نظام سرمایه داری بوده است و ر اه رهایی از این وضعیت نیز،علاوه بر اصلاح نظام اقتصادی جامعه و حاکمیت سوسیالیسم،اصلاح وضعیت موجوداز لحاظ فرهنگی وروان شناختی است.

5- فمینیست های پست مدرن

فمینیست های پست مدرن:با نقد تمام نحله های فمینیستی ـ که تفسیری واحد و جهان شمول از جهان و نگاه زنان ارائه می کنند ـ بر نسبیت وجود تفاوت های فرهنگی و فکری تاکید کرده و به چندگانگی و کثرت گرایی در تفکر فمینیستی معتقد بودند.

فمينيسم اسلامي

فمينيسم اسلامي پديده يي نو در كشورهاي اسلامي، به ويژه ايران است عمر آن در كشور ما به كمتر از دو دهه مي رسد.برخي فمينيسم اسلامي را روش ها و رفتارهايي در زمينه ي اجراي مساوات و عدالت جنسي در قالب ارزش هاي اسلامي دانسته اند. از ميان فمينيسم هاي اسلامي در خارج كشور مي توان از «نيره توحيده » ،‌« افسانه نجم آبادي» پروين پايدار (ناهيد يگانه) ،‌هاله افشار ياد كرد.عده ايي نيز در داخل كشور در پاسخ به اين سئوال اساسي كه تضاد ميان باورهاي ديني و آموزه هاي جهان غرب در مسأله ي زن را چگونه مي توان پاسخ داد ؟ به فمينيسم اسلامي كشانده شدند.بنابراين فمينيسم اسلامي ،‌محصول مشترك برخي روشنفكران ديني داخل كشور و نيز مخالفان نظام اسلامي در خارج از كشور است.

فمينيسم اسلامي در داخل و خارج غالباً مباحث خود را بر «نسبت فرهنگي» استوار مي كند ،‌به اين معنا كه هر جامعه ايي براي مسائل خود پاسخ بومي دارد كه بايد در قالب فضاي فرهنگي خود،‌مورد قضاوت قرار گيرد آنان همچون بسياري از گروه هاي زن گرا، مردسالاري را مسأله ي اساسي زنان در خانواده و اجتماع مي دانند و به سمت آرمان هاي تساوي طلبانه پيش مي روند و تفاوت هاي زن و مرد مسلمان در احكام و قوانين را مورد انتقاد قرار دهند. تلاش آنان بر ارائه ي برداشت هاي جديد از آيات قرآن [17] و قرائني از دين اين است كه به الگوهاي شناخته شده ي جهاني نزديك باشد.

معرفت شناسی دیدگاه فمینیستی

« دیدگاه فمینیستی، دیدگاه اقتصادی فعالانه به سود زنان دارد و در پی آن است که جهان بهتری را برای زنان بسازد و گاهی به نظریات اجتماعی خود رنگ و لعاب جذابی می دهد و این خاستگاههای فلسفی باطل را در آن پنهان می نماید.

کسی که به فلسفه اسلامی معتقد است اگر از آبشخور این گونه نظریات که فلسفه های عینی گرایی و تجربه گرایی و حس گرایی مطلق است با خبر باشد هرگز نیم نگاهی هم به این نوع نظریات اجتماعی نمی اندازد.

در نظریه اجتماعی فرامدرن فمینیستی، اولویت و ضرورت انفکاک محیط های زنانه از مردانه، مستقیماً از این مقدمه، نتیجه می شود که ذهن، زبان، فرهنگ، دانش ها و جهان بینی های زنانه با هم تفاوت کامل دارند، آن گونه که زن برای خود، جهانی و مرد نیز جهانی کاملاً متمایز با جهان زن دارد.

اگر همین گفته را بخواهیم بررسی کنیم در حوزه فلسفه معرفت شناسی نیز می توانیم با تحلیلی ساختاری و زیر بنایی به تعدادی از ساختگاه ها و پیش فرض ها دست یابیم.کسی که معتقد است با تغییر تعدادی از هورمون های زنانه و مردانه و با تغییر وضعیت فیزیولوژی و بیولوژی جسم و نوع فعالیت های جنسی، حقیقت ذهن و زبان و فرهنگ و جهان زن با مرد متفاوت می شود، مسلماً باید قائل به نوعی از انواع نسبیت معرفت باشد. عده ای از نسبیت گرایان در حوزه معرفت شناسی برای تبیین نظر خود چنین مطالبی را عنوان می نمایند که:

« علم هر کس نتیجه ترکیب دوگانه ای است که بین داشته های درونی و داده های بیرونی واقع می شود از این رو شناخت هر کس نسبت به حقایق خارجی آن چنان که در نزد خود هستند هرگز به ذهن نمی آیند، بلکه همواره به صورت نسبی پس از ترکیب با قالب های ذهنی در نزد ما حاضر می شوند، پیش فرض های ذهنی نیز … قالب هایی هستند که تحت تأثیر انگیزه ها و عوامل مختلف روانی، اجتماعی و اقتصادی و سیاسی، شکل می گیرند. »

کسانی که در حوزه شناخت، به تجربیات و محسوسات اصالت می دهند قطعاً باید برای ذهن زن ومرد قالب های متفاوتی را قائل شوند زیرا انگیزه ها و عوامل مختلف روانی، اجتماعی و اقتصادی و … برای شکل دادن به این قالب ها در زن و مرد متفاوت است.این گونه خاستگاهها و افکار فلسفی، در حوزه معرفت شناسی، مبانی فلسفی دیگری در حوزه هستی شناسی در پی خواهد داشت. نسبی بودن شناخت، لازمه حتمی اعتقاد به این مطلب است که حقیقت، چیزی جز شناخت هر کس نیست و این معنی نیز می تواند خاستگاههای فلسفی متعدد دیگری داشته باشد.

پیش فرض ها و ذهنیت های فلسفی فمینیست های مارکسیسم، سوسیالیسم و لیبرالیسم نیز در خصوص این مطلب از القاب و عناوین ایشان پیداست.

فلسفه های مارکسیسم و سوسیالیسم که انواعی از فلسفه های الحادی می باشند و اصولاً خاستگاه فکر فلسفی ایشان این است که واقعیتی به جز جهان مادی و محسوسات وجود ندارد و انسان نیز جز با حس وتجربه نمی تواند به واقعیت و حقیقتی دست یابد، تمامی مفاهیم فردی و اجتماعی نیز در این نظام فکری رنگ و بویی از مادیت دارد. و مسلماً نظر ایشان درباره انفکاک و اختلاط محیط های زنانه از مردانه هم مناسب با نظام فکری و جهان بینی ایشان است «دیدگاه فمینیسم های سوسیالیستی که به آن نسبت دوگانه گرایی می دهند می کوشد تا درباره همه مفاهیم به گونه ای تحلیلات خود را ارائه دهد که گویا فقط دو نظام را باز می شناسد: نظام اقتصادی و نظام جنسیت، بر طبق این دیدگاه، مردان تمام جوامع بر زنان اعمال قدرت می کنند. و ایشان باید علل و چگونگی این تسلط را باز شناسد و هدف ایشان پرداختن نظریه ای درباره مردسالاری است که در آن نظریه، فهم اوضاعی که در آن نظام سرمایه داری با سلطه مردان ساخته شده است، میسور باشد تابتوانند به طرفداری از حقوق زن در نظام اجتماعی بپردازند. نظریة مارکسیستی نیز سعی می کند جهان را از دیدگاه «پرولتاریا » (طبقه کارگری ) نشان دهد. » [18]

« فمینیسم های لیبرال نیز سر در آبشخور افکار فلسفی لیبرالی دارند. « قرائت های مختلفی از خود گرایی وجود دارد: از فرد گرایی آلمانی و فرانسوی تا فردگرایی انگلیسی و امریکایی، از فردگرایی انحصارگرا تا فردگرایی گسترش خواه، از فرد گرایی روش شناختی و معرفت شناختی تا فردگرایی ذره ای و ملکی، … و عنصر مشترک در تمام این قرائت ها، نقش محوری فرد است و اصالت فرد جنبه های اجتماعی را نیز حائز است و فمینیسم های لیبرال با نوعی گرایشات اجتماعی در حوزه اندیشه اصالت فرد با انفکاک محیط های زنانه از مردانه مخالفت می کنند «در جامعه شناسی و مسائل اجتماعی مسئله مورد توجه فمنیست های لیبرال یا اصلاح طلب اثبات این امر است که تفاوت های در خور توجه میان دو جنس ذاتی نیستند، بلکه نتیجه اجتماعی شدن و «شرطی سازی نقش جنسی اند » [19]

همیشه تعدادی از مبادی تصوری و تصدیقی، اصول پایه، اصول موضوعه، اصول متعارفه و پیش فرض های فلسفی، زیر ساخت سیستم های نظریات فرعی و جزئی قرار می گیرد و هر نظریه اجتماعی را که مورد ملاحظه قرار می دهیم بی ارتباط با خاستگاه های فلسفی نیست. چشم اندازهای کلی اسلام و فمنیسم در فلسفه های هستی شناسی و معرفت شناسی و «هست ها» و«نیست ها»، «بایدها» و «نبایدها» و بر داشت ها، جریان هایی به وجود می آورد.به عنوان مثال وقتی فمینیست های فرامدرن به این معنی تاکید می کنند که باید دیواری نفوذناپذیر بین جهان زنانه و جهان مردانه ساخت، در روان شناسی اجتماعی خود از روحیه زن و مرد و رفتار اجتماعی ایشان به نوعی رفتارگرایی،گرایش پیدا کرده اند. از شاخصه های بارز فمینیست های فرامدرن این است که « ایشان با تکیه بر روانشناسی رفتار گرایانه بر حفظ ویژگی های زنانگی تاکید می ورزند و معتقدند که باورهای جهان شمول«فمنیست های رادیکال»، نه تنها غیر قابل دسترسی است، بلکه می تواند اشکال جدیدی از ستم را نیز بیافریند. » [20]

مبانی تئوریک و مبانی فلسفی و معرفت شناختی و پیش فرض های فلسفی روان شناختی و جامعه شناختی و زبان شناختی خاص این گونه افکار را هدایت می کند و بعضی از حوزه های فلسفه های معرفتی و ادراکی که هم اکنون زیر ساز بسیاری از تئوریها، فرضیات و قضایا هستند، به صورت ضریبی مؤثر در این نظریه ضرب شده است.

زمینه ها و عوامل پیدایش فمینیسم

با وجود آنکه زنان بخش مهمی از جامعه انسانی را تشکیل می دهند و سهم بسیار مهمی در پیشبرد جامعه بشری دارند. اما در طول تاریخ ستم بسیاری به آنان شده است و حقوق و شأن انسانی آن ها رعایت نشده است. اینان در روم باستان از همه حقوق محروم و فاقد هرگونه جایگاه و شأن و منزلتی بودند! [21]

حتی همچون شی مملوک ،معامله می شدند و از حقوق اقتصادی بهره ای نداشتند.چون اصلا از اطلاق عنوان انسان ،بر آنان دریغ می شد! [22]

در یونان باستان نیز نه تنها مخلوقی حقیر شناخته می شدند؛بلکه حداقل به عنوان انسان با آن رفتار نمی شد!زن همانند شيء در اختیار مرد بود و او مجاز بود هرگونه رفتاری را با زن انجام دهد . در آن جا زنان بی بهره از هرگونه حقوق انسانی و فعالیت های اقتصادی بودند. [23]

در ایران عصر هخامنشیان و اشکانیان ،وضعت بهتر از این نبود. وضعیت زنان در عربستان و در دوره جاهلیت قبل از اسلام،رقت بارتر از همه بوده است:در آن جا مردان دارای اختیارات گسترده بوده؛ولی زنان ملک پدران و شوهران تلقی شده و قابل معامله بوده اند!

یکی از بدترین سنت های رایج در جاهلیت،عمل به غیر انسانی زنده به گور کردن دختران بوده است !! [24]

در میان بعضی از ادیان نیز ـ به دلیل وقوع تحریف در آن ها ـ همین وضعیت ادامه داشت . به عقیده قوم یهود: طبیعت آن جا که از آفریدن مرد ناتوان است زن را می آفریند! زنان و بندگان از رو طبیعت ،محکوم به اسارت هستند و به هیچ وجه سزاوار شرکت در کارهای عمومی نیستند.«یهوه» در آخرین بند از فرمان های دهگانه اش به موسی ،زنان را در ردیف چهار پایان و اموال غیر منقول ذکر کرد.[25] [26]یهودیان زن را مایه مصیبت و بدبختی می دانستند. یهودیان قدیم،به هنگام تولد دختر ،شمع روشن نمی کردند. مادری که دختر می زایید ،بایستی دوباره غسل می کرد؛اما پسر که به عهد خود با «یهود» می بالید ،همیشه در نماز خود تکرار می کرد:

«خدایا !تو را سپاسگذارم که مرا کافر و زن نیافریدی». [27]

این وضعیت اسف بار ،در اروپا ـ حتی در قرون وسطی ـ نیز باقی مانده است . بلکه پیش تر از «ویل دورانت»نقل کردیم که در اروپا تا آستانه قرن بیستم ،زنان از حقوق ناچیزی برخوردار بودند.[28]

در واقع ظهور « فمینیسم» بازتاب ستمگری دولت ها و ملت های مدعی تمدن غربی و اوج مظلومیت زن ،در این کشورها بوده است .زنان اروپایی،تا سده های پیشین نه از حق آزادی برخوردار بودند و نه از حق مالکیت،حق اشتغال،حق مشارکت سیاسی در اجتماع و حق رای و انتخاب کردن و انتخاب شدن!از آن جا که پدیده های اجتماعی به خصوص مسائل حقوقی در طی روند شکل می گیرد فهم دقیق و شایسته آن ها در گرو دانستن ریشه های تاریخی آنها است. زیرا این پدیده ها بازتاب همان ریشه ها و روند تاریخی هستند از این رو برای اثبات ادعای فوق به بعضی از شواهد تاریخی اشاره می شود.

1.در لایحه ای که از سوی مجلس شورای ملی در «انقلاب کبیر فرانسه»(به عنوان لایحه حقوق بشر در سال 1789) تصویب گردید ،مسئله برابری و حقوق انسانی ،فقط برای مردان مطرح شده بود.حتی با برابری قانونی و حضور زن در مجلس به شدت برخورد می شد.این اعلامیه به نام «حقوق مردان»با مخالفت زنان انقلابی فرانسه روبرو شد.خانم«اولیمپ دگونگ»(از رهبرا انقلاب پاریس) و هم رزمایش پس از انتشار اعلامیه جدیدی به عنوان «حقوق زنان» و اعتراض به «اعلامیه حقوق بشری که حق را مختص مردان می دانست » و به جرم ضد انقلابی بودن ،سرشان را زیر تیغ گیوتین از دست دادند.[29] نمایندگان مجلس فعالیت زنان رادر خارج از خانواده برای نظم عمومی خطرناک شمرده و در نتیجه زنان را از انجام کار در خارج از خانه و میان مردان باز می داشتند. [30]همین برخورد یک جانبه با حقوق مردان نیز در اعلامیه استقلال آمریکا مقارن با اعلامیه حقوق بشر فرانسه رخ داد و از حقوق زنان سخنی به میان نیامد.

از این رو در آغاز جنبش فمینیستی در واقع نوعی اعتراض به مرد سالاری آشکار حاکم در غرب بود.

2. ارز سال 1860 به بعد ،اصلی ترین خواسته فمینیست های انگلیسی و آمریکایی ،و کسب حق رای بود؛زیرا متقاعد شده بودند تنها راه دستیابی به فرصت های برابر در درجه اول ،کسب رای است ؛از این رو در سال 1891جنبش سوسیال دموکراسی آلمان؛خواستار حق رای زنان آلمان شد و در اواخر همین قرن ،مبارزات زنان شکل بین المللی گرفت. جنبش بین المللی سوسیالیستی زنان در سال 1907 در اشتوتگارت و پس از آن در سال 1915خواستار اعطای حق رای به زنان گردید. قبل از آن ها نیوزلند در 1893نروژدر 1913 و پس از آن انگلستان در1918 و ایالت متحده آمریکا در 1920،این حق برای زنان به رسمیت شناختند.

موفقیت زنان در کسب حق رای ؛در بعضی از کشورها از قبیل نیوزلند وبرخی از ایالت استرالیا و آمریکا ،فنلاند و نروژدر قبل از جنگ جهانی اول، فمینیست های دیگر نقاط جهان را در مبارزه خود مصمم تر کرد. [31]

تبیین مباني نظري اندیشه غرب در نگرش به زن

‌تاريخ مغرب زمين به سه دوره متوالي تقسيم مي شود: دوران باستان،‌دوران قرون وسطي،‌دوران جديد .آن چه امروز از آن به نام غرب و فرهنگ غرب ياد مي كنيم ،‌در واقع همان فرهنگ و فلسفه حاكم بر دوران جديد است دوران جديد غرب با يك نهضت فرهنگي، اجتماعي به نام رنسانس در قرن 16 ميلادي آغاز شد . رنسانس در آغاز بيشتر جنبه ي علمي،‌هنري ،‌ادبي داشت كه كم كم به عرصه هاي اجتماعي، اقتصادي، سياسي كشيده شد. و آرما ن هايي چون برابري ، آزادي ،‌رفاه در سرلوحه ي آن قرار گرفت.

