اصول حاکم بر الگوی جامع شخصیت زن دراسلام
چکیده
ین نوشتار به جایگاه شخصیت زن در اسلام و اصول حاکم بر آن پرداخته است. اسلام از تمام جهات و در کل ابعاد زندگی، اعم از حالات شخصی و مقررات اجتماعی، احترام و وظایف و حقوق زنان را متناسب با شرایط و توانمندی جسمی و روحی آنان در نظر گرفته است. از ديدگاه اسلام زن و مرد هويت يكسان دارند، از پذیرش فضایل و اخلاق عالی الهى به يك ميزان برخوردارند. اين دو مايه ى عفت و آرامش يكديگرند. اما تفاوتهاى انكار ناپذيرى نيز بين اين دو وجود دارد. اگر به نظام هماهنگ اسلام به صورت مجموعه توجه شود، روشن خواهد شد كه هر چیز در جایگاه واقعی اش تبیین شده، از افراط و تفریط به دور است . اختلافات حقوقى بين زن و مرد در اسلام دقيقاً بر واقعيت و حكمت استوار است و هريك به ميزان برخوردارى از حقوق، به وظايفى نيز مكلّف گشته اند.
واژگان كليدی
انسان شناسی اسلامی ، شخصیت زن، حقوق ، اخلاق زن، اسلام، زن، خانواده، تفاوت هاى زن و مرد، فمينيسم.
مقدّمه
اسلام در چهارده قرن پيش ظهور کرد. در جامعه ای که زن بسيار حقير و پست شمرده می شد، تا جايي که زنده به گور می شد.اسلام آمد و خط بطلان بر روی تمام عقايد جاهلی کشيد.اسلام ارزيابي جامع،درمسائل و مواردی که ارتباط با زن كه همه ويژگيهاي انساني او را در نظر بگيرد دارد، و آيات و روايات فراوانی در اين زمينه ذکر شده است.
قرآن از ارزيابي جامعی برخوردارمی باشد؛زيرا از سوي كسي صادر شده است كه با همه ويژگيهاي انسان آشنايي داشته و بهتر از ديگران او را به سوي كمال واقعي اش رهنمون ميسازد. شبهات متعدّدي كه امروزه بر مباني اسلام وارد ميشود، بيشتر از ناحيه ضعف شناخت و نگرشهاي ناقص صورت ميگيرد و براي رفع و دفع اين شبهات، بايد از جامعيت قرآن و مكتب اهل بيت(عليهم السلام) مدد جست. براي مثال، اشكالات فمينيستي بر مكتب اسلام بيشتر به خاطر اين است كه فقط از منظر حقوق غربي و ليبرالي به آن نگاه ميشود؛ نگاهي كه مبتني بر سود، سرمايه و استعمار و بهره جنسي بيشتر است؛يعني ارزشهاي حاكم بر آن كاملا مادي بوده و همواره از طريق رسانه ها آن را بر همه تحميل مينمايد. در حالي كه مكتب اسلام با يك نگاه همه جانبه، تأملّات دقيق ارزشي، اخلاقي، حقوقي و انساني را در مورد زنان اعمال ميكند. زن جامعه اسلامى، با آگاهى از شخصیت والاى خویش، ومدد جستن ازقرآن و مكتب اهل بيت(عليهم السلام) پاسخگوی شبهات متعدّدي كه امروزه بر مباني اسلام وارد ميشود، با علم به مسائل ضرورى زندگى در بعد معنوى و مادى و با شناخت دنیا و فرهنگ خود،خواهد بود.
به خاطر جايگاه ويژه الگو در تربيت و هدايت انسان ها، معرّفي اصول وارزشهاي حاكم بر آن از اهميّت ويژهاي برخوردار است. چيزي كه اين نوشتار به قدر توان خود در پي آن است. از ملاحظه مجموع آيات و روايات چنين برميآيد که زن و مرد نه تنها در بعد جسمي، بلکه در ابعاد گوناگون احساسي، روحي، ذهني و رفتاري به گونهاي از هم متمايزاند. شريعت اسلامي در مجموع يک نظام حقوقي منسجم و هماهنگ را تشکيل ميدهد که با ملاحظه مجموعه شرايط و کليه مصالح فرد و جامعه تنظيم شده؛ از اينرو شايسته است که در پرتو چنين نگرش جامعي مورد داوري قرار گيرد.
نگرش به شخصیت زن در گذر تاريخ
از نظر تاریخی، این مطلب مسلم است که زن در دیدگاه غیر اسلامی، حتی در تفکر معاصر غرب ـ که به زعم برخی، پیشرفته ترین نوع تفکرات جهان بشریت در غیر ادیان آسمانی است ـ ، به مراتب محروم تر و مظلوم تر از مرد بوده و هست . تا جایی که در برخی از قبایل، پس از مرگ شوهر، زن را می کشتند و در کنار قبر شوهر دفن می کردند و برخی دیگر، زن را زنده در گور شوهر دفن می کردند . در ميان اقوام و دانشمندان گذشته نظر بسيار بدبينانهاى نسبت به زن وجود داشته است. افلاطون، با جرئت و تهور فراوان، از ورود زن به هر كارى و از برابرى زن و مرد در همه ي موقعيتها پشتيبانى مىكرد. اما ارسطو، كه با تعصبات روزگار خود بيشتر سازگار بود، زن را ناقص مىدانست و به عقيده ي او طبيعت آنجا كه از آفريدن مرد ناتوان است، زن را مىآفريند. زنان و بندگان، از روى طبيعت، محكوم به اسارتند و به هيچ وجه سزاوار شركت در كارهاى عمومى نيستند.[1] آگوستين قديس قائل بود: زن حيوانى است كه نه استوار است و نه ثابت قدم، بلكه كينه توز است و زيان كار و منبع همه مجادلات و نزاعها و بى عدالتىها و حق كشىها.[2]
بعضى از پيروان فرويد معتقدند:زن خدمت قابلى به فرهنگ بشر نكرده و در هيچ فنى موقعيتى به دست نياورده است جز در شستن و بافتن و آرايش كردن كه فنون جنبى است و مجاهدهاى براى پوشانيدن دستگاههاى جنسى و جلب مرد.[3]
در تورات كنونى آمده است كه وجود زن، طفيلى وجود مرد است و از دنده ي چپ مرد آفريده شده است. [4]
زن در نزد مصريان مقام والايى داشت تا جايى كه تسلط زن و مادر شاهى بر تسلط مرد يا پدر شاهى غلبه داشته است.[5]
در فرهنگ سنتی مغرب زمین
در غرب تا مدتهای مدید، این بحث مطرح بود که آیا زن انسان است یا خیر؟ و بالاخره در قرن پنجم یا ششم میلادی در یک مجمع مهم، تصویب شد که زن هم انسان است اما برای خدمت به مردان آفریده شد .
تا اوایل قرن بیستم در جامعه سنتی غرب (در بعضی از کشورها) کلیه اموال زن پس از ازدواج به همسرش منتقل می شد و حتی نام خانوادگی خود را از دست می داد و به نام خانوادگی شوهر نامیده می شد .
در قرن بیستم در اثر رواج تفکر آزادی و آزادی خواهی، فریاد حمایت از حقوق زنان نیز رواج یافت و در پی سخنرانیها، مقالات و کتابها؛ نهضتی به وجود آمد به نام جنبش «فمنیسم » . این جنبش معتقد بود روابط زن و مرد در نظام خانواده ظالمانه است و برای رهایی از حاکمیت مرد بر زن; باید شکل فعلی نهاد خانواده ممنوع شود و روابط زن و مرد آزاد و در خارج از چهارچوب نظام خانواده برقرار گردد .
برخی از هواداران این جنبش، کم کم پا را فراتر گذاشته و گفتند: در روابط آزاد و بدون مرز زن و مرد، باز هم مرد حاکم می شود و زن، محکوم، مرد طالب است و زن مطلوب، بر همین اساس مساله هم جنس گرایی را بین زنان ترویج کردند اما در اثر گذشت زمان و ثابت شدن بی پایگی آن همه شور و شعارهایی که در حمایت از احقاق حقوق زنان سرداده می شد، وضعیت نهضت فمینیسم در دهه هشتاد کمرنگ شد; زیرا پس از گذشت چند دهه، ناکارآمدی ادعای آزادی طلبی، بر زنان فریب خورده ثابت شد و احساس کردند که نه شوهر دارند که از وجود آنان حمایت عاطفی مسؤولانه کند و نه فرزندی که امید و پناه آینده آنان باشد . و لذا از پای بندی به مکتب «فمینیسم » بریدند .
جایگاه شخصیت زن از منظر اسلام
هر یک از آرا و عقاید طوایف و ملل (متمدن و غیر متمدن، مذهبی و لائیک) متضمن نوعی تضعیف و تحقیر زن است و مشتمل بر محروم نگه داشتن زن از برخی حقوق اجتماعی بلکه تحمیل مسؤولیت هایی بیش از توان او و بالاتر از مسؤولیتهای مردان . اکنون فرصت آن است که نگاهی به جایگاه زن در اسلام داشته باشیم:
با یک بررسی اجمالی به این نتیجه می رسیم که این دین مبین از تمام جهات و در کل ابعاد زندگی، اعم از حالات شخصی و مقررات اجتماعی، احترام و وظایف و حقوق زنان را متناسب با شرایط و توانمندی جسمی و روحی آنان در نظر گرفته است و به بیانی دیگر; نظر به این که عواطف و احساسات (از قبیل صبر و حیا و محبت و ترس) در زنان غالب است و با توجه به ظرافت جسمی آنان ، حقوقی متناسب با این شرایط مانند تربیت، پرستاری و خانه داری و غیره برایشان در نظر گرفته شد از طرف دیگر در مردان، نیروی تفکر، باریک بینی، عاقبت اندیشی، و خشونت، چیره است و با توجه به توانمندی و چالاکی بدنی، وظایف و تکالیف پرمشقت و جنجالی و سخت به آنان واگذار شد .
جا دارد از محورهای گوناگون به جایگاه زن در این مکتب نجات بخش بپردازیم:
1 - احترام به زنان
در قرآن کریم، تعبیراتی که از زنان می شود چه به صورت خطاب و چه به صورت غیاب، بسیار محترمانه و همانند مردان می باشد:
« وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ »[6] ؛ « الْمُنَافِقُونَ وَالْمُنَافِقَاتُ بَعْضُهُمْ مِنْ بَعْضٍ»[7] ; « قُلْ لِلْمُؤْمِنِينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ »[8]; « وَقُلْ لِلْمُؤْمِنَاتِ يَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ »[9] ; « مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثَى »[10]; « وَلَوْلا رِجَالٌ مُؤْمِنُونَ وَنِسَاءٌ مُؤْمِنَاتٌ[11] »; « نَصِيبٌ مِمَّا اكْتَسَبُوا وَلِلنِّسَاءِ نَصِيبٌ مِمَّا اكْتَسَبْنَ »[12].
و در برخی موارد، به زنان توجه و عنایتی بیش از مردان شده است:
« ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلا لِلَّذِينَ كَفَرُوا اِمْرَأَةَ نُوحٍ وَامْرَأَةَ لُوطٍ »[13] ؛ « وَضَرَبَ اللَّهُ مَثَلا لِلَّذِينَ آمَنُوا اِمْرَأَةَ فِرْعَوْنَ … و مریم بنت عمران »[14]
در این دو آیه، دو زن، نمونه و نمادی از کل کافران و دو زن دیگر، نمونه و اسوه مردان و زنان مؤمن قرار گرفته اند .
« يَا مَرْيَمُ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاكِ وَطَهَّرَكِ وَاصْطَفَاكِ …» [15]
ناگفته نماند که در این آیه دو برجستگی و امتیاز برای حضرت مریم (سلام الله عليها) ذکر شده است:
1 - جمله «اصطفاک» در خطاب به مریم همچون خطاب به پیامبر بزرگ; یعنی حضرت موسی علیه السلام است « قَالَ يَا مُوسَى إِنِّي اصْطَفَيْتُكَ »[16] با این تفاوت که حضرت موسی یکبار مخاطب به «اصطفاک » شد و حضرت مریم،
دوبار همچنین حضرت مریم هم طراز پیامبران بزرگ علیهم السلام معرفی شده است:
« إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَى آدَمَ وَنُوحًا وَآلَ إِبْرَاهِيمَ »[17]
علاوه بر آن، جزء کسانی است که پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله مامور شد بعد از ستایش خداوند، بر آنان سلام و درود بفرستد:
« قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَسَلامٌ عَلَى عِبَادِهِ الَّذِينَ اصْطَفَى»[18]
2 - برجستگی دیگر برای حضرت مریم، جمله «طهرک » می باشد که در کل قرآن فقط یک بار ذکر شده است آن هم درباره یک زن یعنی حضرت «مریم » .
آن بانوی برگزیده شده، همچون عیسای پیامبر علیهما السلام در قرآن «آیت الله » معرفی شد:
« وَجَعَلْنَا ابْنَ مَرْيَمَ وَأُمَّهُ آيَةً… »[19]
و مریم مانند فرزندش مشمول نعمت ویژه خداوند قرار گرفت:
« إِذْ قَالَ اللَّهُ يَا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ اذْكُرْ نِعْمَتِي عَلَيْكَ وَعَلى وَالِدَتِكَ »[20]
2 - استقلال زنان
زن از نظر تصمیم گیری درباره سرنوشت و مقدرات شخصی خود در ابعاد اجتماعی، اقتصادی و غیره همانند مردان، کاملا مستقل و خودکفا هستند . در مورد حق تحصیل و انتخاب رشته تحصیلی و مالکیت و حق ثبت اسناد و املاک و انتخاب محل سکونت و مسافرت و غیره، محدود به هیچ حد و مرزی نیست (نه اجازه پدر و نه موافقت دیگران) . و جالبتر این که شش سال، قبل از مردان، استقلال کامل خود را به دست می آورد; یعنی دختر نه ساله (آن هم به سال قمری) مانند پدر چهل ساله خود کاملا آزاد و مختار است و بر خلاف نظریه پدر و سایر بستگان هر نوع دخل و خرج، داد و ستد و معاوضه و هر نوع بذل و بخشش انجام دهد، صحیح، نافذ، معتبر و قابل ثبت در دفاتر رسمی است بلکه به عنوان وکالت و وصایت و قیمومیت شرعی در اموال دیگران نیز حق تصرف صحیح دارد، (البته این در صورتی است که عدم رشد وی ثابت نشده باشد و یا بنا بر قولی، علاوه بر بلوغ، رشد او ثابت شده باشد). در صورتی که پسران قبل از کامل شدن پانزده سال حق کوچکترین تصرف در اموال شخصی خود را حتی با موافقت پدر ندارند و این در صورتی است که در پیشرفته ترین کشورهای اروپا مانند انگلیس و فرانسه در اواسط قرن بیستم به زنان بزرگسال حق ثبت، بدون نیاز به اجازه شوهر داده شد .
3 - اصول دین و اعتقادات
در هیچ یک از مقررات کلی و جزئی اصول و اعتقادات دینی، هیچ تفاوتی بین زن و مرد وجود ندارد، نه کما و نه کیفا و در هیچ مساله ای از معتقدات دینی ما نشانی از برخورد حاکی از ضعف و عجز زنان (در باورها) سراغ نداریم .
4 - فروعات دینی
در وظایف و دستورهای عملی اسلام نیز هیچ اثری از تبعیض بین زن و مرد به چشم نمی خورد . نه واجبات فردی و شخصی مانند نماز و روزه و نه فرائض اجتماعی مانند جمعه و جماعات و حج و امر به معروف . نه امور عبادی، اجتماعی، سیاسی و نه اقتصادی همچون بیع، اجاره، مضاربه، شرکت، وکالت، وصایت، ولایت (بر اموال گمشده و . .). و قیمومیت (بر صغیران و . .).
بلکه بر خلاف رسوم طوایف و ملل، وظایف سنگین اجتماعی و مسؤولیت های فردی زنان کمتر از مردان است مانند مسجد و نماز جمعه و جهاد … و، نفقه دادن بر اعضای خانواده و تحمل دیه جنایت خطای اقربا و تکفل مهر و حضانت فرزند حتی شیر دادن به فرزند که شیرین ترین نوع خدمات رسانی زنان و مادران است، به عنوان وظیفه و تکلیف نیامده بلکه اگر خود تمایل داشته باشد و بخواهد (هر چند با اجرت) نسبت به دیگران از اولویت برخوردار است و اگر به هر علت و سببی نخواهد نوزاد خود را شیر دهد پدر موظف و مکلف است برای شیر دادن فرزند خود دایه انتخاب کند .
اصول حاکم بر شخصیت زن دراسلام
اسلام تنها دينى است كه شخصيت و حقوق زن را در ابعاد گوناگون و با توجه به توانمندىها و وظايفى كه دارد منظور كرده است. گوستا ولوبون مىگويدكه اسلام اولين مذهبى است كه در اصلاح حال زنان و ترقى وتعالى آنان قدمهاى خيلى وسيعى برداشته است. زيرااين مطلب مسلم است كه در ميان تمام مذاهب و اقوامي كه قبل از اسلام آمده اند وضع و حالت زياده از حد ضايع و خراب بوده است[21] .
زن در فرهنگ اسلامى ما، مظهر قداست، پاکى و موجب خیر و برکت شناخته شده و از ارزش و احترام فوق العاده اى برخوردار است. هویت زن، هویت جامعه است و در واقع ارزش گذاشتن به زن، کمالات و خدمات بى پایان او، ارزش نهادن به همه جامعه است.