از قرن 5 ميلادي با زوال امپراطور ي بزرگ روم عملاً قدرت به دست زمين داران بزرگ (فئودال ها و رعيت ها ) در شهر ها نبض تحولات اقتصادي را به دست گرفتند كه اين طبقه را اصطلاحاً [بورژوازي ] [32]مي نامند.اين طبقه برخلاف فئودال ها ، بر اقتصاد بازرگاني و صنعتي تكيه داشت . بورژوازي با اربابان كليسا نزاع داشت كه اين نزاع ميان دو قدرت اقتصادي به صورت نزاع ميان دين و دنياي جديد جلوه نمود و در واقع بورژوازي اساساً پايبند دين و اخلاق نبود و سود جويي و لذت خواهي در كانون توجه اين قشر بود.

نكته مهم اين است كه در تحليل وضعيت دين در غرب همواره بايد از ماهيت مسيحيت و كليسا در قرون وسطي سراغ گرفت در واقع متون ديني مسيحيت (عهد جديد) فقط به جنبه هاي اخلاقي توجه داشت و با ابعاد فلسفي ،‌اجتماعي و حقوقي دين سخت بيگانه بود.

اعتقاد به تثليت و تجسّم خداوند در حضرت عيسي (عليه السلام) ، وساطت كليسا در بخشش گناهان و سرانجام خريد و فروش بهشت و سوء استفاده هاي مالي ديگر همه، جملگي زمينه رويگرداني هر چه بيشتر مردم را از دين و ارزش هاي آسماني فراهم ساخت.

آري بورژوازي در چنين فضايي به قدرت رسيد و به تبليغ ارزش هاي مادي و فردگرايانه برخاست . شناخت اجمال اصول بورژوازي از آن رو لازم است تا تمايز و تفاوت اساسي ديدگاه اسلامي و غربي را در باره زنان آشكار سازد. [33]

بنابراين به صورت اجمالي به بنيانهاي فكري غرب جديد و تأثير آن در نگرش غرب به زن اشاره مي كنيم.

اومانيسم:

نخستين جوانه رنسانس،‌انديشه ي انسان محوري يا اومانيسم بود كه يك جريان افراطي بود و در مقابل تفريط گرايي مسيحيت در قرون وسطي پديد آمد اومانيسم در آغاز به بهره وري عادي و سالم از بركات زندگي در سايه يك تمدن پيشرفته با استفاده از قانون اعتدال چشم دوخته بود و اين شعار را سرلوحه ي كار خويش قرار داده بود:

«كامل باش ، سالم باش و به تن و جان توانا باش و فرصت را براي رشد و نمو در اين جهان غني از دست مگذار» [34]

اما حوادث نشان داد كه اومانيسم عملاً‌خواهان چيزي فراتر از اين بود آن ها عليه اخلاق مسيحي شوريده بودند تا بهره وري از انواع لذات و زيبايي هاي مادي را تجربه كنند به اين ترتيب لذت گرايي به عنوان بخش جدايي ناپذير تفكر اومانيسمي قرار گرفت. ابتدا با تزويج عشق زميني و فرهنگ برهنگي در نقاشي و مجسمه سازي ظهور كرد تا به تدريج تمام شئون حيات علمي و عملي اروپايي غربي را در برگرفت اومانيسم در يك كلام به انسان ـ يعني انسان مادي و زميني ـ را تنها موضوع ارزشمند براي تلاش و تفكر مي داند و چيزهاي ديگر را تنها براين پايه تحليل و ارزيابي مي كند.

سكولاريسم:

يكي از پيامدهاي قهري اومانيسم ،‌گرايش به پاكسازي جامعه و فضاي زندگي از قيود و ارزش هاي ديني است اومانيسم آرمان هايي را مي جست كه با آسمان و الوهيت هيچ رابطه اي نداشته باشد و تنها راه براي رسيدن به اميال خود را جدا اگاري حوزه عمومي زندگي از ارزشهاي ديني و الهي مي دانست در نتيجه همين جدا سازي دين از حوزه روابط جمعي و زيست اجتماعي را سكولاريسم مي گويند.

البته ريشه سكولاريسم را بايد در آموزه هاي عهد جديد پي گرفت . انجيل صريحاً اظهار مي داشت كه بايد كار خدا را به خدا و كار قيصر را به قيصر واگذاشت . [35]

در قرن 5 ميلادي ،‌پايه هاي نظري جداسازي دين از سياست توسط شخصي به نام قديس آگوستين بنا نهاده شد. او در كتاب شهر خدا،‌با تفكيك ميان شهر زميني و شهر آسماني همراه دين و حكومت را امري صوري و عرضي به شمار آورد. اما از قرن 10 ميلادي حوادثي رخ داد كه در عمل پاي كليسا را شديداً به حوزه ي قدرت سياسي كشاند.نهايتاً اين كه چنين نظامي را از همراهي و هماهنگي با دين و اخلاق سرباز زد و به دنبال يافتن آييني همسو با آرمان هاي خود بود.

نسب گرايي:

اومانيسم به غرب آموخت كه راه رهايي و كاميابي انسان ،‌خود انسان است پس با بي اعتنا به هر عامل و باور بيروني،‌بايد از خود آغاز كرد و گره كار را در اين جهان بي روح و بيگانه با سرانگشت تدبير خويش گشود. حال از كجا بايد آغاز كرد؟؟

از نظر متفكران غرب دو راه بيشتر وجود نداشت: يكي راه عقل و انديشه و ديگري راه آزمون و تجربه به اين ترتيب از قرن 17 ميلادي ،‌دو مكتب مهم فلسفي پاگرفت جريان اول،‌عقل گرايي يا راسيوناليسم . [36]

و جريان دوم ، تجربه گرايي يا امپريسم [37] نام داشت ،كه البته عقل گرايي بيش از يك قرن دوام نياورد و كاروان تمدن غرب گام به گام به سوي حس گرايي و منطق آزمون پذيري نزديك شد و سرانجام تفكر اثبات گرايي(پوزيتيويسم ) در تار و پدر فرهنگ غرب تنيد.

به اين مضمون كه فقط عقايدي را مي توان پذيرفت كه مستقيماً از واقعيت محسوس و مادي برآمده باشد و به وسيله ي روش هاي حسي و تجربي قابل اثبات باشد. يكي عامل مهمي كه اين عقيده را تقويت مي كرد حضور پرتوان بورژوازي و اقتصاد سرمايه داري در صحنه تحولات فرهنگي و اجتماعي اروپا و نقش اساسي آن در ترويج ارزش هاي مادي و شكستن هر گونه مقاومت در اين راستا بود.حال بايد ديد ارمغان حس گرايي چه بود.اولين و مهمترين ثمره ي تجربه گرايي، جداسازي انسان از جهان و جداسازي ارزش ها از واقعيات بود تجربه گرايي چنين مي آموخت كه معرفت هاي ما جملگي از جهان تجربه برمي خيزد.

مهم ترين پيامد نسبت گرايي، ليبراليسم بود كه انسان را از همه قيود اخلاقي و ارزش هاي انساني آزاد مي كرد و سركشي در برابر فرمان هاي اخلاقي و ديني را مجاز مي شمرد.آري همين نسبت گرايي ارزشي بود كه سرانجام غرب را در دوران معاصر به نيهيليسم و پوچ گرايي كشاند. [38]

فردگرايي:

«فردگرايي ،‌هر نظريه،‌هرآيين يا هر اقدامي را مي رساند كه انسان را در فرديتش ،‌شالوده ي نظام انديشه و تبيين قاعده رفتاري يا واقعيت اساسي و يا به طور كلي والاترين ارزش به حساب آورد.» اين گونه تعاريف از ماهيت اصلي فردگرايي در غرب خبر نمي دهد در حالي كه در مفهوم اصلي فردگرايي، يكي از پيامدهاي طبيعي اومانيسم و سكولاريس بود در واقع آن چه در غرب با اين عنوان مطرح شد همان مفهوم فردگرايانه بورژوازي از انسان بود. نكته مهم اين است كه منظور از فرد در اين جا مشتركات بين انسان ها بلكه دقيقاً نقاط افتراق و امتياز آن ها بود در نتيجه فردگرايي گام بعدي را در تكميل اومانيسم برداشت اگر در اومانيسم ،‌انسان،‌محور و مدار هستي بود در فردگرايي ، ‌فرد با همه خصوصياتش معيار و ميزان است.

حال ببينيم اين فرد از ديدگاه پيشگامان فرهنگ غرب حقيقتاً چيست كه داراي چنين منزلت و مرتبه اي است؟!

از قرن 17 ميلادي انديشه فردگرايي با تعبير «مالكيت» در هم مي آميزد و تصريح مي كند كه زندگي فرد متعلق به خود اوست نه خداوند و نه جامعه و دولت اين دارايي فرد،‌خود از دو قسمت اساسي تشكيل شده است:

اول: نيروي تمنيات و اميال ذاتي كه فعالانه از درون او مي جوشد.

دوم: قوه خرد آدمي كه به منزله ي ابزاري است در جهت تأمين اميال و اغراض انسان

از اين ديدگاه ميل انساني مهم ترين جايگاه را دارد و اساساً سياست و اخلاق بايد بربنياد چنين اميالي تشكيل بگيرد و نتيجه اين كه فرد در مفهوم جديد از دو عنصر «ميل شخصي» و «عقل ابزاري» تشكيل يافته است. [39]

بنابراين در مي يابيم كه فردگرايي را مي توان قله ي انديشه غرب و عصاره ي فرهنگ رنسانس دانست به هر حال برپايه ي مفهوم فرد گرايي به تدريج مجموعه اي از انديشه هاي سياسي ،‌ حقوقي ، اقتصادي شكل گرفت و پايه هاي تمدن جديد غرب را پي افكند و شعارهايي چون برابري،‌آزادي فردي،‌حقوق بشر ،‌حق مالكيت شامل از مباني فردگرايي است.

از اين ديدگاه چون در جهان هيچ حقيقت اخلاقي وجود ندارد در نتيجه براي شناخت ارزش ها هيچ ملاك و ابزاري در دست نيست پي چاره ايي نيست كه افراد هركدام آزادانه و به طور برابر به دنبال خواسته ها و اميال خويش بروند و اين پديده اصطلاحاً به ليبراليسم معروف است.

پس ليبراليسم يگانه ارزش عام را آزادي انساني براي تأمين غرايز خويش مي داند. نهايتاً اين كه غرض ما از طرح مباحث گذشته اين بود كه نشان دهيم مسأله حقوق زنان در چه بستري مطرح شد و آن ريشه ها چگونه به برآمدن اين ميوه ها انجاميد.

غرب زماني به نداي حق خواهي زنان پاسخ مثبت داد كه نظام سرمايه داري به نيروي كار زنان نيازمند شد.ويل دورانت مورخ معاصر آمريكايي مي گويد:« آزادي زن ازعوارض انقلاب صنعتي است.»

بنابراين تصويرجديد زن در غرب در يك فضاي خاص فلسفي و متناسب با نيازمندي هاي ويژه اجتماعي و اقتصادي شكل گرفته است .

دراین بخش علل ظهور فمینیسم در دوبخش «زمینه ای فرهنگی – اجتماعی » و«زن ومبانی تمدن مدرن» مورد بررسی قرار می گیرد:

1- زمینه های فرهنگی – اجتماعی

1-1برخی آموزههای عهدین

«رینکورت» معتقد است : فمینیسم تنها در جوامعی که همانند جامعه یهود به صورت خشن مردانه هستند، شکل می گیرد . تعداد زیادی از زنان یهودی در ایالات متحده در جنبش آزادی زنان حضور داشته اند . زن یهودی سمبل «طبقه پردرآمد طرفدار اشتغال است آنان نه تنها در جنبش فمینیسم نقش برجستهای داشتند ، بلکه از پیشتازان بهره مندی از فمینیسم نیز بودند .

«برونوبتلهایم» معتقد است : نفی زنانگی وارج نهادن به مشاغل مردانه که باور سنتی یهودیان بوده ، باعث گردیده تا نخستین اعضای «کیبوتص» برای کارهای مردانه نسبت به کارهای زنانه، از جمله فرزند داری ، برتری قایل شوند این واکنش به طور منطقی از این واقعیت سرچشمه می گیرد که کمترین دینی است که به اندازه دین یهود، زنانگی را طرد نماید وآن را یک ننگ ونفرین به حساب آورد واز مردان بخواهد هر روز خدا را شکر کنند که آنان را زن خلق نکرده است .

برخی آموزهای تحریف شده کتاب مقدس هم زمینه ساز ایجاد باور به فردوستی جنس زن شده است . در آیات 4 تا 42 باب دوم سفر پیدایش ، خداوند ابتدا با خلقت آدم آغاز می کند ومرد به عنوان انسان اولیه متولد میشود .خداوند بهشت را برای مرد میافریند تا درآن همراه درختان زندگی کند و …چون آدم احساس تنهایی می کند، خداوند او را در خوابی عمیق فرو میبرد وزن را از دنده او می آفریند، زن آفریده میشود تا شریک او باشد . وآنها با هم ازدواج میکنند چنین تعابیری ، نگاهی شی ، انگارانه ، طفیلی ودرجه دوم به زن ایجاد می کند که در خدمت جنس مرد وبرای او آفریده شده است .خودش هیچ اصالتی ندارد ، بلکه با نسبت به مرد معنا پیدا می کند.

درآیات 14-13 تیمائوس آمده: «زنان در خلقت درجه دو و در ارتکاب به خطا درجه یک هستند» بنابراین زن فقط وجود درجه دومی واعتباری ندارد بلکه منشا شر و دور شدن مرد از کمال وخیر است . درآیات 7-6 باب سوم سفر پیدایش آمده: به این ترتیب آدم به وسیله حوا اغوا شد و آن دو به زمین هبوط کردند طبق آموزه کتاب مقدس ، شوق وزندگی خانوادگی ، همسری ومادری برای زن نه یک امتیاز بلکه مجازات وتنبیهی است که به سبب خوردن میوه ممنوعه باید تحمل کند.در آیه 16 باب سوم سفر پیدایش آمده: درد زایمان ، اشتیاق به همسرداری وحکمرانی مرد بر زن ، از نخستین مجازاتهای است که حوا به واسطه خوردن میوه ممنوعه متحمل شده است . لازم به ذکر است آیات دیگری در نقض این آیات در کتب مقدس آمده که این نگرش را در می کند ومورد استفاده برخی متالهان فمینیست قرار گرفته است .

نهایت آنکه خدای مسیحیت صورتی کاملاً مردانه دارد ، یگانهای است با سه شخص پدر، پسر و روح القدس که هر سه به کلمه خداوند(لوگوس) وابسته اند این نوع نگاه به محوریترین آموزه دین مسیح در کنار آیات دیگر میتواند زمینهای جدی برای ایجاد نگرشهای منفی در مورد زنان، عملکرد ناصواب و ظالمانه از طرف مردان ونهایتاً واکنشی از سوی طرفداران حقوق زن شود.

1-2وضعیت زندگی زنان

در عصر یونان باستان (399 تا 470 ق .م) که دوره اعتلای یونان است ، رسم ارث بردن از طریق مادری فسخ شد ، زن یونانی حق عقد قرار داد نداشت واقامه دعوا در محکمه برایش ممکن نبود ، همچنین زن از شوهر ارث نمیبرد . پدران بدون آنکه نظر دخترانشان را بپرسند ، آنها را شوهر میدادند ومردان زنان را در خانه مفیدتر میدیدند ، لذا تعلیمات زنان ، منحصر به اور خانه داری میشد . چرا که معتقد بودند ، هوشمندی زن وی را از اجرای وظایف باز میدارد . با وجود رنسانس در قرن پانزدهم وضعیت زنان تغییر جدیدی نکرد .

یک اعلامیه انگلیسی (1547 م) گردهمایی زنان به منظور پرحرفی را ممنوع می کند وبه شوهران دستور میدهد همسرانشان را در خانه نگه دارند . کنار گذاشتن زنان از مسئولیتها واصناف واختلاف چشمگیر سطح دستمزد زنان نیز در این زمان وخامت بیشتری یافت . حذف صومه ها وممنوعیت ورود زنان به دانشگاهها تحت نظر کلیسا نیز باعث شده بود زمانی که مردان به گونه های بیسابقه مصمم به کسب دانش وپرورش استعدادهای خود بودند ، زنان از تحصیل محروم بمانند .

ویل دورانت می نویسد : تا حدود سال 1900 م زن کمتر دارای حقی بود که مرد ناگریز باشد از روی قانون آن را محترم بدارد . در قرن نوزدهم زنان آفریقا هنوز مانند بردگان والات کشاورزی خرید وفروش میشدند. در «تاهیتی » و «نیوبریتین» زنان مجبور بودند که خوکان را از سینه خود شیر دهند . در«مری انگلند» شوهر حق داشت زنش را بزند، تا زمانی که زن از زیر کتک نیمه جان بیرون می آمد ، مرد از تعقیب قانون درامان بود شوهر میتوانست هر شب دنبال فحشا برود اگر زن پولی را جمع میکرد متعلق به شوهرش بود اگر زن در عروسی مالی را به خانه می آورد مرد حق خرج ان را داشت اما اینکه زن بتواند درکارخانه کار بکند وحق رای در انتخابات داشته باشد، هرگز به خاطر هیچ مردی خطور نمی کرد.

در قرن بیستم برای اولین بارمساله «حقوق زن» در برابر حقوق مرد عنوان شد. در انگلستان فقط در اوایل قرن بیستم برای زن ومرد حقوق مساوی قائل شدند. ایالات متحده آمریکا با آنکه قرن هیجده ضمن اعلام استقلال به حقوق عمومی بشر اعتراف کرده بود ، در سال 1920 م قانون تساوی زن و مرد را در حقوق سیاسی تصویب کرد وهمچنین فرانسه در قرن بیستم تسلیم این امر شد.

1-3نگرش تحقیر امیز نخبگان

نگاهی اجمالی به برخی از دیدگاههای متفکران مشهور غربی ، بدون هیچ توضیحی ، تاثیر این نگرشها را در شکلگیری فمینیسم به عنوان واکنشی علیه چنین دیدگاههایی روشن می سازد.سقراط ، وجود زن را بزرگترین منشا انحطاط بشریت میدانست.فیثاغورت ، دیگر دانشمند یونانی ، اصلی خوب وجود دارد که نور ومرد را آفریده است واصلی بد که آشوب تیرگی وزن را آفریده است.افلاطون وفیلون ، پیشرفت اختلافی را در گرو ترک کامل خصوصیت وجنیست زنان واستحاله به جنیست مردانه وتقویت صفات وملکات مردانه میدانستند .ارسطو: زن چیزی نیست مگر مرد ناکام ، طبیعت آنجا که از آفریدن مرد ناتوان است ، زن ر ا می آفریند. زنان ومردان بنابر طبیعت محکوم به اسارت هستند. به هیچ وجه سزاوار شرکت در کارهای عمومی نیستند.آکوئیناس:زن نمیتواند زاهد وپارسا باشد، چون متزلزل است زن با نخستین مقصود طبیعت یعنی کمالجویی منطبق نیست ،بلکه با دومین مقصود طبیعت یعنی گندیدگی ، بد شکلی وفرتوتی انطباق دارد .

این تفکرات مختص یونان باستان وقرون وسطی در غرب نیست ، بلکه متفکران دوران مدرن را هم شامل میشود.

«ژان ژاک روسو» از روشنفکران مدعی برابری حقوق وآزادی ، زنان را مستحق حقوق طبیعی نمی داند، از دیدگاه وی زنان باید منحصراً برای مردان پرورش یابند، زن فقط برای مرد وجود دارد ، یعنی برای این خلق شده است که پسند او واقع شود واز او اطاعت نماید این اقتضای طبیعت است .شوین هارو، فیلسوف معروف آلمانی ، زن حیوانی است با موهای بلند وعقلی کوتاه.

2-زن ومبانی تمدن مدرن

فمينيسم در فضايي سر برآورد و به رشد و حركت خويش ادامه داد كه شعارها و آرمان هاي خاصي برآن حاكم بود. اين گفتارها به طور برجسته اي از گفتارهاي نظري دوران خود تأثير پذيرفته بود.

بنابراين گفتارهاي نظري يكي از عمده ترين پايه ها و مباني شكل گيري فمينيسم را تشكيل مي دهد؛ و از آن جا كه مباني نظري تأثير به سزايي در اين مكتب داشته است، در اين جا به بررسي مباني نظري فمينيسم خواهيم پرداخت قبل از آغاز بحث بايد به يك نكته اساسي در اين زمينه اشاره نمود: كه مباني مؤثر برجنبش اجتماعي زنان ،‌ به دو بخش مباني مدرنيته و مباني پست مدرن تقسيم مي شود. گفتار اول مباني مؤثر برموج اول و دوم و گفتار دوم مباني تأثير گذار برموج سوم تلقي مي گردد.

گفتاراول: مباني مدرنيته : مباني تأثير گذار برموج اول و دوم فمينيسم همراه با تحولات فرهنگي، سياسي و علمي اروپا از قرون وسطي ـ كه عصر حاكميت تفكرات و عقايد كليسا بود ـ به عصر جديد ، گفتار ها و آرمان هايي در جامعه رخ نمود كه به كلي تاريخ سنتي اروپا را متوقف ساخت و فرهنگ جديدي با تمام زوايا در رشته هاي نوينش به منصه ظهور رسيد.

در اين راستا تأثير انقلابات علمي كه تفكرات سنتي را كاملاً در هم كوبيده بود ،‌از همه مشهورتر بود. بدين ترتيب عمده ترين تفكر دنياي جديد يعني اومانيسم به ظهور رسيد كه ما به عنوان سرمنشأ اكثر تفكرات مدرن و يكي از ريشه هاي نامحسوس فمينيسم از آن ياد خواهيم كرد.

الف ) اومانيسم [40] و سكولاريسم [41]

اومانيسم را مي توان به عنوان مادر تمام تفكرات عصر مدرن برشمرد. اگرچه اومانيسم و سكولاريسم اغلب به عنوان تفكراتي مجزا بررسي مي شوند ولي در واقع اومانيسم بدون سكولاريسم و سكولاريسم بدون اومانيسم قابل ريشه يابي نيست پس ابتدا نحوه نحوه شكل گيري اين تفكرات را بررسي خواهيم نمود . كشفيات جديد علمي ،‌انسان را از بند غل و زنجيرهاي تفكرات سنتي كه به شدت تحريف شده بود و در موارد مطلوب اربابان كليسا به كار گرفته مي شد،‌رهانيده در عوض جلوه هاي مخفي قدرت تفكر و انديشه مستقل را به انسان ارزاني كرد . اولين جلوه ي اجتماعي تفكر اومانيسمي را مي توان در نفي فئودال ها و قدرت بي چون و چراي روحانيت كليسا مشاهده كرد. [42]

انسان اين دوران پس از استقلال ار تفكرات كليسا به دنبال جستجوي محوري براي اتكاي وجودي خويش ،‌به توانايي هاي عقلي و ذهني خود متوسل شده و اين درك جديد به سرعت در ادبيات ، هنر و فلسفه تأثير نهاد.

به اين ترتيب اومانيسم و پايه هاي تفكر سكولاريسم در اروپا متولد شدند و سرمنشأ بسياري از انديشه هاي بعدي از جمله آزادي و برابري گرديد. همچنين اومانيسم در جنبه هاي تأكيد براصالت فردي خويش ،‌ريشه تفكراتي نظير ليبراليسم و كاپيتاليسم و در جنبه هاي اصالت اجتماعي خويش اساس و بنيان تفكراتي نظير سوسياليسم و ماركسيسم مي باشد. [43]

واژه اومانيسم پس از زمان پيدايش خود تغييرات بسياري يافته و اغلب در دلالتهاي بامعناي اوليه بسيار متفاوت است. [44]آنها عليه اخلاق مسيحي شوريده بودند تا بهره وري از انواع لذت و زيبايي هاي مادي را تجربه كنند؛ لذت گرايي به عنوان بخش جدايي ناپذير تفكر اومانيستي قرار گرفت . [45]

به گفته شلر [46] اين گونه است كه «خواست انسان معيار و مقياس همه چيز است » .

براين اساس اومانيسم يك تفكر فراگير است كه تمام عرصه هاي علمي، اخلاقي و فرهنگي را در نورديده و براساس اين تفكر در تمام عرصه هاي حيات انسان به محوري اساسي براي تبيين و معنا بخشيدن تبديل مي شود و همه چيز براساس اين محور و مركز ، معني پيدا مي كند. [47]

بدين ترتيب اومانيسم همراه با مفاهيم ديگري نظير تساوي ،‌ عدالت ،‌حقوق برابر در تقويت گروه ها و جنبش هاي خاص از جمله فمينيسم نقش بسيار ايفا كرد.

يكي از آرمان هاي بسيار پيچيده دوران مدرنيته كه انديشمندان بسياري درباره ي آن قلم فرسايي نموده اند و سعي در تعريف و مشخص نمودن حدود و قيود آن داشته اند، مفهوم برابري است كه به عنوان مفهومي سياسي ـ فلسفي بخش عظيمي از گفتارهاي فيمينيستي را به خود اختصاص داده است.

ب) برابري

يكي از بارزترين جلوه هاي اومانيسم بحث برابري كه به شدت با فمينيسم در دوران مدرنيته گره خورده است . برابري كه يكي از اركان اساسي شكل گيري قوانين مدني كشورهايي نظير فرانسه بعد از انقلاب سال 1791 بوده و با معناي گسترده و وسيع خويش الهام بخش بسياري از جنبش هاي قرن 19 . 20 در اروپا و آمريكا گرديده برابري خواهي به صراحت در ميان اهداف و آرمان هاي فمينيست ليبرال موج اول قابل رؤيت است. برمبناي اين تفكر زن به عنوان موجودي انساني مي بايست از همه ي حقوق طبيعي برخوردار باشد. [48]

از پارامترهاي عمده برابري مي توان به برابري در رفاه اجتماعي ،‌برابري در اعمال قدرت سياسي ،‌ در اين ميان درخواست براي حق رأي زنان بارزترين جلوه مطالبات سياسي بود كه اولين بار در سال 1869 به طور رسمي لايحه ي اعطاي حق رأي زنان توسط جات استوارت ميل به پارلمان انگلستان تقديم گرديد. [49]

محور ديگر و برابري خواهي عرصه ي اقتصادي و مسأله ي كار دستمزدي است. مسأله نابرابر ي زنان و مردان از نظر سطح دست مزد و لزوم اصلاحات حقوقي كه اين نابرابري را مرتفع سازد،‌از عمده ترين حوزه هاي فعاليت فمينيستي است. [50]

ج) آزادي و ليبراليسم

از ديگر مفاهيم عصر مدرن كه به عنوان يكي از شاخصه هاي اصلي اومانيسم مطرح است ،‌مي توان به آرمان آ‍زادي و آزادي طلبي اشاره كرده آزادي : يعني رهايي فرد يا افراد از قيد خود يا افراد ديگر براي انجام دادن كار يارفتاري خاص [51]

اما هابز [52] در اين باره مي گويد :« منظور من از آزادي اين است كه در برابر هر كاري كه انسان طبق قانون طبيعي مي خواهد انجام دهد. بدون ضرورت ،‌ممانعتي وجود نداشته باشد. [53]

با توجه به پيوند عميق بين فمينيسم و ليبراليسم در دهه هاي اخير بايد يادآوري كرد؛ ليبراليسم به عنوان ايدئولوژي براي رژيم هاي سياسي اواخر قرن 18 در اروپا تكوين يافت كه پس از سرنگوني نظام فئودالي مطرح شد. [54] ولي ليبراليسم اقتصادي (آزادي فعاليت خصوصي ) و ليبراليسم فرهنگي (آزادي در حوزه انديشه ) را نيز مطرح مي ساخت. [55]

گفتار دوم : مباني پست مدرنيته

فمينيسم پست مدرن: در شكل بسيار افراطي در همه زمينه هاي نوعي پوچ انگاري را توصيه مي كند [56] كه تنها در حيطه انديشه قابل تصور است و هرگز در راهكارهاي اجتما ع، سياسي و حتي فرهنگي قابل اجرا نيست.

نقد و ارزیابی فمنیسم

تعدد گرایش ها در فمنیسم نشانگر ناسازگاری، اختلافات، عدم تحمّل و نقد درونی حامیان آن در این مکتب است. روح جنبش فمنیستی «همجنس گرایی» است. خانم تی. گریس آتکینسون، که خود یکی از فمنیست های سرسخت است، اعتراف می کند که «فمنیسم به مثابه نظریه و همجنس بازی در حکم و عمل است.» این دسته از فمنیست ها، که از ریشه با مردان سرناسازگاری دارند، به صراحت اعلام می دارند که باید حتی در روابط خصوصی نیز به جای آن که وقت خود را با مردی سپری کنند، با همنوعان خود به سر برند، اگرچه این عمل از آن رو که مخالف طبیعت است، تنها در مقام شعار می ماند و آنان در خلوت ناچارند نیاز طبیعی خود را تنها با مردان برطرف سازند.

همان طور كه در علل ظهور جنبش فمينيسم ذكر شد ، زن نه به عنوان يك انسان؛ بلكه تابعي از وجود مرد بود كه از هر گونه حقوق مستقل ، شخصي و انساني محروم بود. زن به لحاظ فردي عقب نگه داشته شده و از نظر اجتماعي هم اصلاً به حساب نمي آمد. وجود زن حتي در محيط خانه هم بي اهميت و شيء انگارانه محسوب مي شد. همسري و مادري جايگاه ارزشمندي نداشت و زن براي شوهرش و در خدمت او انگاشته مي شدو…

بنابراين اعتراض و واكنش زنان به چنين شرايطي كاملاً طبيعي بود . اما صحت اصل واكنش را نبايد با نوع واكنش خلط كرد. اين كه چگونه و چه شرايطي بايد جايگزين مي شد،‌اما بايد توجه كرد كه فمينيسم در قبال آن چه به زنان داد چه چيزهايي را از آنان گرفت. به نظر مي رسد فمينيسم واكنشي بر زن ستيزي غرب البته با استفاده از يك راهبرد «زن ستيزي » ديگر بود.

برخي از دستاوردهاي جنبش فمينيسم براي زنان عبارتند از : حق رأي ؛ حق سقط جنين ؛ طلاق بدون تقصير (براي زن و مرد )؛ استقلال مالي ؛ آزادي جنسي ؛ حضور گسترده زنان در سياست ،‌اجتماع و اقتصاد ؛ بالارفتن سن ازدواج؛ افزايش زندگي هاي مجردي؛ اضمحلال خانواده ؛ افزايش طلاق ؛ ايجاد حس ستيزه جويي بين دو جنس ؛ تخريب زنانگي و بحران هويت در زنان ؛ تضعيف مردانگي ،‌برداشتن مرز خصوصي و عمومي (خانه و جامعه) ، رواج همجنس بازي ، ظهور پديده زنان شدن فقر ، ظهور و افزايش بيماريهاي مختلف زنان اعم از جسمي و روحي … ابزاري شدن زنان در خدمت منافع سرمايه داران با ايجاد صنعت سقط جنين ، صنعت سكس و پورنوگرافي ، صنعت روابط جنسي و …

علت عمومي اين تغيير ،‌فراواني و تعدد ماشين آلات است. آزادي زن از عوارض و انقلاب صنعتي است … يك قرن پيش در انگلستان كارپيدا كردن برمردان دشوار گشت. اما اعلان ها از آنان مي خواست كه زنان و كودكان خود را به كارخانه ها بفرستند . كارفرمايان بايد در انديشه سود و سهام خود باشند و نبايد خاطر خود را با اخلاق و رسوم حكومت ها آشفته سازند. كساني كه ناآگاه بر خانه براندازي توطئه كردند كارخانه داران وطن دوست قرن نوزدهم انگلستان بودند . نخستين قدم براي آزادي مادران ،‌قانون 1882 م بود. به موجب اين قانون، زنان بريتانياي كبير از آن پس از امتياز بي سابقه اي برخوردار مي شدند و پولي را كه به دست مي آوردند حق داشتند براي خود نگه دارند . اين قانون اخلاق عالي را كارخانه داران مجلس عوام وضع كردند تا بتوانند زنان انگلستان را به كارخانه ها بكشانند. از آن سال تا به امسال سودجويي مقاومت ناپذيري آنان را از بندگي و جانكندن در خانه رهانيده ،‌گرفتار بندگي و جانكندن در مغازه و كارخانه كرده است.

با توجه به آنچه گذشت, نسبت دادن پايه و اساس شکل‏گيري نهضت زنان در غرب, به خلأ ناشي از تضاد آموزه‏هاي مسيحيت و بي‏توجهي به حس هويت‏خواهي زنان، توجه به يک بعد (جنبه بيروني) و غفلت از بعد دروني قضيه است که در صورت فقدان آن, هر حرکتي هرچند قوي, در بيرون صورت پذيرد, نمي‏تواند مبناي يک کنش جمعي قوي, آن هم در قالب نهضت اجتماعي زنان قرار گيرد. چه آنکه در ساير پديده‏هاي اجتماعي ـ سياسي نيز غفلت از زمينه پذيرش دروني، تحليل آن رويداد را ناقص و فاقد اعتبار علمي مي‏گرداند.

فمينيست‏هاي اسلامي در داخل و خارج ايران مباحث خود را بر نسبيت فرهنگي استوار مي‏کنند و با عاريت گرفتن مفاهيمي چون: اومانيسم، سکولاريسم، حقوق بشر و تشابه زن و مرد، به سمت آرمان‏هاي تساوي طلبانه به پيش رفته و تفاوت‏هاي زن و مرد مسلمان در احکام و قوانين را مورد انتقاد قرار مي‏دهند. شاخصه‏هاي اصلي تفکرات اين گروه طي چند محور مورد بررسي قرار گرفته است:

1) تفکيک ميان دين‏داري و دين‏مداري.

2) تاکيد بر تشابه حقوق زن و مرد.

3) عدم ثبات در شريعت.

4) توجه به نقش زن در خانواده.

نتیجه گیری

در نتیجه فمینیسم مولود رنسانس و مبتنی بر جهان‎بینی غرب جدید با محوریت اومانیسم» است و چون در دیدگاه اومانیستی انسان مادی و زمینی تنها موضوع ارزشمند برای تلاش و تفكر است بنابراین تمامی گرایش‎های فمینیستی بر این پیش فرض استوارند كه انسان را مصدر تشریع و بی‎نیاز هدایت وحی می‎دانند پس در هیچ یك از گرایش‎های فمینیستی توسل به وحی و اعتقاد به حاكمیت دین در شئونات اجتماعی پذیرفته نیست.بنابراین، مسلمان باید توجه کند که فاکتورها و دستورالعمل‏هاى زن گرایان فمینیست، باچارچوب‏ها و معیارهاى اعتقادى الحادى ویژه‏اى شکل گرفته‏اند که هرگز سر سازگارى بامعیارهاى حیات بخش دین به ویژه اسلام در راستاى حمایت از زن و حقوق او ندارند.