1- اصل اشتراک زن ومرد در انسانیت
از ديدگاه قران سرشت زن و مرد يكسان بوده واين دو داراى هويتى يكسانند. قرآن مىفرمايد:
يا اَيُّهاالنَّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمُ الَّذى خَلَقَكُمْ منْ نَفْسٍ واحِدَةٍ وَ خَلَقَ منْها زَوْجَها وَبَثَّ منْهُما رجالاً كَثيراً وَ نِساءً.. [22] .
اى مردم از پروردگارتان پروا كنيد، آن كه شما را از يك نفس آفريد و از آن نفس واحد، همسر او را و از آن دو مردان و زنان بسيار پديد آورد.
در آيه ي ديگر آمده است:
هُوَ اَلّذى خَلَقَكُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ وَ جَعَلَ منْها زَوجَها لِيَسْكُنَ اِلَيْها؛[23] اوست كه همه ي شما را از يك تن آفريد و از آن يك تن، زنش را آفريد تا به او آرامش يابد.
از منظر قرآن، خلقت زن مايه ي آرامش مرد است.
وَ مِنْ آياتِهِ اَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ اَنْفُسِكُمْ اَزْواجاً لِتَسْكُنوُا الَيْها[24]
و از نشانههاى قدرت اوست كه برايتان از جنس خودتان همسرانى آفريد، تا به ايشان آرامش يابيد.
علامه طباطبايى در تفسير اين آيه مىگويد: معناى آيه اين است كه براى سود رساندن به شما از جنس خودتان همانند آفريد، چرا كه هر يك از زن و مرد داراى جهاز توليد مثل است كه با همراهى جنس ديگر كارش به ثمر مىرسد و با كار هر دو، مسئله توليد و تكثير مثل به انجام مىرسد، بر اين اساس، هر يك به تنهايى نقص دارد و به قرين خود نيازمند است و از مجموع اين دو، يك واحد تام حاصل مىشود. به جهت همين نياز و نقص هر كدام به سمت ديگرى حركت مىكند و زمانى كه وصلت حاصل گشت، آرام مىگيرد. زيرا هر ناقصى به كمال خود شائق است و هر نيازمندى به چيزى كه رفع نيازش كند، ميل دارد. اين همان ميل جنسى است كه در اين دو قرين نهاده شده است. [25]
عزّت اسلامي زنان
در اسلام، مساوات اصلي ترديدناپذير و قلمرو آن بسيار گسترده است و در همه مسائل زندگي و در رابطه با همه انسان ها جاري است. اما فمينيسم به جاي تساوي، تشابه مرد و زن را در اين امور دنبال ميكند كه خسارتهاي جبران ناپذيري را وارد نموده است. مكتب اسلام بالاتر از تساوي، توجه ويژهاي به زنان نموده است. طبق برخي احاديث، حتّي در نگاه كردن افراد نيز بايد مساوات رعايت شود.
2- اصل آفرینش اصیل زن
بسیاری از غربیان، اسلام را متهم کرده اندکه زن را جنس دوم فرو تر از مرد می داند و زن را مقدمه وجود مرد است و براى مرد آفريده شده است.
اسلام هرگز چنين سخنى ندارد.اسلام اصل علت غايى را در كمال صراحتبيان مىكند. اسلام با صراحت كامل مىگويد زمين و آسمان،ابر و باد،گياه و حيوان،همه براى انسان آفريده شدهاند اما هرگز نمىگويد زن براى مرد آفريده شده است.اسلام مىگويد هر يك از زن و مرد براى يكديگر آفريده شدهاند:
هُنَّ لِباسٌ لَكُمْ و َ اَنْتُمْ لِباسٌ لَهُنَّ[26] . آنان (زنان) جامه ي ستر و عفاف شما و شما (مردان) نيز لباس عفت آنها هستيد.
در تفسير الميزان آمده است: ظاهر از لباس همان معناى معروف آن است. لباس آن چيزى است كه انسان به آن بدنش را مىپوشاند و دو جمله از قبيل استعاره است. زيرا هر يك از زوجين ديگرى را از دنبال گناه رفتن و شايع ساختن آن، باز مىدارد. پس هر كدام براى ديگرى به منزله لباسى است كه با آن پليدى خود را پنهان و عورت خود را مىپوشانند[27] .
قرآن حتي جنس زن و مرد را نيز يكسان مىداند:وَ اللّهُ جَعَلَ لَكُمْ مِنْ اَنْفُسِكُمْ اَزْواجاً وَ جَعَلَ لَكُمْ مِنْ اَزْواجِكُمْ بَنينَ وَ حَفَدَةً وَ رَزَقَكُمْ مِنَ الطَّيِّبتِ[28]. خدا براى شما از ميان خودتان همسرانى قرار داد و از همسرانتان فرزندان و فرزند زادگان پديد آورد، و از چيزهاى پاك روزيتان داد.
در آيه ي ديگر از قرآن آمده است: فاطِرُ السَّمواتِ وَ اْلاَرْضَ جَعَلَ لَكُمْ مِنْ اَنْفُسِكُمْ اَزْواجاً. [29] آفريدگار آسمانها و زمين است. براى شما، هم از شما، همسرانى بيافريد.
بعضي مفسرين از اين آيه يكساني و مماثلت جنس زن و مردرا نتيجه گرفته اند[30] .
علامه طباطبايى در تفسير الميزان، نيز اين قول را ترجيح داده است. [31] ممكن است گفته شود در آيات مذكور، هدف از آفرينش زن آرامش و سكون مردتلقي شده است به گونه اي كه گويا اصل در حيات، مرد است و زن طفيل وجود او ست. اما بايد گفت با توجه به ظاهر آيات هر يك از اين دو جنس به يكديگر نياز دارند و آرامش طرفينى است همانگونه كه مودت و رحمت براى هر دو طرف است. در استعمالات قرآنى، واژه ي زوج به معناى همسر بر هر يك از زن و مرد اطلاق مىگردد و اصولا كلمه ي زوجه در قرآن به كار نرفته و از نظر لغت شناسان استعمال واژه ي زوجه براى زن، غير فصيح است[32]. آيات ذكر شده نشان داد كه زنان هم چون مردان از شخصيتى كامل و مستقل برخوردارند و در هويت انسانى ميان صنف زن و مرد تفاوتى نيست. ويژگىهاى انسانى را هر دو به نحو برابر دارا هستند. همانگونه كه در قابليت رشد و تكامل، لغزش و انحراف، آسيب پذيرى و آسيب رسانى يكسانند. به عبارت ديگر، خداى متعال انسان را آفريد، اما براى بقاى نسل و تبار وى او را به دو صنف زن و مرد تقسيم كرد. در آنچه لازمه ي نوع انسانى است هر دو برابرند و در برخى خصلت ها و خصوصيت ها كه لازمه ي صنف است از يكديگر متفاوتاند. اين تفاوتها چنان نيست كه به انسانيت آنها آسيب برسانند[33] .
حقيقت انسان نه مذكر است نه مونث. قران كريم مىگويد: اين دو را از چهره ي ذكورت و انوثت نشناسيد. بلكه از چهره ي انسانيت بشناسيد. در حقيقت انسان را روح او تشكيل مىدهد، نه بدن او، انسانيت انسان را جان او تعيين مىكند نه جسم او و نه مجموع جسم و جان. [34]
علامه طباطبايى نيز با استدلال فلسفي به وحدت نوعى زن و مرد قايل است[35] .