جنبش فمیمنیستی،یک نظریه واحد ویا حتی یک نظام فکری واحد نیست بلکه آرا و افکار متعددی در آن وجود دارد با وجود این مهمترین دغدغه آنان ارتقای موقعیت زنان در جامعه و ایجاد برابری و همسانی بین زن و مرد است در آغاز جنبش فمینیستی نوعی اعتراض به مرد سالاری آشکار حاکم درغرب بیان شده در اعلامیه حقوق بشر فرانسه و آمریکا بود که حقی برای زنان در نظر نگرفته بودند.

فمینیسم پس از گذر از مرحله اولیه وارد مرحله حساس تر و مهم تر (سیاسی و ایدلوژیکی) شد.بدین سان فمینیسم معاصر بعدی سیاسی و ایدئولوژیکی به خود گرفته به دنبال مطالعه توزیع بین دو جنس مذکر و مؤنث است

مهمترین اصول فمینیسم:

- دست کشیدن از افکار مقدس که متون وحی و میراث دینی آن را بیان می کند و این‌‌جا نقطه برخورد فمینیسم است. نبرد با ادیان نقطه مشترک آنها است.

- دست کشیدن از زنانگی، زیرا زن بودن سبب ضعف زن و استیلای مرد بر اوست، زنانگی به ازدواج، ازدواج به مادری و مادر بودن به تشکیل خانواده منجر می شود که در همه این مراحل، زن طرف ضعیف و مرد طرف چیره است.

چگونگی دست کشیدن از زنانگی در تفکر این جریان:این امر با برخی اقدامات محقق می شود:

1-تغییر این نظام خانوادگی که مرد سالارانه بوده و زن در آن مقهور است، با نابود کردن این مفهوم از خانواده و جایگزینی خانواده دموکراتیک به جای آن.

2- حق آزادی زن در سقط جنین بنابر خواسته وی و تسهیل این راه.

3-هم جنس بازی که به زن این آزادی را می دهد تا بی نیاز از مرد در مسایل جنسی، تمایلات خویش را ارضا کند.

پي نوشت ها:

1. افسانه نجم آبادی ، (در دل دوست به هر حیله رهی باید کردنیمه دیگر ) ، چاپ آمریکا ، ش ، 2 پاییز ، 1374 ص121 .

2. شورای عالی حوزه علمیه دفتر مطالعات و تحقیقات زنان ، فمینیسم ودانش های فمینیستیت ، ترجمه و نقد مجموعه مقالات ازمترجمان عباس یزدانی ،بهروزجندقی (قم: 1382ص14).

3. محمد رضا زیبایی نژاد ، فمینیسم دانشهای فمینیستی ، (قم:دفتر مطالعات و تحقیقات زنان1382ص13).

4. همان ، ص23.

5. Stephen w. Little john, Theories of Human communication; 5th Edition, Belmont, California: wads worth publishing Company.

6. جنبش كوشش جمعي براي پيشبرد منافع مشترك يا تأمين هدف مشترك از طريق عمل جمعي خارج از حوزه نهادهاي رسمي كه باعث تغيير قانون مي شود(آنتوني گيدنز؛ جامع شناسي ترجمه منوچهر صبوري ، ص 67-272).

7. نظريه كوششي اجتماعي است در راه تمهيد مجموعه هاي منظم ، به هم پيوسته و معنا دار متشكل از گزاره ها ، پيش فرض ها و اصولي كه در راه تبعيين امور و وقايع اجتماعي به طور عملي پديد آيد(باقر ساروخاني ؛ درآمدي بر دائره المعارف علوم اجتماعي ؛ ج2، ص 798).

8. حوزه تفكر علمي يا گرايش هاي فكري مشابه و نزديك به هم (غلام عباس توسلي ؛ نظريه هاي جامعه شناسي ؛ ص 25).

9. woman and Arise of the Nowel 1726- 1405 .

10. Jon lock

11. ابراهیم حسینی، فمینیسم،چاپ اول،ناشر دفتر نشر معارف، ص18.

12. موسسه فرهنگي طه، نگاهي به feminism ،‌معاونت امور اساتيد و دروس معارف اسلامي ،‌1377، ص« 10».

13. شورای عالی حوزه علمیه دفتر مطالعات و تحقیقات زنان ، فمینیسم ودانش های فمینیستیت ، ترجمه و نقد مجموعه مقالات ازمترجمان عباس یزدانی بهروزجندقی قم: 1382ص18.

14. سرگشتگي نشانه ها،‌گزينش و ويرايش ، مباني حقيقت ، ص 6- 385 .

15. Girl power Movement

16. وندي شيلت و نانسي لي (موس ) ؛ دختران به عفاف روي مي آورند ، ترجمه و تلخيص : سمانه مدني و پريسا پور علمداري ، تهران ، نشر معارف ، 1388، ص 199 تا 219.

17. ملا محسن سعيد زاده در زير آيه 34/نساء لفظ ضرب(واضربوهن) را به معناي نواختن و عشق بازي گرفته است.

18. مهدیه سادات، مستقیمی ( رویکردی تطبیقی به خاستگاههای فلسفی مسائل اجتماعی زنان در اسلام و فمینیسم) فصلنامه شورای فرهنگی و اجتماعی زنان، شماره 10 .

19. همان .

20. مهدیه سادات، مستقیمی ( رویکردی تطبیقی به خاستگاههای فلسفی مسائل اجتماعی زنان در اسلام و فمینیسم) فصلنامه شورای فرهنگی و اجتماعی زنان، شماره 10 .

21. ساميه منيسي، المرأه في الاسلام،‌ص 25-26.

22. محمود عبدالحيمد محمد، حقوق مرأه بين الاسلام و الديانات الاخروي،‌ص 19.

23. همان، ص 21-22.

24. ويل دورانت ، لذات فلسفه،‌ترجمه عباس زرياب؛ (شركت انتشارات علمي و فرهنگي ، چ هشتم، تهران،‌1373)، ص 148.

25. همان،ص160.

26. همان،‌ص 149.

27. ويل دورانت ، همان، ص 150.

28. معصومه موسوي، تاريخچه مختصر تكوين نظريه هاي فمينيستي ، كتاب توسعه، ش 9، ص 115.

29. ملكم هميلتون ،‌ جامعه شناسي دين ، ترجمه محسن ثلاثي ،‌موسسه فرهنگي انتشاراتي تبيان،‌تهران، 1377 ، ص 28.

30. ورنر تونسن،‌زن در جستجوي رهايي،‌ ترجمه شهلا لاهيجي ،‌ص 98.

31. Bourgoisie؛ بورژوازي را در زبان فارسي«طبقه سوداگرا» يا «طبقه متوسط» ترجمه كرده اند.

32. محمد رضا زيبايي نژاد، درآمدي بر نظام شخصيت زن در اسلام،‌قم ،‌دفتر مطالعات و تحقيقات زنان،‌1379، ص 20.

33. همان،ص20.

34. ر.ك : انجيل متي 21:22 ،‌عبارت انجيل متي در اصل چنين بوده است :«مال قيصر را به قيصر ادا كنيد و مال خدا را به خدا».

35. Rationalism ؛ از معروفترين متفكران عقل گرا مي توان به دكارت فرانسوي ،‌كايب نيتس آلماني و اسپينوزاي هلندي اشاره كرد.

36. Empricism؛ معروف ترين انديشمندان تجربي مسلك در قرن 17 هابز،‌لاك ،‌هيوم و باركلي هستند كه همگي از كشور انگلستان مي باشند.

37. محمد رضا زيبايي نژاد، درآمدي بر نظام شخصيت زن در اسلام،‌قم ،‌دفتر مطالعات و تحقيقات زنان،‌1379، ص 20.

38. همان،ص20.

39. humanism

40. scholarism

41. آيت قنبري ،‌نقدي براومانيسم و ليبراليسم ، قم ،‌فراز انديشه ،‌1383، ص «13».

42. آيت قنبري،‌نقدي براومانيسم و ليبراليسم ،‌ص «33».

43. غراله دولتي، بررسي مباني فلسفي، اخلاقي ،‌كلامي و آثار عمل فمينيسم ، قم ،‌نهاد رهبري،‌ دفتر نشر معارف ، 1388، ص 78.

44. محمد رضا زيبايي نژاد، درآمدي بر نظام شخصيت زن در اسلام،‌قم ،‌دفتر مطالعات و تحقيقات زنان،‌1379، ص 20.

45. scheler

46. محمد حسن آبادي ، مكتب اصالت زن در نقد ادبي، ص 65.

47. پاملا ابوت ، كلر الاس ، جامعه شناسي زنان،‌ص 279.

48. به نقل از حسين بشيريه ،‌جامعه شناسي سياسي،‌تهران ، نيما،‌1379، ص 290.

49. حميرا مشيرزاده، از جنبش تا نظريه هاي اجتماعي، ص 71.

50. liberation

51. Hobbes

52. سيد علي محمودي ، نظريه ي آزادي در فلسفه سياسي هابزولاك ،‌تهران، پژوهشگاه علوم اسلامي و مطالعات فرهنگي ، 1370.

53. سوزان مولر آكين ، زن ازديدگاه فلسفه سياسي غرب، 1382، ترجمه ن . نوريزد،‌مونترل ،‌ص 308 .

54. همان ، ص 307.

55. حميرا مشير زاده ، از جنبش تا نظريه اجتماعي ، ص 388.

منابع ومآخذ

1- ابوت ، پاملا ، كلر الاس ، جامعه شناسي زنان.

2- بشيريه ، حسين ،‌جامعه شناسي سياسي،‌تهران ، نيما،‌1379.

3- توسلي ، غلام عباس ؛ نظريه هاي جامعه شناسي .

4- حسن آبادي ، محمد ، مكتب اصالت زن در نقد ادبي.

5- حسینی ، ابراهیم ، فمینیسم،چاپ اول،ناشر دفتر نشر معارف.

6- دولتي ، غزاله ، بررسي مباني فلسفي، اخلاقي ،‌كلامي و آثار عمل فمينيسم ، قم ،‌نهاد رهبري،‌ دفتر نشر معارف ، 1388.

7- زیبایی نژاد ، محمد رضا ، فمینیسم دانشهای فمینیستی ، قم:دفتر مطالعات و تحقیقات زنان1382.

8- زیبایی نژاد ، محمد رضا ، درآمدي بر نظام شخصيت زن در اسلام،‌قم ،‌دفتر مطالعات و تحقيقات زنان،‌1379.

9- ساروخاني ، باقر ؛ درآمدي بر دائره المعارف علوم اجتماعي ؛ ج2، .

10- شورای عالی حوزه علمیه دفتر مطالعات و تحقیقات زنان ، فمینیسم ودانش های فمینیستیت ، ترجمه و نقد مجموعه مقالات ازمترجمان عباس یزدانی ،بهروزجندقی ، قم: 1382.

11- قنبري ،آيت ،‌نقدي براومانيسم و ليبراليسم ، قم ،‌فراز انديشه ،‌1383.

12- گيدنز،آنتوني ؛ جامع شناسي ترجمه منوچهر صبوري .

13- محمود عبدالحيمد محمد، حقوق مرأه بين الاسلام و الديانات الاخروي.

14- محمودي ، سيد علي ، نظريه ي آزادي در فلسفه سياسي هابزولاك ،‌تهران، پژوهشگاه علوم اسلامي و مطالعات فرهنگي ، 1370.

15- مستقیمی ، مهدیه سادات، ( رویکردی تطبیقی به خاستگاههای فلسفی مسائل اجتماعی زنان در اسلام و فمینیسم) فصلنامه شورای فرهنگی و اجتماعی زنان، شماره 10 .

16- مشير زاده ، حميرا ، از جنبش تا نظريه اجتماعي.

17- ملكم هميلتون ،‌ جامعه شناسي دين ، ترجمه محسن ثلاثي ،‌موسسه فرهنگي انتشاراتي تبيان،‌تهران، 1377 .

18- منيسي ، ساميه ، المرأه في الاسلام.

19- موسسه فرهنگي طه، نگاهي به feminism ، ‌معاونت امور اساتيد و دروس معارف اسلامي ،‌1377.

20- موسوي ، معصومه ، تاريخچه مختصر تكوين نظريه هاي فمينيستي ، كتاب توسعه، ش 9.

21- مولر آكين ، سوزان ، زن ازديدگاه فلسفه سياسي غرب، 1382، ترجمه ن . نوريزد،‌مونترل .

22- نجم آبادی ، افسانه ، در دل دوست به هر حیله رهی باید کردنیمه دیگر ، چاپ آمریکا ، ش ، 2 پاییز ، 1374

23- ورنر تونسن،‌ زن در جستجوي رهايي،‌ ترجمه شهلا لاهيجي .

24- وندي شيلت و نانسي لي (موس ) ؛ دختران به عفاف روي مي آورند ، ترجمه و تلخيص : سمانه مدني و پريسا پور علمداري ، تهران، نشر معارف ، 1388.

25- ويل دورانت ، لذات فلسفه،‌ترجمه عباس زرياب؛ (شركت انتشارات علمي و فرهنگي ، چ هشتم، تهران،‌1373).

26- منصور نژاد، محمد ، مسأله زن در اسلام و فمينيسم، به كوشش حجه الله محمد شاهي ، 1381.

شمسی کرمی نامیوندی مدرس گروه معارف دانشگاه هرمزگان،معاون پژوهش موسسه آموزش عالي فاطمه معصومه (سلام الله عليها)

 نظر دهید »

اصول حاکم بر الگوی جامع شخصیت زن دراسلام

11 اردیبهشت 1391 توسط جعفری سراجی

 چکیده 

ین نوشتار به جایگاه شخصیت زن در اسلام و اصول حاکم بر آن پرداخته است. اسلام از تمام جهات و در کل ابعاد زندگی، اعم از حالات شخصی و مقررات اجتماعی، احترام و وظایف و حقوق زنان را متناسب با شرایط و توانمندی جسمی و روحی آنان در نظر گرفته است. از ديدگاه اسلام زن و مرد هويت يكسان دارند، از پذیرش فضایل و اخلاق عالی الهى به يك ميزان برخوردارند. اين دو مايه ى عفت و آرامش يكديگرند. اما تفاوت‏هاى انكار ناپذيرى نيز بين اين دو وجود دارد. اگر به نظام هماهنگ اسلام به صورت مجموعه توجه شود، روشن خواهد شد كه هر چیز در جایگاه واقعی اش تبیین شده، از افراط و تفریط به دور است . اختلافات حقوقى بين زن و مرد در اسلام دقيقاً بر واقعيت و حكمت استوار است و هريك به ميزان برخوردارى از حقوق، به وظايفى نيز مكلّف گشته اند.

واژگان كليدی

انسان شناسی اسلامی ، شخصیت زن، حقوق ، اخلاق زن، اسلام، زن، خانواده، تفاوت هاى زن و مرد، فمينيسم.

مقدّمه

اسلام در چهارده قرن پيش ظهور کرد. در جامعه ای که زن بسيار حقير و پست شمرده می شد، تا جايي که زنده به گور می شد.اسلام آمد و خط بطلان بر روی تمام عقايد جاهلی کشيد.اسلام ارزيابي جامع،درمسائل و مواردی که ارتباط با زن كه همه ويژگي‌هاي انساني او را در نظر بگيرد دارد، و آيات و روايات فراوانی در اين زمينه ذکر شده است.

قرآن از ارزيابي جامعی برخوردارمی باشد؛زيرا از سوي كسي صادر شده است كه با همه ويژگي‌هاي انسان آشنايي داشته و بهتر از ديگران او را به سوي كمال واقعي اش رهنمون مي‌سازد. شبهات متعدّدي كه امروزه بر مباني اسلام وارد مي‌شود، بيشتر از ناحيه ضعف شناخت و نگرش‌هاي ناقص صورت مي‌گيرد و براي رفع و دفع اين شبهات، بايد از جامعيت قرآن و مكتب اهل بيت(عليهم السلام) مدد جست. براي مثال، اشكالات فمينيستي بر مكتب اسلام بيشتر به خاطر اين است كه فقط از منظر حقوق غربي و ليبرالي به آن نگاه مي‌شود؛ نگاهي كه مبتني بر سود، سرمايه و استعمار و بهره جنسي بيشتر است؛يعني ارزش‌هاي حاكم بر آن كاملا مادي بوده و همواره از طريق رسانه ها آن را بر همه تحميل مي‌نمايد. در حالي كه مكتب اسلام با يك نگاه همه جانبه، تأملّات دقيق ارزشي، اخلاقي، حقوقي و انساني را در مورد زنان اعمال مي‌كند. زن جامعه اسلامى، با آگاهى از شخصیت والاى خویش، ومدد جستن ازقرآن و مكتب اهل بيت(عليهم السلام) پاسخگوی شبهات متعدّدي كه امروزه بر مباني اسلام وارد مي‌شود، با علم به مسائل ضرورى زندگى در بعد معنوى و مادى و با شناخت دنیا و فرهنگ خود،خواهد بود.