بنابراين مي توان گفت كه هر كمال نوعى را كه يك صنف مىتواند آنرا به دست آورد، صنف ديگر نيز قدرت به دست آوردن آن را دارد. و از آن جمله كمالي است كه به وسيله ي ايمان به خدا و اطاعت فرمان او حاصل مىشود. بهترين و جامعترين تعبير حاكي از اين معنا آيه شريفه اي است كه مىفرمايد: اِنّى لا اُضيعُ عَمَلَ عامِلٍ مِنْكُمْ مِنْ ذَكَرٍ اَوْ اُنْثى بَعْضُكُمْ مِنْ بَعْضٍ. [36]
اگر قرآن زن را مقدمه مرد و آفريده براى مرد مىدانست قهرا در قوانين خود اين جهت را در نظر مىگرفت ولى چون اسلام از نظر تفسير خلقت چنين نظرى ندارد و زن را طفيلى وجود مرد نمىداند،در مقررات خاص خود درباره زن و مرد به اين مطلب نظر نداشته است
2- اصل استعداد پذیرش فضایل عالی انسانی و تكامل مرد و زن
در تفكّر قرآني، زن پا به پاي مرد تكامل پذير و اوج گراست و در پرتو شناخت و عمل ميتواند به چكاد تعالي انساني دست يابد. از اين رو، خداوند در قرآن كريم ميفرمايد: إِنَّ الْمُسْلِمِينَ وَالْمُسْلِمَاتِ وَالْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ وَالْقَانِتِينَ وَالْقَانِتَاتِ وَالصَّادِقِينَ وَالصَّادِقَاتِ وَالصَّابِرِينَ وَالصَّابِرَاتِ وَالْخَاشِعِينَ وَالْخَاشِعَاتِ وَالْمُتَصَدِّقِينَ وَالْمُتَصَدِّقَاتِ وَالصَّائِمِينَ وَالصَّائِمَاتِ وَالْحَافِظِينَ فُرُوجَهُمْ وَالْحَافِظَاتِ وَ الذَّاكِرِينَ اللَّهَ كَثِيراً وَالذَّاكِرَاتِ أَعَدَّاللَّهُ لَهُم مَّغْفِرَةً وَ أَجْراً عَظِيماً[37] بدين سان، اشكالاتي كه بر نابرابري حقوق زن وارد ميشود، مردود ميگردد؛ زيرا قرآن كريم اوصاف زن را در كنار اوصاف مرد برشمرده و استعدادهاي آن دو را براي رسيدن به كمال، يكسان دانسته است. قرآن كريم، زن را موجودي با همه ويژگيهاي انساني ميداند.
و میتوان گفت آیهای که صریحاً ارزش را بر مبنای ایمان و عمل صالح و اندوختههای ارزشی کردارها معرفی میکند‚ در این حقیقت صریح است که در هر دو صنف مرد و زن‚ ملاک حقیقی‚ فضایل اخلاقی و معنوی است که با آزادی و تلاش به دست آوردهاند.
در آیه 32 سوره نساء نیز چنین آمده است: وَلا تَتَمَنَّوْا مَا فَضَّلَ اللَّهُ بِهِ بَعْضَكُمْ عَلَى بَعْضٍ لِلرِّجَالِ نَصِيبٌ مِمَّا اكْتَسَبُوا وَلِلنِّسَاءِ نَصِيبٌ مِمَّا اكْتَسَبْنَ وَاسْأَلُوا اللَّهَ مِنْ فَضْلِهِ إِنَّ اللَّهَ كَانَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمًا ؛ آن خصوصیتی را که خداوند به بعضی از شما در برابر بعضی دیگر داده است‚ آرزو نکنید. برای مردان از آنچه اندوختهاند‚ نصیبی است و برای زنان از آنچه اندوختهاند نصیبی است و از فضل الهی که بخشاینده اختصاصات است‚ مسئلت نمایید; خداوند بر همه چیز داناست.
آياتى كه هدف آفرينش را بيان مىكند عموميت دارد ، از جمله:
الّذى خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَياةَ لِيَبْلُوَكُمْ اَيُّكُمْ اَحْسَنُ عَمَلاً وَ هُوَ الْعَزيزُ الْغَفُورُ. [38] خدائي كه مرگ و زندگانى را آفريد كه شما بندگان را بيازمايد تا كدام نيكوكارتر است و او مقتدر و آمرزنده است.
همچنين: وَ مَنْ عَمِلَ صالحاً مِنْ ذَكَرٍ اَوْ اُنْثى وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَياةً طَيِّبَةً. [39] هر كس از مرد و زن كار نيكى به شرط ايمان به خداى آرد، ما او را در زندگانى خوش و با سعادت زنده مىگردانيم.
در صورت تساوى عمل زن و مرد، پاداش اين دو يكسان خواهد بود:فَاسْتَجابَ لَهُمْ رَبُّهُمْ اِنّى لا اُضيعُ عَمَلَ عامِلٍ مِنْكُمْ مِنْ ذَكَرٍ اَوْ اُنْثى. [40] پس خدا دعاهاى ايشانرا اجابت كرد كه البته من كه پروردگارم عمل هيچكس از مرد و زن را بى مزد نگذارم. خداوند اهل علم و دانش را ستوده و فرقى بين زن و مرد قايل نشده است:يَرْفَعِ اللّهُ الّذينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَالّذينَ اُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجاتٍ[41] خدا مقام اهل ايمان و دانشمندان عالم را رفيع مىگرداند.
يكى از مهمترين اهداف انبياء، تزكيه و تعليم انسانها است و در اين خصوص فرقى بين زن و مرد نيست: كَما اَرْسَلْنا فيكُمْ رَسُولاً مِنْكُمْ يَتْلُوا عَلَيكُمْ آياتِنا وَ يُزَكّيكُم وَ يُعَلِّمُكُمْ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ يُعَلِّمُكُمْ ما لَمْ تَكُونُوا تَعْلَمُونَ. [42] چنانكه رسول گرامى خود را فرستاديم كه آيات ما را براى شما تلاوت كند و نفوس شما را از پليدى و آلودگى جهل و شرك پاك و منزه گرداند و به شما تعليم شريعت و حكمت دهد و از او بياموزيد هر چه را نمىدانيد.
درتعدادى از روايات علاوه بر تعابير عام نسبت به زنان تصريح صورت گرفته است ، از جمله: قال النبى(عليه السلام): طلب العلم فريضة على كل مسلم و مسلمة. [43] فراگيرى دانش بر هر مرد و زن مسلمان واجب است.
از منظر فقيهان اماميه فراگيرى احكام شرعى مورد ابتلا بر هر زن و مردى واجب است:
يحب على كل مكلف فى عباداته و معاملاته ان يكون مجتهداً او مقلداً او محتاطا. [44] واجب است بر هر مكلفى در عبادتها و معاملهها يا مجتهد باشد و يا مقلد و يا به احتياط عمل نمايد.
همچنين برخى از زنهاى منسوب به فقها و عالمان، صاحب اجازه نقل حديث و اجتهاد بودهاند مانند ام على، همسر شهيد اول و آمنه بيگم دختر مجلسى اول. و در تاريخ معاصر، شهيده بنت الهدى صدر و بانو مجتهده اصفهانى از مصاديق بارز زنان اهل فضل و دانش بودهاند. [45]
از ديد قرآن، در كسب مدارج معنوى و تحصيل تقوا، فرقى بين زن و مرد نيست.
يا اَيُّها النَّاسُ اِنَّا خَلَقْناكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَ اُنْثى وَ جَعَلْناكُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا اِنَّ اَكْرَمَكُمْ عِنْدَاللّهِ اَتْقاكُمْ. [46] اى مردم ا ما همه ي شما را از مرد و زنى آفريديم و آنگاه شعبههاى بسيار و فرق مختلف گردانيديم تا يكديگر را بشناسند. بزرگوارترين شما نزد خدا با تقوىترين مردمند.
3- اصل گوناگونی راههای کمال
هدف از خلقت انسان (زن و مرد) نيل به سعادت جاودانه و عبوديت عارفانه است، اين نکته مورد تأکيد قرار ميگيرد که وحدت در هدف, لزوماً به معناي وحدت در مسير رسيدن به آن هدف نميباشد. بر اين اساس چنين نتيجه گرفته ميشود که براي به سعادت رسيدن زن، تکاليفي تعيين شده که با وظايف مشخص شده براي مرد متفاوت است و اين به معناي نگاه کمتر به زن در مقايسه با مرد, نميتواند تلقي شود،
4- اصل تفاوت طبيعی بين زن و مرد
تفاوتهاي فيزيولوژيك زن و مرد با يكديگر لازمه ي حيات انساني و بقاي آن است. بديهي است اين تفاوت ها زمينه ساز تفاوت در وظايف و تكاليف و اين يك نيز سبب تفاوت در حقوق مي گردد. بر اين اساس ، تفاوت هاي حياتي اين دو را به اختصار از نظر مي گذرانيم. به طور كلى مىتوان اين تفاوت ها را به دو دسته ي جسمانى و روانى تقسيم كرد.
1. تفاوت هاى جسمانى:
روشن است که زن ومرد از نظر جسمی تفاوتهای زيادی دارند و هيچ فردی اين را انکار نمی کند. حتی هر يک از سلول های بدن هر انسانی نشان از جنسيت خويش دارد و اين تفاوتها دليل بر فرق در توان کاری و قدرت بدنی شده که به طور معمول مردان از زنان قويتر می باشند و از اين نظر برتری دارند. اما رشد دختران از پسران شديدتر و بلوغ آنها زودتر صورت می گيرد. ازدواج و توليد نسل معلول همين تفاوتها است. اين تفاوت ها اختلافات ظاهرى ساختمان بدن و مهمتر از آن تفاوت وضعيت جنسى اين دو را شامل ميشود. نطفه زن (اوول) و نطفه مرد (اسپرماتوزوئيد) هر يك داراى 23 كروموزوم است كه موقعيت و شكل آنها در هر جنس با ديگرى تفاوت دارد. زنان عوارض زنانگى اعم از قاعدگى و آبستنى و زايمان دارند ولى مردان اين گونه نيستند. مردان بلند قدتر و سنگين وزنتر از زنان اند. وزن متوسط قلب مرد 300 گرم و وزن متوسط قلب زن 250 گرم و وزن متوسط مغز مرد 1300 گرم و وزن متوسط مغز زن 1200 گرم مىباشد[47].