 به خاطر جايگاه ويژه الگو در تربيت و هدايت انسان ها، معرّفي اصول وارزش‌هاي حاكم بر آن از اهميّت ويژه‌اي برخوردار است. چيزي كه اين نوشتار به قدر توان خود در پي آن است. از ملاحظه مجموع آيات و روايات چنين برمي‏آيد که زن و مرد نه تنها در بعد جسمي، بلکه در ابعاد گوناگون احساسي، روحي، ذهني و رفتاري به گونه‏اي از هم متمايزاند. شريعت اسلامي در مجموع يک نظام حقوقي منسجم و هماهنگ را تشکيل مي‏دهد که با ملاحظه مجموعه شرايط و کليه مصالح فرد و جامعه تنظيم شده؛ از اين‏رو شايسته است که در پرتو چنين نگرش جامعي مورد داوري قرار گيرد. 

نگرش به شخصیت زن در گذر تاريخ

از نظر تاریخی، این مطلب مسلم است که زن در دیدگاه غیر اسلامی، حتی در تفکر معاصر غرب ـ که به زعم برخی، پیشرفته ترین نوع تفکرات جهان بشریت در غیر ادیان آسمانی است ـ ، به مراتب محروم تر و مظلوم تر از مرد بوده و هست . تا جایی که در برخی از قبایل، پس از مرگ شوهر، زن را می کشتند و در کنار قبر شوهر دفن         می کردند و برخی دیگر، زن را زنده در گور شوهر دفن می کردند . در ميان اقوام و دانشمندان گذشته نظر بسيار بدبينانه‏اى نسبت به زن وجود داشته است. افلاطون، با جرئت و تهور فراوان، از ورود زن به هر كارى و از برابرى زن و مرد در همه ي موقعيت‏ها پشتيبانى مى‏كرد. اما ارسطو، كه با تعصبات روزگار خود بيشتر سازگار بود، زن را ناقص مى‏دانست و به عقيده ي او طبيعت آنجا كه از آفريدن مرد ناتوان است، زن را مى‏آفريند. زنان و بندگان، از روى طبيعت، محكوم به اسارتند و به هيچ وجه سزاوار شركت در كارهاى عمومى نيستند.[1] آگوستين قديس قائل بود: زن حيوانى است كه نه استوار است و نه ثابت قدم، بلكه كينه توز است و زيان كار و منبع همه مجادلات و نزاع‏ها و      بى عدالتى‏ها و حق كشى‏ها.[2]

بعضى از پيروان فرويد معتقدند:زن خدمت قابلى به فرهنگ بشر نكرده و در هيچ فنى موقعيتى به دست نياورده است جز در شستن و بافتن و آرايش كردن كه فنون جنبى است و مجاهده‏اى براى پوشانيدن دستگاههاى جنسى و جلب مرد.[3]

در تورات كنونى آمده است كه وجود زن، طفيلى وجود مرد است و از دنده ي چپ مرد آفريده شده است. [4]

زن در نزد مصريان مقام والايى داشت تا جايى كه تسلط زن و مادر شاهى بر تسلط مرد يا پدر شاهى غلبه داشته است.[5]

در فرهنگ سنتی مغرب زمین

در غرب تا مدتهای مدید، این بحث مطرح بود که آیا زن انسان است یا خیر؟ و بالاخره در قرن پنجم یا ششم میلادی در یک مجمع مهم، تصویب شد که زن هم انسان است اما برای خدمت به مردان آفریده شد .

تا اوایل قرن بیستم در جامعه سنتی غرب (در بعضی از کشورها) کلیه اموال زن پس از ازدواج به همسرش منتقل می شد و حتی نام خانوادگی خود را از دست می داد و به نام خانوادگی شوهر نامیده می شد .

در قرن بیستم در اثر رواج تفکر آزادی و آزادی خواهی، فریاد حمایت از حقوق زنان نیز رواج یافت و در پی سخنرانیها، مقالات و کتابها؛ نهضتی به وجود آمد به نام جنبش «فمنیسم » . این جنبش معتقد بود روابط زن و مرد در نظام خانواده ظالمانه است و برای رهایی از حاکمیت مرد بر زن; باید شکل فعلی نهاد خانواده ممنوع شود و روابط زن و مرد آزاد و در خارج از چهارچوب نظام خانواده برقرار گردد .

برخی از هواداران این جنبش، کم کم پا را فراتر گذاشته و گفتند: در روابط آزاد و بدون مرز زن و مرد، باز هم مرد حاکم می شود و زن، محکوم، مرد طالب است و زن مطلوب، بر همین اساس مساله هم جنس گرایی را بین زنان ترویج کردند اما در اثر گذشت زمان و ثابت شدن بی پایگی آن همه شور و شعارهایی که در حمایت از احقاق حقوق زنان سرداده می شد، وضعیت نهضت فمینیسم در دهه هشتاد کمرنگ شد; زیرا پس از گذشت چند دهه، ناکارآمدی ادعای آزادی طلبی، بر زنان فریب خورده ثابت شد و احساس کردند که نه شوهر دارند که از وجود آنان حمایت عاطفی مسؤولانه کند و نه فرزندی که امید و پناه آینده آنان باشد . و لذا از پای بندی به مکتب «فمینیسم » بریدند .

جایگاه شخصیت زن از منظر اسلام

هر یک از آرا و عقاید طوایف و ملل (متمدن و غیر متمدن، مذهبی و لائیک) متضمن نوعی تضعیف و تحقیر زن است و مشتمل بر محروم نگه داشتن زن از برخی حقوق اجتماعی بلکه تحمیل مسؤولیت هایی بیش از توان او و بالاتر از مسؤولیتهای مردان . اکنون فرصت آن است که نگاهی به جایگاه زن در اسلام داشته باشیم:

با یک بررسی اجمالی به این نتیجه می رسیم که این دین مبین از تمام جهات و در کل ابعاد زندگی، اعم از حالات شخصی و مقررات اجتماعی، احترام و وظایف و حقوق زنان را متناسب با شرایط و توانمندی جسمی و روحی آنان در نظر گرفته است و به بیانی دیگر; نظر به این که عواطف و احساسات (از قبیل صبر و حیا و محبت و ترس) در زنان غالب است و با توجه به ظرافت جسمی آنان ، حقوقی متناسب با این شرایط مانند تربیت، پرستاری و خانه داری و غیره برایشان در نظر گرفته شد از طرف دیگر در مردان، نیروی تفکر، باریک بینی، عاقبت اندیشی، و خشونت، چیره است و با توجه به توانمندی و چالاکی بدنی، وظایف و تکالیف پرمشقت و جنجالی و سخت به آنان واگذار شد .

جا دارد از محورهای گوناگون به جایگاه زن در این مکتب نجات بخش بپردازیم:

1 - احترام به زنان

در قرآن کریم، تعبیراتی که از زنان می شود چه به صورت خطاب و چه به صورت غیاب، بسیار محترمانه و همانند مردان می باشد:

« وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ »[6] ؛ « الْمُنَافِقُونَ وَالْمُنَافِقَاتُ بَعْضُهُمْ مِنْ بَعْضٍ»[7]  ; « قُلْ لِلْمُؤْمِنِينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ »[8]; « وَقُلْ لِلْمُؤْمِنَاتِ يَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ »[9] ; « مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثَى »[10]; « وَلَوْلا رِجَالٌ مُؤْمِنُونَ وَنِسَاءٌ مُؤْمِنَاتٌ[11]  »; « نَصِيبٌ مِمَّا اكْتَسَبُوا وَلِلنِّسَاءِ نَصِيبٌ مِمَّا اكْتَسَبْنَ »[12].

و در برخی موارد، به زنان توجه و عنایتی بیش از مردان شده است:

« ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلا لِلَّذِينَ كَفَرُوا اِمْرَأَةَ نُوحٍ وَامْرَأَةَ لُوطٍ »[13] ؛ « وَضَرَبَ اللَّهُ مَثَلا لِلَّذِينَ آمَنُوا اِمْرَأَةَ فِرْعَوْنَ … و مریم بنت عمران »[14]

در این دو آیه، دو زن، نمونه و نمادی از کل کافران و دو زن دیگر، نمونه و اسوه مردان و زنان مؤمن قرار گرفته اند .

« يَا مَرْيَمُ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاكِ وَطَهَّرَكِ وَاصْطَفَاكِ …» [15]

ناگفته نماند که در این آیه دو برجستگی و امتیاز برای حضرت مریم (سلام الله عليها) ذکر شده است:

1 - جمله «اصطفاک» در خطاب به مریم همچون خطاب به پیامبر بزرگ; یعنی حضرت موسی علیه السلام است « قَالَ يَا مُوسَى إِنِّي اصْطَفَيْتُكَ »[16] با این تفاوت که حضرت موسی یکبار مخاطب به «اصطفاک » شد و حضرت مریم،

دوبار همچنین حضرت مریم هم طراز پیامبران بزرگ علیهم السلام معرفی شده است:

« إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَى آدَمَ وَنُوحًا وَآلَ إِبْرَاهِيمَ »[17]

علاوه بر آن، جزء کسانی است که پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله مامور شد بعد از ستایش خداوند، بر آنان سلام و درود بفرستد:

« قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَسَلامٌ عَلَى عِبَادِهِ الَّذِينَ اصْطَفَى»[18]

2 - برجستگی دیگر برای حضرت مریم، جمله «طهرک » می باشد که در کل قرآن فقط یک بار ذکر شده است آن هم درباره یک زن یعنی حضرت «مریم » .

آن بانوی برگزیده شده، همچون عیسای پیامبر علیهما السلام در قرآن «آیت الله » معرفی شد:

« وَجَعَلْنَا ابْنَ مَرْيَمَ وَأُمَّهُ آيَةً… »[19]

و مریم مانند فرزندش مشمول نعمت ویژه خداوند قرار گرفت:

« إِذْ قَالَ اللَّهُ يَا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ اذْكُرْ نِعْمَتِي عَلَيْكَ وَعَلى وَالِدَتِكَ »[20]

2 - استقلال زنان

زن از نظر تصمیم گیری درباره سرنوشت و مقدرات شخصی خود در ابعاد اجتماعی، اقتصادی و غیره همانند مردان، کاملا مستقل و خودکفا هستند . در مورد حق تحصیل و انتخاب رشته تحصیلی و مالکیت و حق ثبت اسناد و املاک و انتخاب محل سکونت و مسافرت و غیره، محدود به هیچ حد و مرزی نیست (نه اجازه پدر و نه موافقت دیگران) . و جالبتر این که شش سال، قبل از مردان، استقلال کامل خود را به دست می آورد; یعنی دختر نه ساله (آن هم به سال قمری) مانند پدر چهل ساله خود کاملا آزاد و مختار است و بر خلاف نظریه پدر و سایر بستگان هر نوع دخل و خرج، داد و ستد و معاوضه و هر نوع بذل و بخشش انجام دهد، صحیح، نافذ، معتبر و قابل ثبت در دفاتر رسمی است بلکه به عنوان وکالت و وصایت و قیمومیت شرعی در اموال دیگران نیز حق تصرف صحیح دارد، (البته این در صورتی است که عدم رشد وی ثابت نشده باشد و یا بنا بر قولی، علاوه بر بلوغ، رشد او ثابت شده باشد). در صورتی که پسران قبل از کامل شدن پانزده سال حق کوچکترین تصرف در اموال شخصی خود را حتی با موافقت پدر ندارند و این در صورتی است که در پیشرفته ترین کشورهای اروپا مانند انگلیس و فرانسه در اواسط قرن بیستم به زنان بزرگسال حق ثبت، بدون نیاز به اجازه شوهر داده شد .

3 - اصول دین و اعتقادات

در هیچ یک از مقررات کلی و جزئی اصول و اعتقادات دینی، هیچ تفاوتی بین زن و مرد وجود ندارد، نه کما و نه کیفا و در هیچ مساله ای از معتقدات دینی ما نشانی از برخورد حاکی از ضعف و عجز زنان (در باورها) سراغ نداریم .

4 - فروعات دینی

در وظایف و دستورهای عملی اسلام نیز هیچ اثری از تبعیض بین زن و مرد به چشم نمی خورد . نه واجبات فردی و شخصی مانند نماز و روزه و نه فرائض اجتماعی مانند جمعه و جماعات و حج و امر به معروف . نه امور عبادی، اجتماعی، سیاسی و نه اقتصادی همچون بیع، اجاره، مضاربه، شرکت، وکالت، وصایت، ولایت (بر اموال گمشده و . .). و قیمومیت (بر صغیران و . .).

بلکه بر خلاف رسوم طوایف و ملل، وظایف سنگین اجتماعی و مسؤولیت های فردی زنان کمتر از مردان است مانند مسجد و نماز جمعه و جهاد … و، نفقه دادن بر اعضای خانواده و تحمل دیه جنایت خطای اقربا و تکفل مهر و حضانت فرزند حتی شیر دادن به فرزند که شیرین ترین نوع خدمات رسانی زنان و مادران است، به عنوان وظیفه و تکلیف نیامده بلکه اگر خود تمایل داشته باشد و بخواهد (هر چند با اجرت) نسبت به دیگران از اولویت برخوردار است و اگر به هر علت و سببی نخواهد نوزاد خود را شیر دهد پدر موظف و مکلف است برای شیر دادن فرزند خود دایه انتخاب کند .

اصول حاکم بر شخصیت زن دراسلام

اسلام تنها دينى است كه شخصيت و حقوق زن را در ابعاد گوناگون و با توجه به توانمندى‏ها و وظايفى كه دارد منظور كرده است. گوستا ولوبون مى‏گويدكه اسلام اولين مذهبى است كه در اصلاح حال زنان و ترقى وتعالى آنان قدم‏هاى خيلى وسيعى برداشته است. زيرااين مطلب مسلم است كه در ميان تمام مذاهب و اقوامي كه قبل از اسلام آمده اند وضع و حالت زياده از حد ضايع و خراب بوده است[21]  .

زن در فرهنگ اسلامى ما، مظهر قداست، پاکى و موجب خیر و برکت شناخته شده و از ارزش و احترام فوق العاده اى برخوردار است. هویت زن، هویت جامعه است و در واقع ارزش گذاشتن به زن، کمالات و خدمات بى پایان او، ارزش نهادن به همه جامعه است.

1-     اصل اشتراک زن ومرد در انسانیت

 از ديدگاه قران سرشت زن و مرد يكسان بوده واين دو داراى هويتى يكسانند. قرآن مى‏فرمايد:

يا اَيُّهاالنَّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمُ الَّذى خَلَقَكُمْ منْ نَفْسٍ واحِدَةٍ وَ خَلَقَ منْها زَوْجَها وَبَثَّ منْهُما رجالاً كَثيراً وَ نِساءً.. [22] .

 اى مردم از پروردگارتان پروا كنيد، آن كه شما را از يك نفس آفريد و از آن نفس واحد، همسر او را و از آن دو مردان و زنان بسيار پديد آورد.

در آيه ي ديگر آمده است:

هُوَ اَلّذى خَلَقَكُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ وَ جَعَلَ منْها زَوجَها لِيَسْكُنَ اِلَيْها؛[23] اوست كه همه ي شما را از يك تن آفريد و از آن يك تن، زنش را آفريد تا به او آرامش يابد.

 از منظر قرآن، خلقت زن مايه ي آرامش مرد است.

 وَ مِنْ آياتِهِ اَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ اَنْفُسِكُمْ اَزْواجاً لِتَسْكُنوُا الَيْها[24]  

و از نشانه‏هاى قدرت اوست كه برايتان از جنس خودتان همسرانى آفريد، تا به ايشان آرامش يابيد.

علامه طباطبايى در تفسير اين آيه مى‏گويد: معناى آيه اين است كه براى سود رساندن به شما از جنس خودتان همانند آفريد، چرا كه هر يك از زن و مرد داراى جهاز توليد مثل است كه با همراهى جنس ديگر كارش به ثمر مى‏رسد و با كار هر دو، مسئله توليد و تكثير مثل به انجام مى‏رسد، بر اين اساس، هر يك به تنهايى نقص دارد و به قرين خود نيازمند است و از مجموع اين دو، يك واحد تام حاصل مى‏شود. به جهت همين نياز و نقص هر كدام به سمت ديگرى حركت مى‏كند و زمانى كه وصلت حاصل گشت، آرام مى‏گيرد. زيرا هر ناقصى به كمال خود شائق است و هر نيازمندى به چيزى كه رفع نيازش كند، ميل دارد. اين همان ميل جنسى است كه در اين دو قرين نهاده شده است. [25]

عزّت اسلامي زنان

در اسلام، مساوات اصلي ترديدناپذير و قلمرو آن بسيار گسترده است و در همه مسائل زندگي و در رابطه با همه انسان ها جاري است. اما فمينيسم به جاي تساوي، تشابه مرد و زن را در اين امور دنبال مي‌كند كه خسارت‌هاي جبران ناپذيري را وارد نموده است. مكتب اسلام بالاتر از تساوي، توجه ويژه‌اي به زنان نموده است. طبق برخي احاديث، حتّي در نگاه كردن افراد نيز بايد مساوات رعايت شود.

2- اصل آفرینش اصیل زن

بسیاری از غربیان، اسلام را متهم کرده اندکه  زن را جنس دوم فرو تر از مرد می داند و زن را  مقدمه وجود مرد است و براى مرد آفريده شده است.