2. تفاوتهاى روانى و عاطفی:
ميل مرد به ورزش و شكار و كارهاى پر حركت و جنبش، بيش از زن است. زنان سرشار از عواطف و احساسات می باشند و زودتر از وقايع تأثير می پذيرند و به هيجان می آيند. البته اين وجود مالامال از احساس حکمتی است تا کار توليد نسل و تشکيل خانواده بهتر صورت گيرد. زن در عين دارابودن مشترکات از جهاتی با مرد اختلاف دارد.و احساساتی لطيف نظير: دوستی، رقت قلب، زيباگرايي و آرايش جويي در زن بيشتر و انديشه گرايي در مرد فزون تر شود. بنابراين زندگی زن «احساس گرا» و زندگی مرد «انديشه گرا» است. زن به زينت و زيور و جمال و آرايش علاقهى زياد دارد[48] .
شخصيت زن و مسئله نقص عقل
شبهاتي كه در اطراف مسئله زن، بر مكتب اسلام وارد است، به دو بخش عمده شخصيتي و حقوقي قابل تقسيم ميباشد. مهمترين اشكالات در بخش شخصيتي، پيرامون مسئله نقص عقل ميباشد كه مورد توجه قرار گرفته است. بدون شک بين زن و مرد از لحاظ های گوناگون تفاوت است و به هيچ عنوان نمی توان آن را انکار کرد ؛ اما هرگز نمی توان اين تفاوتها را کمبود و نقص برای يک جنس و برتری برای جنس مخالف برشمرد.به عبارت ديگر تفاوتهای زن و مرد تناسب است نه نقص و کمال، قانون خلقت خواسته است با اين تفاوتها تناسب بيشتری ميان زن و مرد که قطعا برای زندگی مشترک ساخته شده اند به وجود آورد.
شخصيت زن،عقل و احساس
عدهاي درنگاه ظاهري براي توجيه تفاوت مرد و زن و اثبات نقصان عقلي زن، به هر وسيلهاي حتي روايات متوسل شده اند، وقتي در قرآن از نقصان عقلي زن سخني به ميان نيامده و در روايات، ضعف عقل او يك استدلال جزئي بوده و اگر استدلال كلي باشد به عواطفش ربط داده ميشود[49]، پس نقصان عقلي مطرح شده را بايد در امور ديگر جستوجو كرد; چه اينكه حضرت علي(عليه السلام) ميفرمايند: «اياك و مشاورة النساءالاّ من جربت بكمال عقل»;[50] از مشاوره با زنان بپرهيزيد، مگر كسي كه بلوغ و كمال عقلي او تجربه شده باشد. بنابراين، تفاوتهاي مرد و زن، نوعي تناسب است نه نقص و كمال; يعني اين تفاوت ها براي تناسب است تا زندگي مشتركي را براي اهداف عاليه فراهم آورند[51].
لكن با يك بررسي مقتضي، ضعف استدلال اين گروه آشكار ميشود.وقتي در قرآن از نقصان عقلي زن سخني به ميان نيامده پس نقصان عقلي مطرح شده را بايد در امور ديگر جستجو كرد .
منشأ ضعف
با بررسي روايات، به نظر ميرسد ضعف عقلي زن صرفاً جنبه عارضي داشته باشد، نه اينكه ذاتاً عقل زن ناقص يا ضعيف تر از مرد باشد. از اين رو، معلوم ميگردد كه موانع سير كمالي زن، نه در ضعف عقلاني او، بلكه ريشه در جنبههاي عاطفي و اخلاقي وي دارد. وجود زنان دانشمندي كه پا به پاي مردان مدارج عقلي و علمي را طي نموده اند، تأييدي بر اين مطلب ميباشد. براي جبران ضعف عقلي زن، بيشتر بايد به جنبههاي اخلاقي در مورد زنان توجّه نمود. صرف نگاه عاطفي و احساسي، انسان را دچار زندگي خيالي نموده و از زندگي عقلايي و انساني دور مينمايد، امّا التزام به فرامين اخلاقي به عنوان فقه اكبر، جهت درستي به عواطف داده و زندگي انسان را عقلايي و الهي مينمايد.
معاني عقل
عقل داراي معاني متفاوتي بوده و هر معنا، تحليل خاص خود را ميطلبد. برخي عقل را به معناي هوش و استعداد دانسته اند كه از نظر روان شناسي تفاوتي بين دو جنس وجود ندارد. عدّهاي كوچك تر بودن نيمه راست مغز زن را به حساب ضعف عقلي وي گذاشته اند. اگر اين استدلال درست باشد، پس بايد كوچكي نيمه چپ مغز مرد را هم ضعفي براي او محسوب كرد.
برخي ديگر، عقل را به معناي قوه استدلال و منطق ميدانند. اين تعبير، چه به معناي عقل منطقي باشد يا عقل فلسفي،[52] تفاوتي در اصل تعقّل بين آن دو وجود ندارد.
براي عارضه ضعف عقلاني زن، چند توجيه وجود دارد:
الف. اگر عقل را به معناي درك كليات منطقي يا فلسفي بدانيم، به نظر ميرسد كه تفاوتي بين مرد و زن نباشد، مگر اينكه زنان به علت جزئي نگري در مسائل، علاقه كمتري به اين بخش از علوم نشان ميدهند.
ب. عواطف زن معمولا بر جنبه عقلاني او غالب است و اين حقيقت قدرت عاطفي او را اثبات مينمايد و به معناي ضعف عقلي نمي باشد.
ج. عده ديگري كه عقل را به معناي عقل اجتماعي دانسته اند و ميگويند: عقل اجتماعي مردان قوي تر است; چون داراي مديريت، سياست، فكر اقتصادي، علمي، تجربي و رياضي قوي تري هستند[53].
لكن اين برتري براي مرد يك فضيلت زايد است و معيار فضل براي او به شمار نمي آيد[54].
معاني عقل در روايات به گونهاي است كه از آن ها براي نكوهش و نقصان زن استفاده نمي شود. در بعضي روايات، عقل به معناي «عقال» آمده است؛ يعني وسيلهاي كه با آن نيروي غريزه و اميال را به بند ميكشند. [55] در معناي ديگري فرموده اند: «العقل ما عبد به الرحمن و اكتسب به الجنان»;[56] عقل چيزي است كه به كمك آن بندگي خدا ميسّر ميگردد و از راه آن بهشت به دست ميآيد اگر اين دو معنا را با علل روايي ديگر نقصان عقل در نظر بگيريم، حديث نقصان عقل حضرت امير(عليه السلام) به معناي موجبه جزئيه است كه به فرد خاص اشاره دارد[57]. و اگر هم آن را استدلال كلي بدانيم، چه بسا منظور زنان بي ايمان باشد[58] .
البته اثبات برتري عقل مرد بر زن كار آساني نبوده و از مجموع آيات و روايات و علم و تجربه اين برتري ثابت نمي شود. گذشته از آن، با تفكيك عقل نظري و عملي، ميتوان گفت: اگر عقل نظري در مردان قوي تر باشد، عقل عملي (به معناي وجدان اخلاقي) [59]. در زنان قوي تر است; زيرا وجدان اخلاقي ناظر بر عواطفواحساسات ميباشدواين دودر زنان قوي تر است.
زن وعقل ابزاری
در مجموع، ميتوان گفت: از طريق تجربه، برهان و روايات، برتري عقل مرد ثابت نمي شود، همان گونه كه نقصان ذاتي عقل زن اثبات نمي گردد؛ يعني حاصل روايات، تجربه و برهان چنين تفاوتي را اثبات نكرده و استدلال منطقي هم مغالطهاي بيش نيست. برخي با يك استدلال مغالطهاي ميگويند: در اسلام عقل معيار كمال انساني است، هر كس عاقل باشد به كمال انساني نزديك تر است. بنابراين، مردان به خاطر قوت عقل به خدا نزديك ترند.
در اين استدلال، از اشتراك لفظي و مغالطه استفاده شده و حد وسط تكرار نشده است; چون عقل در صغرا به معناي مهار نمودن عقال هوا و هوس است و با آن بندگي خداوند صورت ميگيرد كه در روايات به آن اشاره گرديده، اما در كبراي قضيه عقل به معناي عقل اجتماعي است.[60]
در نهايت، تفاوت عقلي بين مرد و زن از ناحيه عقل ابزاري است; يعني عقلي كه انسان ميتواند به كمك آن علوم را فرا گيرد. اين برتري هرچند براي مرد يك فضيلت به شمار ميآيد، اما فضل نيست; زيرا آنچه نزد خدا ارزشمند است و فضل محسوب ميشود، عقل ذاتي است كه از آن به عقل عملي (به معناي نيّت، اخلاص، اراده، محبّت، و تقوا) تعبير ميشود. پس عقل ذاتي مقرّب درگاه خداست و اين حقيقت براي مرد و زن تفاوتي ندارد.
شخصيت زن از ديدگاه انديشمندان معاصر
امام خمينى (ره) در خصوص شخصيت زن قايل است: تمام هويت هاى كمالى كه در انسان مطرح است در زن مطرح است. [61]
علامه طباطبايى در اين خصوص مىگويد: واقعيت خارجى و تجربه نشان مىدهد كه زن و مرد دو فرد از يك جوهر واحد به نام انسان مىباشند. [62]
ايشان در جاى ديگر مىگويد: قرآن بيان كرده كه هويت زن مانند مرد است هر انسان چه زن و چه مرد، انسان است و در ماده انسانيت مشترك است. [63]
علامه مطهرى شخصيت زن را از منظر قرآن اين گونه ترسيم مىكند:قرآن با كمال صراحت در آيات متعددى مىفرمايد كه زنان را از جنس مردان و از سرشتى نظير سرشت مردان آفريديم. قرآن درباره آدم اول مىگويد: همه شما را از يك پدر آفريديم و جفت آن پدر را از جنس خود او قرار داديم… قرآن در كنار هر مرد بزرگ و قدسى از يك زن بزرگ و قدسيه ياد مىكند. از همسران آدم و ابراهيم و از مادران موسى و عيسى در نهايت تجليل ياد كرده است. اگر همسران نوح و لوط را به عنوان زنانى ناشايسته براى شوهران ذكر مىكند از زن فرعون نيز به عنوان زن بزرگى كه گرفتار مرد پليدى بوده است غفلت نكرده. گويى قرآن خواسته است در داستانهاى خود توازن را حفظ كند و قهرمانان داستانها را منحصر به مردان ننمايند. [64]
آية اللّه جوادى آملى زن و مرد را از يك گوهر دانسته و ميگويد:آفرينش زن و مرد از يك گوهر است و همه زنان و مردان مبدا قابلى واحد داشته، چه اين كه مبدا فاعلى همه آنها خداى يگانه و يكتاست و هيچ مزيتى براى مرد نسبت به زن در اصل آفرينش نيست و اگر برخى از روايات عهده دار اثبات اين مزيت اند يا از لحاظ سند نارسا و يا از جهت دلالت ناتمام اند و اگر فرضا از هر دو جهت تمام باشند، چون مسئله مورد بحث يك امر تعبدى محض نيست، نظير مسائل فقهى صرف، نمىتوان آن را به يك دليل ظنى غير قطعى ثابت كرد، مگر در حد مظنه و گمان كه سودمند به حال مسائل علمى نخواهد بود. [65]
5- اصل حقوق زنان
یکی از بحثهای جنجال برانگیز و سفسطه آمیزی که از قدیم الایام تاکنون در جوامع علمی مطرح و دچار نظریات افراطی و تفریطی شده، موضوع «حقوق زنان » است .
برخی از نویسندگان و گویندگان، در دفاع از شعار آزادی زنان و احقاق حقوق آنان به قدری راه اغراق و افراط را می پیمایند که گویا مرد و زن هیچ وجه تمایزی در مراحل مختلف تعقل و تفکر، عواطف و احساسات، توان جسمی و … ندارند . دسته دیگر با صد و هشتاد درجه تفاوت، زنان را انسان نمی پندارند بلکه آنان را حیوان یا شیطان و ارواح خبیثه یا اشیایی ابزارگونه برای استفاده انسانها (مردها) می شناسند .چه خوش گفت حکیم بزرگ بشریت امام امیرالمؤمنین علیه السلام:«لاتجد الجاهل اما مفرطا او مفرطا .»
آری جاهل و بی خبر از اسرار و نهفته ها و نگفته های وجودی انسان جز این نتواند بود که یا راه افراط می پیماید و یا راه تفریط .
خوشبختانه کل مدعاها و پیشنهادهای افراط گرایانه طرفداران تساوی حقوق زنان و مردان، و نیز ادعاها و فرضیه های تفریط مآبانه رقبای آنان در ادوار پیشین جوامع بشری به مرحله اجرا درآمد و تجربه شد (حتی در برخی موارد، کامل تر و جامع تر) ولی ادامه نیافت و پایدار نماند . گویا تنها سر عدم موفقیت آن تجربه ها، ناهماهنگی آن آداب و مقررات با مقتضیات فطرت و ناهمگونی با سنت و خلقت در جهان فطرت بود .
با توجه به این که مرد و زن در انسانیت شریکند و در ویژگیهای جنبی از قبیل توانمندی جسمی و روانی و غیره متفاوت، برخی از اندیشمندان به مقتضای محدود بودن دایره فکر و اندیشه بشری منحصرا به مشترکات توجه کرده، در تمام حقوق و وظایف، معتقد به شرکت و تساوی شدند و برخی دیگر فقط به ابعاد ویژه هر یک از این دو جنس توجه کرده، در تعیین حقوق و وظایف زنان راه تفریط پیمودند . غافل از این که زن و مرد - به عنوان دو رکن سازنده و برپا دارنده جامعه - باید مانند نقش چشم و گوش و دست و پا و زبان - به عنوان اععضای فعال و مؤثر در کل بدن - عمل نمایند; یعنی مساوات چشم و گوش در مفید بودن برای بدن، اقتضا نمی کند که چشم مانند گوش، باز و بی پرده بوده در معرض برخورد با انواع آسیبها مانند باد، آب، گاز و غیره قرار گیرد و یا زبان باید مانند دست، گشاده و بی پوشش باشد و این استدلال که هر دو، عضو یک بدن می باشند پس چرا یکی باز است و دیگری بسته؛ یکی رو گشاده و دیگری پوشیده؟ ناقص و نارساست چرا که هر یک، ویژگیها و کارکردهای مخصوص به خود دارند .
از این رو مدیریت و مسؤولیت پذیری زن در این سطح، نه فقط از کشور متمدن و پیشرفته مصر به کشورهای دیگر سرایت نکرد و جهان شمول نشد، در خود مصر نیز پایدار نماند .
در حدود سه هزار سال قبل از اسلام، زن مورد بی احترامی و تحقیر و تضییع حقوق قرار داشت و در تمام این مدت اکثر اقوام و ملل «چه پیشرفته و متمدن، چه وحشی و بی تمدن و چه نیمه متمدن » مانند یکدیگر به زنان نگاه می کردند و به طور یکنواخت با آنان رفتار می نمودند .
در اغلب آیین های رایج در اقوام و ملل نیمه متمدن و حتی مترقی و متمدن قبل از اسلام، زن، انسانی بود بی اراده و تصمیم، بلکه برده وار در اختیار پدران، شوهران و فرزندان قرار داشت .
مقایسه
گرچه برای افراد مؤمن به حقانیت احکام اسلام و معتقد به حکیمانه بودن دستورات الهی قرآن، نیازی نیست که آداب و رسوم اقوام و ملل یا دستورات سایر کتب و ادیان آسمانی پیشین بررسی و تبیین شود، ولی برای کسب اعتماد و اطمینان بیشتر به صحت و درستی احکام متقن اسلام، اشاره ای هر چند کوتاه به آداب و رسوم و مقررات سایر ملل و ادیان داشته باشیم تا با مقایسه اسلام با ادیان و ملل غیر اسلامی، قوت و استحکام حقوق زن در اسلام، روشنتر و واضحتر گردد .
اصل انسانيت، كه حق مشترك بين زن و مرد است، و هويت صنفي زن كه مختص به اوست، در تشريع خطوط كلي حقوق مشترك و مختص او چند نکته ضروری به نظر می رسد:
1 - آیا مساله حقوق زن، یک بعدی و تک محوری و مقایسه ای (یعنی در مقایسه با حقوق مرد) باید ملاحظه شود؟ یا همه جانبه و بر محور شایستگی ذاتی و فطری وی به ضمیمه شرایط اجتماعی؟ به طور طبیعی، نتیجه بحث به حسب تنوع محورها تفاوت دارد؛ یعنی حقوق زن در مقایسه با مرد، با توجه به همه مقررات اجتماعی، بیشترتامین شده است؛ زیرا اگر چه زحمت تقبل مسؤولیتهای قضایی و نظامی و غیره با مردان است ولی نتایج مثبت اجتماعی و امنیتی آن متوجه زنان خواهد بود .