اسلام هرگز چنين سخنى ندارد.اسلام اصل علت غايى را در كمال صراحت‏بيان مى‏كند. اسلام با صراحت كامل مى‏گويد زمين و آسمان،ابر و باد،گياه و حيوان،همه براى انسان آفريده شده‏اند اما هرگز نمى‏گويد زن براى مرد آفريده شده است.اسلام مى‏گويد هر يك از زن و مرد براى يكديگر آفريده شده‏اند:

هُنَّ لِباسٌ لَكُمْ و َ اَنْتُمْ لِباسٌ لَهُنَّ[26] . آنان (زنان) جامه ي ستر و عفاف شما و شما (مردان) نيز لباس عفت آنها هستيد.
در تفسير الميزان آمده است: ظاهر از لباس همان معناى معروف آن است. لباس آن چيزى است كه انسان به آن بدنش را مى‏پوشاند و دو جمله از قبيل استعاره است. زيرا هر يك از زوجين ديگرى را از دنبال گناه رفتن و شايع ساختن آن، باز مى‏دارد. پس هر كدام براى ديگرى به منزله لباسى است كه با آن پليدى خود را پنهان و عورت خود را مى‏پوشانند[27] .

قرآن حتي جنس زن و مرد را نيز يكسان مى‏داند:وَ اللّهُ جَعَلَ لَكُمْ مِنْ اَنْفُسِكُمْ اَزْواجاً وَ جَعَلَ لَكُمْ مِنْ اَزْواجِكُمْ بَنينَ وَ حَفَدَةً وَ رَزَقَكُمْ مِنَ الطَّيِّبتِ[28]. خدا براى شما از ميان خودتان همسرانى قرار داد و از همسرانتان فرزندان و فرزند زادگان پديد آورد، و از چيزهاى پاك روزيتان داد.

در آيه ي ديگر از قرآن آمده است: فاطِرُ السَّمواتِ وَ اْلاَرْضَ جَعَلَ لَكُمْ مِنْ اَنْفُسِكُمْ اَزْواجاً. [29] آفريدگار آسمانها و زمين است. براى شما، هم از شما، همسرانى بيافريد.

بعضي مفسرين از اين آيه يكساني و مماثلت جنس زن و مردرا نتيجه گرفته اند[30] .

علامه طباطبايى در تفسير الميزان، نيز اين قول را ترجيح داده است. [31] ممكن است گفته شود در آيات مذكور، هدف از آفرينش زن آرامش و سكون مردتلقي شده است به گونه اي كه گويا اصل در حيات، مرد است و زن طفيل وجود او ست. اما بايد گفت با توجه به ظاهر آيات هر يك از اين دو جنس به يكديگر نياز دارند و آرامش طرفينى است همانگونه كه مودت و رحمت براى هر دو طرف است. در استعمالات قرآنى، واژه ي زوج به معناى همسر بر هر يك از زن و مرد اطلاق مى‏گردد و اصولا كلمه ي زوجه در قرآن به كار نرفته و از نظر لغت شناسان استعمال واژه ي زوجه براى زن، غير فصيح است[32]. آيات ذكر شده نشان داد كه زنان هم چون مردان از شخصيتى كامل و مستقل برخوردارند و در هويت انسانى ميان صنف زن و مرد تفاوتى نيست. ويژگى‏هاى انسانى را هر دو به نحو برابر دارا هستند. همانگونه كه در قابليت رشد و تكامل، لغزش و انحراف، آسيب پذيرى و آسيب رسانى يكسانند. به عبارت ديگر، خداى متعال انسان را آفريد، اما براى بقاى نسل و تبار وى او را به دو صنف زن و مرد تقسيم كرد. در آنچه لازمه ي نوع انسانى است هر دو برابرند و در برخى خصلت ها و خصوصيت ها كه لازمه ي صنف است از يكديگر متفاوت‏اند. اين تفاوت‏ها چنان نيست كه به انسانيت آنها آسيب برسانند[33] .

حقيقت انسان نه مذكر است نه مونث. قران كريم مى‏گويد: اين دو را از چهره ي ذكورت و انوثت نشناسيد. بلكه از چهره ي انسانيت بشناسيد. در حقيقت انسان را روح او تشكيل مى‏دهد، نه بدن او، انسانيت انسان را جان او تعيين مى‏كند نه جسم او و نه مجموع جسم و جان. [34]  

علامه طباطبايى نيز با استدلال فلسفي به وحدت نوعى زن و مرد قايل است[35] .

 بنابراين مي توان گفت كه هر كمال نوعى را كه يك صنف مى‏تواند آنرا به دست آورد، صنف ديگر نيز قدرت به دست آوردن آن را دارد. و از آن جمله كمالي است كه به وسيله ي ايمان به خدا و اطاعت فرمان او حاصل مى‏شود. بهترين و جامعترين تعبير حاكي از اين معنا آيه شريفه اي است كه مى‏فرمايد: اِنّى لا اُضيعُ عَمَلَ عامِلٍ مِنْكُمْ مِنْ ذَكَرٍ اَوْ اُنْثى بَعْضُكُمْ مِنْ بَعْضٍ. [36]

اگر قرآن زن را مقدمه مرد و آفريده براى مرد مى‏دانست قهرا در قوانين خود اين جهت را در نظر مى‏گرفت ولى چون اسلام از نظر تفسير خلقت چنين نظرى ندارد و زن را طفيلى وجود مرد نمى‏داند،در مقررات خاص خود درباره زن و مرد به اين مطلب نظر نداشته است

2-  اصل استعداد پذیرش فضایل عالی انسانی و تكامل مرد و زن 

در تفكّر قرآني، زن پا به پاي مرد تكامل پذير و اوج گراست و در پرتو شناخت و عمل مي‌تواند به چكاد تعالي انساني دست يابد. از اين رو، خداوند در قرآن كريم مي‌فرمايد: إِنَّ الْمُسْلِمِينَ وَالْمُسْلِمَاتِ وَالْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ وَالْقَانِتِينَ وَالْقَانِتَاتِ وَالصَّادِقِينَ وَالصَّادِقَاتِ وَالصَّابِرِينَ وَالصَّابِرَاتِ وَالْخَاشِعِينَ وَالْخَاشِعَاتِ وَالْمُتَصَدِّقِينَ وَالْمُتَصَدِّقَاتِ وَالصَّائِمِينَ وَالصَّائِمَاتِ وَالْحَافِظِينَ فُرُوجَهُمْ وَالْحَافِظَاتِ وَ الذَّاكِرِينَ اللَّهَ كَثِيراً وَالذَّاكِرَاتِ أَعَدَّاللَّهُ لَهُم مَّغْفِرَةً وَ أَجْراً عَظِيماً[37] بدين سان، اشكالاتي كه بر نابرابري حقوق زن وارد مي‌شود، مردود مي‌گردد؛ زيرا قرآن كريم اوصاف زن را در كنار اوصاف مرد برشمرده و استعدادهاي آن دو را براي رسيدن به كمال، يكسان دانسته است. قرآن كريم، زن را موجودي با همه ويژگي‌هاي انساني مي‌داند.

و می‌توان گفت آیه‌ای که صریحاً ارزش را بر مبنای ایمان و عمل صالح و اندوخته‌های ارزشی کردارها معرفی می‌کند‚ در این حقیقت صریح است که در هر دو صنف مرد و زن‚ ملا‌ک حقیقی‚‌ فضایل اخلا‌قی و معنوی است که با آزادی و تلا‌ش به دست آورده‌اند.

در آیه 32 سوره نساء نیز چنین آمده است: وَلا تَتَمَنَّوْا مَا فَضَّلَ اللَّهُ بِهِ بَعْضَكُمْ عَلَى بَعْضٍ لِلرِّجَالِ نَصِيبٌ مِمَّا اكْتَسَبُوا وَلِلنِّسَاءِ نَصِيبٌ مِمَّا اكْتَسَبْنَ وَاسْأَلُوا اللَّهَ مِنْ فَضْلِهِ إِنَّ اللَّهَ كَانَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمًا ؛ آن خصوصیتی را که خداوند به بعضی از شما در برابر بعضی دیگر داده است‚ آرزو نکنید. برای مردان از آنچه اندوخته‌اند‚ نصیبی است و برای زنان از آنچه اندوخته‌اند نصیبی است و از فضل الهی که بخشاینده اختصاصات است‚ مسئلت نمایید; خداوند بر همه چیز داناست.

آياتى كه هدف آفرينش را بيان مى‏كند عموميت دارد ، از جمله:

الّذى خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَياةَ لِيَبْلُوَكُمْ اَيُّكُمْ اَحْسَنُ عَمَلاً وَ هُوَ الْعَزيزُ الْغَفُورُ. [38]  خدائي كه مرگ و زندگانى را آفريد كه شما بندگان را بيازمايد تا كدام نيكوكارتر است و او مقتدر و آمرزنده است.

همچنين: وَ مَنْ عَمِلَ صالحاً مِنْ ذَكَرٍ اَوْ اُنْثى وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَياةً طَيِّبَةً. [39] هر كس از مرد و زن كار نيكى به شرط ايمان به خداى آرد، ما او را در زندگانى خوش و با سعادت زنده مى‏گردانيم.

در صورت تساوى عمل زن و مرد، پاداش اين دو يكسان خواهد بود:فَاسْتَجابَ لَهُمْ رَبُّهُمْ اِنّى لا اُضيعُ عَمَلَ عامِلٍ مِنْكُمْ مِنْ ذَكَرٍ اَوْ اُنْثى. [40] پس خدا دعاهاى ايشانرا اجابت كرد كه البته من كه پروردگارم عمل هيچكس از مرد و زن را بى مزد نگذارم. خداوند اهل علم و دانش را ستوده و فرقى بين زن و مرد قايل نشده است:يَرْفَعِ اللّهُ الّذينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَالّذينَ اُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجاتٍ[41] خدا مقام اهل ايمان و دانشمندان عالم را رفيع مى‏گرداند.

يكى از مهمترين اهداف انبياء، تزكيه و تعليم انسانها است و در اين خصوص فرقى بين زن و مرد نيست: كَما اَرْسَلْنا فيكُمْ رَسُولاً مِنْكُمْ يَتْلُوا عَلَيكُمْ آياتِنا وَ يُزَكّيكُم وَ يُعَلِّمُكُمْ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ يُعَلِّمُكُمْ ما لَمْ تَكُونُوا تَعْلَمُونَ. [42] چنانكه رسول گرامى خود را فرستاديم كه آيات ما را براى شما تلاوت كند و نفوس شما را از پليدى و آلودگى جهل و شرك پاك و منزه گرداند و به شما تعليم شريعت و حكمت دهد و از او بياموزيد هر چه را نمى‏دانيد.
درتعدادى از روايات علاوه بر تعابير عام نسبت به زنان تصريح صورت گرفته است ، از جمله: قال النبى(عليه السلام): طلب العلم فريضة على كل مسلم و مسلمة. [43] فراگيرى دانش بر هر مرد و زن مسلمان واجب است.
از منظر فقيهان اماميه فراگيرى احكام شرعى مورد ابتلا بر هر زن و مردى واجب است:

يحب على كل مكلف فى عباداته و معاملاته ان يكون مجتهداً او مقلداً او محتاطا. [44] واجب است بر هر مكلفى در عبادت‏ها و معامله‏ها يا مجتهد باشد و يا مقلد و يا به احتياط عمل نمايد.

همچنين برخى از زنهاى منسوب به فقها و عالمان، صاحب اجازه نقل حديث و اجتهاد بوده‏اند مانند ام على، همسر شهيد اول و آمنه بيگم دختر مجلسى اول. و در تاريخ معاصر، شهيده بنت الهدى صدر و بانو مجتهده اصفهانى از مصاديق بارز زنان اهل فضل و دانش بوده‏اند. [45]

از ديد قرآن، در كسب مدارج معنوى و تحصيل تقوا، فرقى بين زن و مرد نيست.

يا اَيُّها النَّاسُ اِنَّا خَلَقْناكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَ اُنْثى وَ جَعَلْناكُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا اِنَّ اَكْرَمَكُمْ عِنْدَاللّهِ اَتْقاكُمْ. [46] اى مردم ا ما همه ي شما را از مرد و زنى آفريديم و آنگاه شعبه‏هاى بسيار و فرق مختلف گردانيديم تا يكديگر را بشناسند. بزرگوارترين شما نزد خدا با تقوى‏ترين مردمند.

3- اصل گوناگونی راههای کمال

هدف از خلقت انسان (زن و مرد) نيل به سعادت جاودانه و عبوديت عارفانه است، اين نکته مورد تأکيد قرار مي‏گيرد که وحدت در هدف, لزوماً به معناي وحدت در مسير رسيدن به آن هدف نمي‏باشد. بر اين اساس چنين نتيجه گرفته مي‏شود که براي به سعادت رسيدن زن، تکاليفي تعيين شده که با وظايف مشخص شده براي مرد متفاوت است و اين به معناي نگاه کمتر به زن در مقايسه با مرد, نمي‏تواند تلقي شود،

4-  اصل تفاوت طبيعی بين زن و مرد

تفاوتهاي فيزيولوژيك زن و مرد با يكديگر لازمه ي حيات انساني و بقاي آن است. بديهي است اين تفاوت ها زمينه ساز تفاوت در وظايف و تكاليف و اين يك نيز سبب تفاوت در حقوق مي گردد. بر اين اساس ، تفاوت هاي حياتي اين دو را به اختصار از نظر مي گذرانيم. به طور كلى مى‏توان اين تفاوت ها را به دو دسته ي جسمانى و روانى تقسيم كرد.

1. تفاوت هاى جسمانى:

روشن است که زن ومرد از نظر جسمی تفاوتهای زيادی دارند و هيچ فردی اين را انکار نمی کند. حتی هر يک از سلول های بدن هر انسانی نشان از جنسيت خويش دارد و اين تفاوتها دليل بر فرق در توان کاری و قدرت بدنی شده که به طور معمول مردان از زنان قويتر می باشند و از اين نظر برتری دارند. اما رشد دختران از پسران شديدتر و بلوغ آنها زودتر صورت می گيرد. ازدواج و توليد نسل معلول همين تفاوتها است. اين تفاوت ها اختلافات ظاهرى ساختمان بدن و مهمتر از آن تفاوت وضعيت جنسى اين دو را شامل ميشود. نطفه زن (اوول) و نطفه مرد (اسپرماتوزوئيد) هر يك داراى 23 كروموزوم است كه موقعيت و شكل آنها در هر جنس با ديگرى تفاوت دارد. زنان عوارض زنانگى اعم از قاعدگى و آبستنى و زايمان دارند ولى مردان اين گونه نيستند. مردان بلند قدتر و سنگين وزن‏تر از زنان اند. وزن متوسط قلب مرد 300 گرم و وزن متوسط قلب زن 250 گرم و وزن متوسط مغز مرد 1300 گرم و وزن متوسط مغز زن 1200 گرم مى‏باشد[47].

 2. تفاوت‏هاى روانى و عاطفی:

ميل مرد به ورزش و شكار و كارهاى پر حركت و جنبش، بيش از زن است. زنان سرشار از عواطف و احساسات می باشند و زودتر از وقايع تأثير می پذيرند و به هيجان می آيند. البته اين وجود مالامال از احساس حکمتی است تا کار توليد نسل و تشکيل خانواده بهتر صورت گيرد. زن در عين دارابودن مشترکات از جهاتی با مرد اختلاف دارد.و احساساتی لطيف نظير: دوستی، رقت قلب، زيباگرايي و آرايش جويي در زن بيشتر و انديشه گرايي در مرد فزون تر شود. بنابراين زندگی زن «احساس گرا» و زندگی مرد «انديشه گرا» است. زن به زينت و زيور و جمال و آرايش علاقه‏ى زياد دارد[48] .

شخصيت زن و  مسئله نقص عقل

شبهاتي كه در اطراف مسئله زن، بر مكتب اسلام وارد است، به دو بخش عمده شخصيتي و حقوقي قابل تقسيم مي‌باشد. مهم‌ترين اشكالات در بخش شخصيتي، پيرامون مسئله نقص عقل مي‌باشد كه مورد توجه قرار گرفته است. بدون شک بين زن و مرد از لحاظ های گوناگون تفاوت است و به هيچ عنوان نمی توان آن را انکار کرد ؛ اما هرگز نمی توان اين تفاوتها را کمبود و نقص برای يک جنس و برتری برای جنس مخالف برشمرد.به عبارت ديگر تفاوتهای زن و مرد تناسب است نه نقص و کمال، قانون خلقت خواسته است با اين تفاوتها تناسب بيشتری ميان زن و مرد که قطعا برای زندگی مشترک ساخته شده اند به وجود آورد.

شخصيت زن،عقل و احساس

عده‌اي درنگاه ظاهري براي توجيه تفاوت مرد و زن و اثبات نقصان عقلي زن، به هر وسيله‌اي حتي روايات متوسل شده اند، وقتي در قرآن از نقصان عقلي زن سخني به ميان نيامده و در روايات، ضعف عقل او يك استدلال جزئي بوده و اگر استدلال كلي باشد به عواطفش ربط داده مي‌شود[49]، پس نقصان عقلي مطرح شده را بايد در امور ديگر جستوجو كرد; چه اينكه حضرت علي(عليه السلام) مي‌فرمايند: «اياك و مشاورة النساءالاّ من جربت بكمال عقل»;[50] از مشاوره با زنان بپرهيزيد، مگر كسي كه بلوغ و كمال عقلي او تجربه شده باشد. بنابراين، تفاوت‌هاي مرد و زن، نوعي تناسب است نه نقص و كمال; يعني اين تفاوت ها براي تناسب است تا زندگي مشتركي را براي اهداف عاليه فراهم آورند[51].

لكن با يك بررسي مقتضي، ضعف استدلال اين گروه آشكار مي‌شود.وقتي در قرآن از نقصان عقلي زن سخني به ميان نيامده پس نقصان عقلي مطرح شده را بايد در امور ديگر جستجو كرد .