2 - وضع و تعیین حقوق اسلامی زنان به وسیله مردان نبوده و نیست تا توهم شود که جانب یک طرف بیشتر رعایت شده و یا ظلم و ستمی بر آن روا شده باشد؛ زیرا هر ظالم و ستمگری به منظور نیاز و جبران کمبودی که در خود احساس می کند، دست به ظلم و ستم می زند و در صورتی که واضع و در نظر گیرنده حقوق هر یک از مردان و زنان، خداوند بی نیاز مطلق باشد، پندار ظلم و تعدی و یا تضییع حقوق جمعی به نفع جمعی دیگر قابل تصور نیست .
3 - حقوقی که در نظام سعادت بخش اسلام برای تامین امنیت جان و مال و حیثیت اجتماعی زنان در نظر گرفته شده، کاملا هماهنگ و همسان مردان است:
« لِلرِّجَالِ نَصِيبٌ مِمَّا اكْتَسَبُوا وَلِلنِّسَاءِ نَصِيبٌ مِمَّا اكْتَسَبْنَ »[66]؛ « لِلرِّجَالِ نَصِيبٌ مِمَّا تَرَكَ الْوَالِدَانِ وَالأقْرَبُونَ وَلِلنِّسَاءِ نَصِيبٌ مِمَّا تَرَكَ الْوَالِدَانِ وَالأقْرَبُونَ »[67] ؛ « وَلَوْلا رِجَالٌ مُؤْمِنُونَ وَنِسَاءٌ مُؤْمِنَاتٌ[68]؛ « لا يَسْخَرْ قَومٌ مِنْ قَوْمٍ … وَلا نِسَاءٌ مِنْ نِسَاء…» [69]
4 - با توجه به مطالب یاد شده، در هر موردی که تفاوتی بین مقررات مربوط به زنان و مردان به نظر رسد، باید مطمئن بود که این تفاوت نشات گرفته از شرایط طبیعی ویژه هر یک از دو جنس است نه این که با داشتن شرایط مساوی و برابر، حقوق نابرابر برای آنان در نظر گرفته شده باشد .
به عبارت دیگر، اگر زنان غربی همواره به دنبال احقاق حقوق تضییع شده خود باشند حق دارند; زیرا نه دین مسیحیت، حقوق آنان را تامین کرده نه قوانین و آداب و رسوم غرب; اما چنین زحمتی از دوش زنان مسلمان برداشته شده; چرا که سیستم حقوقی اسلام، تمام نیازهای فطری، جسمی، روانی و … او را برآورده کرده است .
6- اصل اخلاق
ناديده گرفتن اخلاق در مسائل زنان، ظلم بزرگي بر آنان به شمار ميآيد كه با امور ديگر قابل جبران نيست؛چرا كه در مسائل اجتماعي هم اخلاق ناظر بر احكام حقوقي است و بدون آن، اجراي احكام حقوقي براي زنان آسيب زا خواهد بود. از اين رو، براي هدايت و حمايت از زنان بهتر است اخلاق را مقدّم بر حقوق و در كنار آن اعمال نمايند.
براي مثال، اگر در مسائل خانواده صحبت از حقوق زن به ميان آيد و در آن كمترين توجّهاي به مسائل اخلاقي صورت نگيرد، به جاي اجراي عدالت، ظلم مضاعفي را در حق زنان اعمال كرده اند; كاري كه امروزه بعضي از حقوق دانان انجام داده و به جاي حل مسائل خانواده، آن را تشديد مينمايند؛ چه اينكه براي جلوگيري از گسترش تفكّر فمينيستي و مهار آسيبهاي خانوادگي و اجتماعي آن، بايد مسائل اخلاقي را در كنار مسائل حقوقي زنان در نظر بگيرند.
اشتباه روشن فكران
برخي ميخواهند تفاوت زن و مرد را در استعدادهاي جسمي و رواني آنان جستجو كنند و آن را به اثبات برسانند و برخي ديگر از زبان كليسا و مذهب گفته اند: «زن همان موجود با گيسوان بلند است كه عقل كوتاه دارد.» در مقابل، افرادي نظير مونتاگو در كتاب زن جنس برتر اصرار دارند تا زن را جنس برتر معرفي كنند و امتيازات مرد را مولود عوامل تاريخي و اجتماعي بشمارند و عوامل طبعي و طبيعي را ناديده بگيرند; [70] همان چيزي كه امروزه يكي از شعارهاي مكاتب فمينيستي به شمار ميآيد. حال آنكه قانون خلقت با اين تفاوت ها، تناسب بيشتري ميان مرد و زن برقرار نموده تا براي زندگي مشترك موقعيّتهاي خاصّي را فراهم آورند.
7-اصل ضرورتهاي زندگي انساني وخانواده
عقل و عاطفه دو نيروي ضروري براي زندگي بشري هستند كه به انسان هديه شده اند. خالق هستي به اقتضاي شرايط و شرح وظايف زن و مرد، آن دو را حكيمانه بين آن ها تقسيم فرموده كه هر يك با تفاوتهاي طبيعي موقعيّتهاي ويژهاي را براي زندگي انساني فراهم ميآورند. براي مثال، در زنان قدرت عاطفه، احساس نيرومندتري را به وجود ميآورد، كه لازمه زندگي دنيوي است.
به تأكيد همه كارشناسان، عاطفه زنان نه تنها نقص جامعه بشري نيست، بلكه يك ضرورت است كه در سايه آن موضوع فرزندداري، تربيت و بعد عاطفي خانواده براي تكوين شخصيّت فرزندان و آرامش همسران ضروري ميباشد; چه اينكه قدرت عقلاني مرد براي تدبير زندگي و تكيه گاه زن ميباشد. از اين رو، عقل و عاطفه با تكيه بر هم سايباني براي زندگي انساني فراهم ميآورند.
بی تردید سعادت هر جامعه، در گرو سعادت کوچکترین عنصر تشکیل دهنده آن یعنی خانواده است. خانواده، کانون پرورش نسل آینده و زن در آن نقطه ثقل عاطفه و مهر می باشد. این کانون مهر و عاطفه به تصریح کلیه صاحب نظران می تواند، الهام بخش ابعاد والای اخلاقی و انسانی و یا ابعاد زشت شیطانی باشد و می تواند پایه گذار سعادت و یا شقاوت اجتماع، کشور و به عبارتی بهتر تمامی نسل بشر گردد.
الفباى حقوق خانواده در اسلام، بر پایه محبت پى ریزى شده و نقش آفرین هستى، زن را نقش آفرین تاریخ آفریده است.
زن مربى بشریت است و کانون تربیت خانواده، بدون این مربى شایسته، جامعه رنگ سعادت نخواهد دید، خانه، حضور مسئولانه و مدبرانه مادرى کاردان را مى طلبد. این نقش نمى تواند تشریفاتى یا حتى قراردادى باشد و حق تعالى در نظام زیبا و حکیمانه آفرینش، زن را در چنین جایگاهى قرار داده است.زن کانون هستى و پایگاه مهرورزى و عشق و خانواده، مرکز آموزش صفا، صمیمیت، ایثار و عطوفت به همگان است.
بر اساس فطرت برای یک زن هیچ چیز پر اهمیت تر از ایفای نقشی که خالق مطلق برای او به عنوان یک همسر و یک مادر ترسیم کرده نیست، مادر هم مربی است و هم متربی، هم الگوست و هم الگوساز، و برای آنکه الگو باشد و الگو بسازد و مربی باشد خود نیازمند آموزش است. آموزشی که او را برای جایگاه و مقام برتر مربی انسان شدن آماده می سازد. او می تواند نجات بخش نسل ها و یا عامل سیه روزی و تباهی و در نهایت سقوط انسان در قعر مادیگرایی صرف باشد. در واقع زنان به جهت تأثیرگذاری عمیق و گسترده ای که در سطوح مختلف جامعه دارند، بهترین عامل جهت سرمایه گذاری حاکمان برای تربیت نسل آتی بشمار می آیند.
نتیجه گیری
آن گونه كه برخى پنداشتهاند، نگاه اسلام به زن تحقيرآميز نيست.قرآن پيرامون منزلت زن موضع حكيمانهاى دارد. نه او را از مقام انسانى تنزل داده و نه تفاوتهاى بيولوژيك و حكمت آفرينش او را ناديده گرفته است. از منظر قرآن زن به لحاظ انسانيت هيچ تفاوتى با مرد ندارد. اما آفرينش او با توجه به وظايفى كه بر عهده مىگيرد اندكى با مرد متفاوت است. اصولا تكامل و حفظ شخصيت حقوقى و حقيقى زن در پياده كردن قوانين مكتب مقدس اسلام است،اسلام مى خواهد كه زن انسانى محترم با شخصيت و داراى نقش بسيار مهمى در زندگى باشد از اين رو تربيت كودكان را كه زيربناى اساسى جهت بناى جامعه است درخانواده به وى سپرده به خلاف مكتبهاى ديگر كه با استفاده از سنگر دروغين (آزادى وحقوق زن) اورابازيچه هوى و هوس خود قرار داده وادعا مي كنند طرفدار حقوق بشرند‚ در حقيقت ستمگران به زن هستند.