منشأ ضعف

با بررسي روايات، به نظر مي‌رسد ضعف عقلي زن صرفاً جنبه عارضي داشته باشد، نه اينكه ذاتاً عقل زن ناقص يا ضعيف تر از مرد باشد. از اين رو، معلوم مي‌گردد كه موانع سير كمالي زن، نه در ضعف عقلاني او، بلكه ريشه در جنبه‌هاي عاطفي و اخلاقي وي دارد. وجود زنان دانشمندي كه پا به پاي مردان مدارج عقلي و علمي را طي نموده اند، تأييدي بر اين مطلب مي‌باشد. براي جبران ضعف عقلي زن، بيشتر بايد به جنبه‌هاي اخلاقي در مورد زنان توجّه نمود. صرف نگاه عاطفي و احساسي، انسان را دچار زندگي خيالي نموده و از زندگي عقلايي و انساني دور مي‌نمايد، امّا التزام به فرامين اخلاقي به عنوان فقه اكبر، جهت درستي به عواطف داده و زندگي انسان را عقلايي و الهي مي‌نمايد.

معاني عقل 

عقل داراي معاني متفاوتي بوده و هر معنا، تحليل خاص خود را مي‌طلبد. برخي عقل را به معناي هوش و استعداد دانسته اند كه از نظر روان شناسي تفاوتي بين دو جنس وجود ندارد. عدّه‌اي كوچك تر بودن نيمه راست مغز زن را به حساب ضعف عقلي وي گذاشته اند. اگر اين استدلال درست باشد، پس بايد كوچكي نيمه چپ مغز مرد را هم ضعفي براي او محسوب كرد.

برخي ديگر، عقل را به معناي قوه استدلال و منطق مي‌دانند. اين تعبير، چه به معناي عقل منطقي باشد يا عقل فلسفي،[52] تفاوتي در اصل تعقّل بين آن دو وجود ندارد.

براي عارضه ضعف عقلاني زن، چند توجيه وجود دارد:

الف. اگر عقل را به معناي درك كليات منطقي يا فلسفي بدانيم، به نظر مي‌رسد كه تفاوتي بين مرد و زن نباشد، مگر اينكه زنان به علت جزئي نگري در مسائل، علاقه كمتري به اين بخش از علوم نشان مي‌دهند.

ب. عواطف زن معمولا بر جنبه عقلاني او غالب است و اين حقيقت قدرت عاطفي او را اثبات مي‌نمايد و به معناي ضعف عقلي نمي باشد.

ج. عده ديگري كه عقل را به معناي عقل اجتماعي دانسته اند و مي‌گويند: عقل اجتماعي مردان قوي تر است; چون داراي مديريت، سياست، فكر اقتصادي، علمي، تجربي و رياضي قوي تري هستند[53].

لكن اين برتري براي مرد يك فضيلت زايد است و معيار فضل براي او به شمار نمي آيد[54].
معاني عقل در روايات به گونه‌اي است كه از آن ها براي نكوهش و نقصان زن استفاده نمي شود. در بعضي روايات، عقل به معناي «عقال» آمده است؛ يعني وسيله‌اي كه با آن نيروي غريزه و اميال را به بند مي‌كشند.
[55] در معناي ديگري فرموده اند: «العقل ما عبد به الرحمن و اكتسب به الجنان»;[56] عقل چيزي است كه به كمك آن بندگي خدا ميسّر مي‌گردد و از راه آن بهشت به دست مي‌آيد اگر اين دو معنا را با علل روايي ديگر نقصان عقل در نظر بگيريم، حديث نقصان عقل حضرت امير(عليه السلام) به معناي موجبه جزئيه است كه به فرد خاص اشاره دارد[57]. و اگر هم آن را استدلال كلي بدانيم، چه بسا منظور زنان بي ايمان باشد[58] .

البته اثبات برتري عقل مرد بر زن كار آساني نبوده و از مجموع آيات و روايات و علم و تجربه اين برتري ثابت نمي شود. گذشته از آن، با تفكيك عقل نظري و عملي، مي‌توان گفت: اگر عقل نظري در مردان قوي تر باشد، عقل عملي (به معناي وجدان اخلاقي) [59]. در زنان قوي تر است; زيرا وجدان اخلاقي ناظر بر عواطفواحساسات مي‌باشدواين دودر زنان قوي تر است.

زن وعقل ابزاری

در مجموع، مي‌توان گفت: از طريق تجربه، برهان و روايات، برتري عقل مرد ثابت نمي شود، همان گونه كه نقصان ذاتي عقل زن اثبات نمي گردد؛ يعني حاصل روايات، تجربه و برهان چنين تفاوتي را اثبات نكرده و استدلال منطقي هم مغالطه‌اي بيش نيست. برخي با يك استدلال مغالطه‌اي مي‌گويند: در اسلام عقل معيار كمال انساني است، هر كس عاقل باشد به كمال انساني نزديك تر است. بنابراين، مردان به خاطر قوت عقل به خدا نزديك ترند.

در اين استدلال، از اشتراك لفظي و مغالطه استفاده شده و حد وسط تكرار نشده است; چون عقل در صغرا به معناي مهار نمودن عقال هوا و هوس است و با آن بندگي خداوند صورت مي‌گيرد كه در روايات به آن اشاره گرديده، اما در كبراي قضيه عقل به معناي عقل اجتماعي است.[60]

در نهايت، تفاوت عقلي بين مرد و زن از ناحيه عقل ابزاري است; يعني عقلي كه انسان مي‌تواند به كمك آن علوم را فرا گيرد. اين برتري هرچند براي مرد يك فضيلت به شمار مي‌آيد، اما فضل نيست; زيرا آنچه نزد خدا ارزشمند است و فضل محسوب مي‌شود، عقل ذاتي است كه از آن به عقل عملي (به معناي نيّت، اخلاص، اراده، محبّت، و تقوا) تعبير مي‌شود. پس عقل ذاتي مقرّب درگاه خداست و اين حقيقت براي مرد و زن تفاوتي ندارد.

شخصيت زن از ديدگاه انديشمندان معاصر

امام خمينى (ره) در خصوص شخصيت زن قايل است: تمام هويت هاى كمالى كه در انسان مطرح است در زن مطرح است. [61]

علامه طباطبايى در اين خصوص مى‏گويد: واقعيت خارجى و تجربه نشان مى‏دهد كه زن و مرد دو فرد از يك جوهر واحد به نام انسان مى‏باشند. [62]

ايشان در جاى ديگر مى‏گويد: قرآن بيان كرده كه هويت زن مانند مرد است هر انسان چه زن و چه مرد، انسان است و در ماده انسانيت مشترك است. [63]

علامه مطهرى شخصيت زن را از منظر قرآن اين گونه ترسيم مى‏كند:قرآن با كمال صراحت در آيات متعددى مى‏فرمايد كه زنان را از جنس مردان و از سرشتى نظير سرشت مردان آفريديم. قرآن درباره آدم اول مى‏گويد: همه شما را از يك پدر آفريديم و جفت آن پدر را از جنس خود او قرار داديم… قرآن در كنار هر مرد بزرگ و قدسى از يك زن بزرگ و قدسيه ياد مى‏كند. از همسران آدم و ابراهيم و از مادران موسى و عيسى در نهايت تجليل ياد كرده است. اگر همسران نوح و لوط را به عنوان زنانى ناشايسته براى شوهران ذكر مى‏كند از زن فرعون نيز به عنوان زن بزرگى كه گرفتار مرد پليدى بوده است غفلت نكرده. گويى قرآن خواسته است در داستانهاى خود توازن را حفظ كند و قهرمانان داستانها را منحصر به مردان ننمايند. [64]

آية اللّه جوادى آملى زن و مرد را از يك گوهر دانسته و ميگويد:آفرينش زن و مرد از يك گوهر است و همه زنان و مردان مبدا قابلى واحد داشته، چه اين كه مبدا فاعلى همه آنها خداى يگانه و يكتاست و هيچ مزيتى براى مرد نسبت به زن در اصل آفرينش نيست و اگر برخى از روايات عهده دار اثبات اين مزيت اند يا از لحاظ سند نارسا و يا از جهت دلالت ناتمام اند و اگر فرضا از هر دو جهت تمام باشند، چون مسئله مورد بحث يك امر تعبدى محض نيست، نظير مسائل فقهى صرف، نمى‏توان آن را به يك دليل ظنى غير قطعى ثابت كرد، مگر در حد مظنه و گمان كه سودمند به حال مسائل علمى نخواهد بود. [65]

5-  اصل حقوق زنان

یکی از بحثهای جنجال برانگیز و سفسطه آمیزی که از قدیم الایام تاکنون در جوامع علمی مطرح و دچار نظریات افراطی و تفریطی شده، موضوع «حقوق زنان » است .

برخی از نویسندگان و گویندگان، در دفاع از شعار آزادی زنان و احقاق حقوق آنان به قدری راه اغراق و افراط را می پیمایند که گویا مرد و زن هیچ وجه تمایزی در مراحل مختلف تعقل و تفکر، عواطف و احساسات، توان جسمی و … ندارند . دسته دیگر با صد و هشتاد درجه تفاوت، زنان  را انسان نمی پندارند بلکه آنان را حیوان یا شیطان و ارواح خبیثه یا اشیایی ابزارگونه برای استفاده انسانها (مردها) می شناسند .چه خوش گفت حکیم بزرگ بشریت امام امیرالمؤمنین علیه السلام:«لاتجد الجاهل اما مفرطا او مفرطا .»

آری جاهل و بی خبر از اسرار و نهفته ها و نگفته های وجودی انسان جز این نتواند بود که یا راه افراط می پیماید و یا راه تفریط .

خوشبختانه کل مدعاها و پیشنهادهای افراط گرایانه طرفداران تساوی حقوق زنان و مردان، و نیز ادعاها و فرضیه های تفریط مآبانه رقبای آنان در ادوار پیشین جوامع بشری به مرحله اجرا درآمد و تجربه شد (حتی در برخی موارد، کامل تر و جامع تر) ولی ادامه نیافت و پایدار نماند . گویا تنها سر عدم موفقیت آن تجربه ها، ناهماهنگی آن آداب و مقررات با مقتضیات فطرت و ناهمگونی با سنت و خلقت در جهان فطرت بود .

با توجه به این که مرد و زن در انسانیت شریکند و در ویژگیهای جنبی از قبیل توانمندی جسمی و روانی و غیره متفاوت، برخی از اندیشمندان به مقتضای محدود بودن دایره فکر و اندیشه بشری منحصرا به مشترکات توجه کرده، در تمام حقوق و وظایف، معتقد به شرکت و تساوی شدند و برخی دیگر فقط به ابعاد ویژه هر یک از این دو جنس توجه کرده، در تعیین حقوق و وظایف زنان راه تفریط پیمودند . غافل از این که زن و مرد - به عنوان دو رکن سازنده و برپا دارنده جامعه - باید مانند نقش چشم و گوش و دست و پا و زبان - به عنوان اععضای فعال و مؤثر در کل بدن - عمل نمایند; یعنی مساوات چشم و گوش در مفید بودن برای بدن، اقتضا نمی کند که چشم مانند گوش، باز و     بی پرده بوده در معرض برخورد با انواع آسیبها مانند باد، آب، گاز و غیره قرار گیرد و یا زبان باید مانند دست، گشاده و بی پوشش باشد و این استدلال که هر دو، عضو یک بدن می باشند پس چرا یکی باز است و دیگری بسته؛ یکی رو گشاده و دیگری پوشیده؟ ناقص و نارساست چرا که هر یک، ویژگیها و کارکردهای مخصوص به خود دارند .

از این رو مدیریت و مسؤولیت پذیری زن در این سطح، نه فقط از کشور متمدن و پیشرفته مصر به کشورهای دیگر سرایت نکرد و جهان شمول نشد، در خود مصر نیز پایدار نماند .

در حدود سه هزار سال قبل از اسلام، زن مورد بی احترامی و تحقیر و تضییع حقوق قرار داشت و در تمام این مدت اکثر اقوام و ملل «چه پیشرفته و متمدن، چه وحشی و بی تمدن و چه نیمه متمدن » مانند یکدیگر به زنان نگاه می کردند و به طور یکنواخت با آنان رفتار می نمودند .

در اغلب آیین های رایج در اقوام و ملل نیمه متمدن و حتی مترقی و متمدن قبل از اسلام، زن، انسانی بود        بی اراده و تصمیم، بلکه برده وار در اختیار پدران، شوهران و فرزندان قرار داشت .

مقایسه

گرچه برای افراد مؤمن به حقانیت احکام اسلام و معتقد به حکیمانه بودن دستورات الهی قرآن، نیازی نیست که آداب و رسوم اقوام و ملل یا دستورات سایر کتب و ادیان آسمانی پیشین بررسی و تبیین شود، ولی برای کسب اعتماد و اطمینان بیشتر به صحت و درستی احکام متقن اسلام، اشاره ای هر چند کوتاه به آداب و رسوم و مقررات سایر ملل و ادیان داشته باشیم تا با مقایسه اسلام با ادیان و ملل غیر اسلامی، قوت و استحکام حقوق زن در اسلام، روشنتر و واضحتر گردد .

اصل انسانيت، كه حق مشترك بين زن و مرد است، و هويت صنفي زن كه مختص به اوست، در تشريع خطوط كلي حقوق مشترك و مختص او چند نکته ضروری به نظر می رسد:

1 - آیا مساله حقوق زن، یک بعدی و تک محوری و مقایسه ای (یعنی در مقایسه با حقوق مرد) باید ملاحظه شود؟ یا همه جانبه و بر محور شایستگی ذاتی و فطری وی به ضمیمه شرایط اجتماعی؟ به طور طبیعی، نتیجه بحث به حسب تنوع محورها تفاوت دارد؛ یعنی حقوق زن در مقایسه با مرد، با توجه به همه مقررات اجتماعی، بیشترتامین شده است؛ زیرا اگر چه زحمت تقبل مسؤولیتهای قضایی و نظامی و غیره با مردان است ولی نتایج مثبت اجتماعی و امنیتی آن متوجه زنان خواهد بود .

2 - وضع و تعیین حقوق اسلامی زنان به وسیله مردان نبوده و نیست تا توهم شود که جانب یک طرف بیشتر رعایت شده و یا ظلم و ستمی بر آن روا شده باشد؛ زیرا هر ظالم و ستمگری به منظور نیاز و جبران کمبودی که در خود احساس می کند، دست به ظلم و ستم می زند و در صورتی که واضع و در نظر گیرنده حقوق هر یک از مردان و زنان، خداوند بی نیاز مطلق باشد، پندار ظلم و تعدی و یا تضییع حقوق جمعی به نفع جمعی دیگر قابل تصور نیست .

3 - حقوقی که در نظام سعادت بخش اسلام برای تامین امنیت جان و مال و حیثیت اجتماعی زنان در نظر گرفته شده، کاملا هماهنگ و همسان مردان است:

« لِلرِّجَالِ نَصِيبٌ مِمَّا اكْتَسَبُوا وَلِلنِّسَاءِ نَصِيبٌ مِمَّا اكْتَسَبْنَ »[66]؛ « لِلرِّجَالِ نَصِيبٌ مِمَّا تَرَكَ الْوَالِدَانِ وَالأقْرَبُونَ وَلِلنِّسَاءِ نَصِيبٌ مِمَّا تَرَكَ الْوَالِدَانِ وَالأقْرَبُونَ »[67] ؛ « وَلَوْلا رِجَالٌ مُؤْمِنُونَ وَنِسَاءٌ مُؤْمِنَاتٌ[68]؛ « لا يَسْخَرْ قَومٌ مِنْ قَوْمٍ … وَلا نِسَاءٌ مِنْ نِسَاء…» [69]

4 - با توجه به مطالب یاد شده، در هر موردی که تفاوتی بین مقررات مربوط به زنان و مردان به نظر رسد، باید مطمئن بود که این تفاوت نشات گرفته از شرایط طبیعی ویژه هر یک از دو جنس است نه این که با داشتن شرایط مساوی و برابر، حقوق نابرابر برای آنان در نظر گرفته شده باشد .

به عبارت دیگر، اگر زنان غربی همواره به دنبال احقاق حقوق تضییع شده خود باشند حق دارند; زیرا نه دین مسیحیت، حقوق آنان را تامین کرده نه قوانین و آداب و رسوم غرب; اما چنین زحمتی از دوش زنان مسلمان برداشته شده; چرا که سیستم حقوقی اسلام، تمام نیازهای فطری، جسمی، روانی و … او را برآورده کرده است .

6-  اصل اخلاق

ناديده گرفتن اخلاق در مسائل زنان، ظلم بزرگي بر آنان به شمار مي‌آيد كه با امور ديگر قابل جبران نيست؛چرا كه در مسائل اجتماعي هم اخلاق ناظر بر احكام حقوقي است و بدون آن، اجراي احكام حقوقي براي زنان آسيب زا خواهد بود. از اين رو، براي هدايت و حمايت از زنان بهتر است اخلاق را مقدّم بر حقوق و در كنار آن اعمال نمايند.
براي مثال، اگر در مسائل خانواده صحبت از حقوق زن به ميان آيد و در آن كمترين توجّه‌اي به مسائل اخلاقي صورت نگيرد، به جاي اجراي عدالت، ظلم مضاعفي را در حق زنان اعمال كرده اند; كاري كه امروزه بعضي از حقوق دانان انجام داده و به جاي حل مسائل خانواده، آن را تشديد مي‌نمايند؛ چه اينكه براي جلوگيري از گسترش تفكّر فمينيستي و مهار آسيب‌هاي خانوادگي و اجتماعي آن، بايد مسائل اخلاقي را در كنار مسائل حقوقي زنان در نظر بگيرند.