اسلام يك موضع برجسته را در اين بين انتخاب كرده،از افراط و تفريط جلوگيري كرده، و هشداري به همه ي مردم عالم داده است.حقوقی که در نظام سعادت بخش اسلام برای تامین امنیت جان و مال و حیثیت اجتماعی زنان در نظر گرفته شده، کاملا هماهنگ و همسان مردان است،از آنچه گفته شد معلوم شد اسلام از نظر فكر فلسفى و از نظر تفسير خلقت،نظر تحقيرآميزى نسبتبه زن نداشته استبلكه آن نظريات را مردود شناخته است.
اگر زنان مقام واقعی خویش را بشناسند و به زن بودن خود ارج نهند، و جایگاه خود را در معرض رقابت بیهوده و ترازوی سنجش با مرد قرار ندهند می توانند نقش تربیت مردان آینده را نیز بدرستی ایفا نمایند و سرنوشت جامعه را آنگونه که می خواهند رقم بزنند. مگر نه اینست که هدف حاکمان در جامعه بشری انتقال الگوها، یکسان سازی رفتارها، سلائق و خواست هاست. زنان اگر فریب نخورند، به دلیل فطرت گرا بودن و لطافت روح و دوری از شقاوت می توانند علیه حاکمان سلطه گر جهانی برخیزند.
آري بر زنان مسلمان است تا با آگاهي وشناخت شرايط زماني, در مقابله با استعمار و حفظ اسلام, رسالت خويش را با اقتداء به از حضرت فاطمه زهرا عليهاالسلامايفاء نمايند، پيرو فكر انديشه عقل و منطق از اسلام باشند. فریبسردمداران نظام سلطه و سرمایه داری را نخورند و خود و نسل آینده را ارزان به منافع سرمایه داری نفروشند. به عبارت دیگر، اگر زنان غربی همواره به دنبال احقاق حقوق تضییع شده خود باشند حق دارند; زیرا نه دین مسیحیت، حقوق آنان را تامین کرده نه قوانین و آداب و رسوم غرب; اما چنین زحمتی از دوش زنان مسلمان برداشته شده; چرا که سیستم حقوقی اسلام، تمام نیازهای فطری، جسمی، روانی و … او را برآورده کرده است .
اسلام برای زن هم همانند دیگر مسائل برنامه دارد ولی باید رفت و از دل قوانین و احکام اسلامی استخراج کرد .
برخی از برنامه های اسلام برای زنان به ترتیب زیر است:
1. ایجاد نگرش صحیح به نقش زنان و ترسیم دقیق هندسه قرار گرفتن دو جنس در کنار هم .
2. ایجاد مرز مشخص بین زنان و مردان در جامعه ، از جمله حجاب و ترویج فرهنگ خویشتنداری جنسی .
3. توجه به نیازهای حقیقی و فطرت زنان و قرار دادن آن در محیط خانواده برای استحکام بنیاد خانواده .
4. نقش طراز اول در تعلیم و تربیت فرزندان و ساختن همسران ایثارگر و فداکار برای جامعه و آرمانها .
5. ممانعت از تبرج و خودنمایی و اشرافیگری و مصرف زدگی و مدپرستی بانوان و سرگرم شدن آنان بر امور پست و شهوانی .
6. برابر دانستن زن و مرد در مقامات معنوی و درجات انسانی و برتر دانستن زنان بر مردان در برخی موارد.
7. تعیین وضعیت زنان در عرصه های اجتماعی ، رشد و تعالی معنوی و خانوادگی و ترسیم حقوق انسانی آنان در
اين عرصه .
پي نوشت
1. دورانت، ويل، لذات فلسفه، سازمان و انتشارات آموزش انقلاب اسلامى، تهران، 1377.
2. ستارى، جلال، سيماى زن در فرهنگ ايران، نشر مركز، تهران، 1373
3. تيلا، عباس، زن در آيينه تاريخ، مولف، تهران، 1370
4. تورات ، سفرپيدايش، ج2، ص 2.
5. تيلا، عباس، زن در آيينه تاريخ، مولف، تهران، 1370
6. سوره ي توبه (9)، آيه ي 71.
7. همان، آيه 67.
8. سوره ي نور/30.
9. همان، آيه ي 31.
10. نساء ،124نحل،97 غافر،40.
11. سوره فتح(48)، آيه 25.
12. سوره ي نساء(4)، آيه ي 32.
13. تحريم ، آيه ي 10.
14. تحریم ،10
15. آل عمران، آیه 42.
16. اعراف 144
17. سوره ي آل عمران(3)، آيه 33.
18. سوره نمل ، آيه 55.
19. مومنون 50.
20. سوره مائده ، آيه 110.
21. لوبون، گوستاو، تمدن اسلام و عرب، بنگاه مطبوعاتى علمى،1344.
22. نساء ، 1
23. اعراف/189
24. روم/21
25. طباطبايى، سيد محمد حسين، الميزان فى تفسير القرآن، موسسة الاعلمى، بيروت، 1399 ق، ج 16، ص 174.
26. بقره/18.
27. طباطبايى، سيد محمد حسين، الميزان فى تفسير القرآن، موسسة الاعلمى، بيروت، 1399 ق، ج 1 ، ص 144.
28. نحل/72.
29. شورى/1.
30. حسينى تهرانى، محمد حسين، نور ملكوت قران، انتشارات علامه طباطبايى، 1413 ق، ج 2، ص 100- 98.
31. طباطبايى، سيد محمد حسين، الميزان فى تفسير القرآن، موسسة الاعلمى، بيروت، 1399 ق، ج 4، ص 136.
32. راغب اصفهانى، ابوالقاسم، المفردات فى غريب القرآن، شركة مكتبه و مطبعة اليالى الحلبى.
33. مهريزى، مهدى، شخصيت و حقوق زن در اسلام، شركت انتشارات علمى و فرهنگى، تهران، 1382، ص 78.
34. جوادى آملى، عبداللّه، زن در آئينه جلال و جمال، مركز نشر فرهنگى رجا، تهران، 1369 ق، ص 76.
35. طباطبايى، سيد محمد حسين، الميزان فى تفسير القرآن، موسسة الاعلمى، بيروت، 1399 ق، ج 16
36. آل عمران/ 195
37. احزاب 35.
38. ملك/2
39. نحل/97
40. آل عمران/195
41. مجادله/11
42. بقره/151
43. مجلسى، محمد باقر، بحارالانوار، موسسة الوفاء، بيروت، 1403 ق، ج 1، ص 177.
44. طباطبايى يزدى، محمد كاظم، العروة الوثقى، اسماعيليان، قم، 1412 ق، ج 1، ص 12.
45. امام خمينى، سيماى زن در كلام امام خمينى، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى، تهران ، ج22، ص 26.
46. حجرات/13.
47. تيلا، عباس، زن در آيينه تاريخ، مولف، تهران، 1370، 137- 138.
48. مطهرى، مرتضى، نظام حقوق زن در اسلام، انتشارات صدرا، قم ، ص 206- 205 .
49. محمد دشتي، نهج البلاغه، خطبه 80 / مرتضي مطهري ، نظام حقوق زن در اسلام، ص 205 / عبدالله جوادي آمليزن در آينه جمال و جلال الهي، ص 370.
50. محمدباقر مجلسي، بحارالانوار، ج 100، ص 253.
51. مرتضي مطهري، نظام حقوق زن در اسلام، ص 201 و 202.
52. محمدتقي مصباح، آموزش فلسفه، ج 1، ص 32 و 33 .
53. عبدالله جوادي آملي، پيشين، ص 250.
54. همان، 249.
55. 24 عبدالله جوادي آملي، پيشين، ص 251
56. محمدبن يعقوب كليني، اصول كافي، ج 1، ص 11، ح 3.
57. محمد دشتي، نهج البلاغه، خطبه 80، ص 32.
58. همان.
59. محمدتقي جعفري، وجدان، ص 29 و 60 و 145
60. عبدالله جوادي آملي، پيشين، ص 250.
61. امام خمينى، سيماى زن در كلام امام خمينى، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى، تهران، ص 207.
62. طباطبايى، سيد محمد حسين، الميزان فى تفسير القرآن، موسسة الاعلمى، بيروت، 1399 ق، ج 16.
63. طباطبايى، سيد محمد حسين، الميزان فى تفسير القرآن، موسسة الاعلمى، بيروت، 1399 ق، ج 16.
64. مطهرى، مرتضى، نظام حقوق زن در اسلام، انتشارات صدرا، قم.
65. جوادى آملى، عبداللّه، زن در آئينه جلال و جمال، مركز نشر فرهنگى رجا، تهران، 1369 ق، ص 138-137.
66. نساء 32.
67. نساء7.