اشتباه روشن فكران

برخي مي‌خواهند تفاوت زن و مرد را در استعدادهاي جسمي و رواني آنان جستجو كنند و آن را به اثبات برسانند و برخي ديگر از زبان كليسا و مذهب گفته اند: «زن همان موجود با گيسوان بلند است كه عقل كوتاه دارد.» در مقابل، افرادي نظير مونتاگو در كتاب زن جنس برتر اصرار دارند تا زن را جنس برتر معرفي كنند و امتيازات مرد را مولود عوامل تاريخي و اجتماعي بشمارند و عوامل طبعي و طبيعي را ناديده بگيرند; [70] همان چيزي كه امروزه يكي از شعارهاي مكاتب فمينيستي به شمار مي‌آيد. حال آنكه قانون خلقت با اين تفاوت ها، تناسب بيشتري ميان مرد و زن برقرار نموده تا براي زندگي مشترك موقعيّت‌هاي خاصّي را فراهم آورند.

7-اصل ضرورت‌هاي زندگي انساني وخانواده

عقل و عاطفه دو نيروي ضروري براي زندگي بشري هستند كه به انسان هديه شده اند. خالق هستي به اقتضاي شرايط و شرح وظايف زن و مرد، آن دو را حكيمانه بين آن ها تقسيم فرموده كه هر يك با تفاوت‌هاي طبيعي موقعيّت‌هاي ويژه‌اي را براي زندگي انساني فراهم مي‌آورند. براي مثال، در زنان قدرت عاطفه، احساس نيرومندتري را به وجود مي‌آورد، كه لازمه زندگي دنيوي است.

به تأكيد همه كارشناسان، عاطفه زنان نه تنها نقص جامعه بشري نيست، بلكه يك ضرورت است كه در سايه آن موضوع فرزندداري، تربيت و بعد عاطفي خانواده براي تكوين شخصيّت فرزندان و آرامش همسران ضروري مي‌باشد; چه اينكه قدرت عقلاني مرد براي تدبير زندگي و تكيه گاه زن مي‌باشد. از اين رو، عقل و عاطفه با تكيه بر هم سايباني براي زندگي انساني فراهم مي‌آورند.

بی تردید سعادت هر جامعه، در گرو سعادت کوچکترین عنصر تشکیل دهنده آن یعنی خانواده است. خانواده، کانون پرورش نسل آینده و زن در آن نقطه ثقل عاطفه و مهر می باشد. این کانون مهر و عاطفه به تصریح کلیه صاحب نظران می تواند، الهام بخش ابعاد والای اخلاقی و انسانی و یا ابعاد زشت شیطانی باشد و می تواند پایه گذار سعادت و یا شقاوت اجتماع، کشور و به عبارتی بهتر تمامی نسل بشر گردد.

 الفباى حقوق خانواده در اسلام، بر پایه محبت پى ریزى شده و نقش آفرین هستى، زن را نقش آفرین تاریخ آفریده است.

زن مربى بشریت است و کانون تربیت خانواده، بدون این مربى شایسته، جامعه رنگ سعادت نخواهد دید، خانه، حضور مسئولانه و مدبرانه مادرى کاردان را مى طلبد. این نقش نمى تواند تشریفاتى یا حتى قراردادى باشد و حق تعالى در نظام زیبا و حکیمانه آفرینش، زن را در چنین جایگاهى قرار داده است.زن کانون هستى و پایگاه مهرورزى و عشق و خانواده، مرکز آموزش صفا، صمیمیت، ایثار و عطوفت به همگان است.

بر اساس فطرت برای یک زن هیچ چیز پر اهمیت تر از ایفای نقشی که خالق مطلق برای او به عنوان یک همسر و یک مادر ترسیم کرده نیست، مادر هم مربی است و هم متربی، هم الگوست و هم الگوساز، و برای آنکه الگو باشد و الگو بسازد و مربی باشد خود نیازمند آموزش است. آموزشی که او را برای جایگاه و مقام برتر مربی انسان شدن آماده می سازد. او می تواند نجات بخش نسل ها و یا عامل سیه روزی و تباهی و در نهایت سقوط انسان در قعر مادیگرایی صرف باشد. در واقع زنان به جهت تأثیرگذاری عمیق و گسترده ای که در سطوح مختلف جامعه دارند، بهترین عامل جهت سرمایه گذاری حاکمان برای تربیت نسل آتی بشمار می آیند.

 

نتیجه گیری

 آن گونه كه برخى پنداشته‏اند، نگاه اسلام به زن تحقيرآميز نيست.قرآن پيرامون منزلت زن موضع حكيمانه‏اى دارد. نه او را از مقام انسانى تنزل داده و نه تفاوت‏هاى بيولوژيك و حكمت آفرينش او را ناديده گرفته است. از منظر قرآن زن به لحاظ انسانيت هيچ تفاوتى با مرد ندارد. اما آفرينش او با توجه به وظايفى كه بر عهده مى‏گيرد اندكى با مرد متفاوت است. اصولا تكامل و حفظ شخصيت حقوقى و حقيقى زن در پياده كردن قوانين مكتب مقدس اسلام است،اسلام مى خواهد كه زن انسانى محترم با شخصيت و داراى نقش بسيار مهمى در زندگى باشد از اين رو تربيت كودكان را كه زيربناى اساسى جهت بناى جامعه است درخانواده به وى سپرده به خلاف مكتبهاى ديگر كه با استفاده از سنگر دروغين (آزادى وحقوق زن) اورابازيچه هوى و هوس خود قرار داده وادعا مي كنند طرفدار حقوق بشرند‚ در حقيقت ستمگران به زن هستند.

اسلام يك موضع برجسته را در اين بين انتخاب كرده،از افراط و تفريط جلوگيري كرده، و هشداري به همه ي مردم عالم داده است.حقوقی که در نظام سعادت بخش اسلام برای تامین امنیت جان و مال و حیثیت اجتماعی زنان در نظر گرفته شده، کاملا هماهنگ و همسان مردان است،از آنچه گفته شد معلوم شد اسلام از نظر فكر فلسفى و از نظر تفسير خلقت،نظر تحقيرآميزى نسبت‏به زن نداشته است‏بلكه آن نظريات را مردود شناخته است.

اگر زنان مقام واقعی خویش را بشناسند و به زن بودن خود ارج نهند، و جایگاه خود را در معرض رقابت بیهوده و ترازوی سنجش با مرد قرار ندهند می توانند نقش تربیت مردان آینده را نیز بدرستی ایفا نمایند و سرنوشت جامعه را آنگونه که می خواهند رقم بزنند. مگر نه اینست که هدف حاکمان در جامعه بشری انتقال الگوها، یکسان سازی رفتارها، سلائق و خواست هاست. زنان اگر فریب نخورند، به دلیل فطرت گرا بودن و لطافت روح و دوری از شقاوت می توانند علیه حاکمان سلطه گر جهانی برخیزند.

 آري بر زنان مسلمان است تا با آگاهي وشناخت شرايط زماني, در مقابله با استعمار و حفظ اسلام, رسالت خويش را با اقتداء به از حضرت فاطمه زهرا عليهاالسلامايفاء نمايند، پيرو فكر انديشه عقل و منطق از اسلام باشند. فریبسردمداران نظام سلطه و سرمایه داری را نخورند و خود و نسل آینده را ارزان به منافع سرمایه داری نفروشند. به عبارت دیگر، اگر زنان غربی همواره به دنبال احقاق حقوق تضییع شده خود باشند حق دارند; زیرا نه دین مسیحیت، حقوق آنان را تامین کرده نه قوانین و آداب و رسوم غرب; اما چنین زحمتی از دوش زنان مسلمان برداشته شده; چرا که سیستم حقوقی اسلام، تمام نیازهای فطری، جسمی، روانی و … او را برآورده کرده است .

اسلام برای زن هم همانند دیگر مسائل برنامه دارد ولی باید رفت و از دل قوانین و احکام اسلامی استخراج کرد .

برخی از برنامه های اسلام برای زنان به ترتیب زیر است:

1.   ایجاد نگرش صحیح به نقش زنان و ترسیم دقیق هندسه قرار گرفتن دو جنس در کنار هم .

2.   ایجاد مرز مشخص بین زنان و مردان در جامعه ، از جمله حجاب و ترویج فرهنگ خویشتنداری جنسی .

3.     توجه به نیازهای حقیقی و فطرت زنان و قرار دادن آن در محیط خانواده برای استحکام بنیاد خانواده .

4.    نقش طراز اول در تعلیم و تربیت فرزندان و ساختن همسران ایثارگر و فداکار برای جامعه و آرمانها .

5.    ممانعت از تبرج و خودنمایی و اشرافیگری و مصرف زدگی و مدپرستی بانوان و سرگرم شدن آنان بر امور پست و شهوانی .

6.    برابر دانستن زن و مرد در مقامات معنوی و درجات انسانی و برتر دانستن زنان بر مردان در برخی موارد.

7.    تعیین وضعیت زنان در عرصه های اجتماعی ، رشد و تعالی معنوی و خانوادگی و ترسیم حقوق انسانی آنان در

اين عرصه .

 

 

پي نوشت

1.   دورانت، ويل، لذات فلسفه، سازمان و انتشارات آموزش انقلاب اسلامى، تهران، 1377. 

2.   ستارى، جلال، سيماى زن در فرهنگ ايران، نشر مركز، تهران، 1373

3.   تيلا، عباس، زن در آيينه تاريخ، مولف، تهران، 1370

4.   تورات ، سفرپيدايش،‌ ج2، ص 2.

5.   تيلا، عباس، زن در آيينه تاريخ، مولف، تهران، 1370

6.    سوره ي توبه (9)، آيه ي 71.

7.   همان، آيه 67.

8.   سوره ي نور/30.

9.   همان، آيه ي 31.

10.  نساء ،124نحل،97 غافر،40.

11.  سوره فتح(48)، آيه 25.

12.  سوره ي نساء(4)، آيه ي 32.

13.  تحريم ، آيه ي 10.

14.  تحریم ،10

15.  آل عمران، آیه 42.

16.   اعراف 144

17.  سوره ي آل عمران(3)، آيه 33.

18.  سوره نمل ، آيه 55.

19.  مومنون 50.

20.  سوره مائده ، آيه 110.

21.  لوبون، گوستاو، تمدن اسلام و عرب، بنگاه مطبوعاتى علمى،1344.

22.  نساء ، 1

23.  اعراف/189

24.  روم/21

25.  طباطبايى، سيد محمد حسين، الميزان فى تفسير القرآن، موسسة الاعلمى، بيروت، 1399 ق، ج 16،       ص 174.

26.   بقره/18.

27.  طباطبايى، سيد محمد حسين، الميزان فى تفسير القرآن، موسسة الاعلمى، بيروت، 1399 ق، ج 1 ،       ص 144.

28.  نحل/72.

29.  شورى/1.

30.  حسينى تهرانى، محمد حسين، نور ملكوت قران، انتشارات علامه طباطبايى، 1413 ق، ج 2، ص 100- 98.

31.  طباطبايى، سيد محمد حسين، الميزان فى تفسير القرآن، موسسة الاعلمى، بيروت، 1399 ق، ج 4،        ص 136.

32.  راغب اصفهانى، ابوالقاسم، المفردات فى غريب القرآن، شركة مكتبه و مطبعة اليالى الحلبى.

33.  مهريزى، مهدى، شخصيت و حقوق زن در اسلام، شركت انتشارات علمى و فرهنگى، تهران، 1382، ص 78.

34.  جوادى آملى، عبداللّه، زن در آئينه جلال و جمال، مركز نشر فرهنگى رجا، تهران، 1369 ق، ص 76.

35.  طباطبايى، سيد محمد حسين، الميزان فى تفسير القرآن، موسسة الاعلمى، بيروت، 1399 ق، ج 16

36.   آل عمران/ 195

37.  احزاب 35.

38.  ملك/2

39.  نحل/97

40.  آل عمران/195

41.  مجادله/11

42.  بقره/151

43.  مجلسى، محمد باقر، بحارالانوار، موسسة الوفاء، بيروت، 1403 ق، ج 1، ص 177.

44.  طباطبايى يزدى، محمد كاظم، العروة الوثقى، اسماعيليان، قم، 1412 ق، ج 1، ص 12.

45.  امام خمينى، سيماى زن در كلام امام خمينى، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى، تهران ، ج22، ص 26.

46.   حجرات/13.

47.  تيلا، عباس، زن در آيينه تاريخ، مولف، تهران، 1370، 137- 138.

48.  مطهرى، مرتضى، نظام حقوق زن در اسلام، انتشارات صدرا، قم ، ص 206- 205 .

49.  محمد دشتي، نهج البلاغه، خطبه 80 / مرتضي مطهري ، نظام حقوق زن در اسلام، ص 205 / عبدالله جوادي آمليزن در آينه جمال و جلال الهي، ص 370.

50.  محمدباقر مجلسي، بحارالانوار، ج 100، ص 253.

51.  مرتضي مطهري، نظام حقوق زن در اسلام، ص 201 و 202.

52.  محمدتقي مصباح، آموزش فلسفه، ج 1، ص 32 و 33 .

53.  عبدالله جوادي آملي، پيشين، ص 250.

54.  همان، 249.  

55.  24 عبدالله جوادي آملي، پيشين، ص 251

56.   محمدبن يعقوب كليني، اصول كافي، ج 1، ص 11، ح 3.

57.  محمد دشتي، نهج البلاغه، خطبه 80، ص 32.

58.  همان.

59.  محمدتقي جعفري، وجدان، ص 29 و 60 و 145

60.   عبدالله جوادي آملي، پيشين، ص 250.

61.   امام خمينى، سيماى زن در كلام امام خمينى، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى، تهران، ص 207.

62.   طباطبايى، سيد محمد حسين، الميزان فى تفسير القرآن، موسسة الاعلمى، بيروت، 1399 ق، ج 16. 

63.   طباطبايى، سيد محمد حسين، الميزان فى تفسير القرآن، موسسة الاعلمى، بيروت، 1399 ق، ج 16.

64.   مطهرى، مرتضى، نظام حقوق زن در اسلام، انتشارات صدرا، قم.

65.   جوادى آملى، عبداللّه، زن در آئينه جلال و جمال، مركز نشر فرهنگى رجا، تهران، 1369 ق، ص 138-137.

66.   نساء 32.

67.   نساء7.

68.   فتح 25.

69.   حجرات 11.

70.  مطهرى، مرتضى، نظام حقوق زن در اسلام، انتشارات صدرا، قم. ص 200 و 201.

 

منابع و مآخذ

قرآن

نهج البلاغه

1.   خمينى، روح الله، سيماى زن در كلام امام خمينى، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى، تهران ، ج22،

2.   تيلا، عباس، زن در آيينه تاريخ، مولف، تهران، 1370.

3.   ستاري ، جلال ، سيماى زن در فرهنگ ايران، نشر مركز، تهران، 1373

4.   جوادى آملى، عبداللّه، زن در آئينه جلال و جمال، مركز نشر فرهنگى رجا، تهران، 1369 ق.

5.   حسينى تهرانى، محمد حسين، نور ملكوت قران، انتشارات علامه طباطبايى، 1413 ق، ج 2.

6.    دورانت، ويل، لذات فلسفه، سازمان و انتشارات آموزش انقلاب اسلامى، تهران، 1377. 

7.   راغب اصفهانى، ابوالقاسم، المفردات فى غريب القرآن، شركة مكتبه و مطبعة اليالى الحلبى.

8.   طباطبايى، سيد محمد حسين، الميزان فى تفسير القرآن، موسسة الاعلمى، بيروت، 1399 ق، ج 16.

9.   لوبون، گوستاو، تمدن اسلام و عرب، بنگاه مطبوعاتى علمى،1344.

10.  مجلسى، محمد باقر، بحارالانوار، موسسة الوفاء، بيروت، 1403 ق، ج 1،

11.  دشتي ، محمد ، نهج البلاغه،

12.  طباطبايى يزدى ، محمد كاظم ، العروة الوثقى، اسماعيليان، قم، 1412 ق، ج 1.

13.  مجلسي ، محمدباقر ، بحارالانوار، ج 100، ص 253.

14.  كليني ، محمدبن يعقوب ، اصول كافي، ج 1، ص 11، ح 3.

15.  جعفري ، محمدتقي ، وجدان، ص 29 و 60 و 145

16.   مصباح ، محمدتقي ، آموزش فلسفه، ج 1، ص 32 و 33 .

17.  مطهري ، مرتضي ، نظام حقوق زن در اسلام، انتشارات صدرا، قم .

18.  مهريزى، مهدى، شخصيت و حقوق زن در اسلام، شركت انتشارات علمى و فرهنگى، تهران، 1382، ص 78.

 

شمسی کرمی معاون پژوهش موسسه آموزش عالي حوزوي فاطمه معصومه(سلام الله عليها)

 

شمسی کرمی معاون پژوهش موسسه آموزش عالي حوزوي فاطمه معصومه(سلام الله عليها)

 

 

 

 نظر دهید »
11 اردیبهشت 1391 توسط جعفری سراجی
 نظر دهید »
11 اردیبهشت 1391 توسط جعفری سراجی
 نظر دهید »

موسسه آموزش عالي حوزوي فاطمه معصومه (س) بندرعباس

خرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            
  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • پژوهش
  • آموزش
  • فرهنگی

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس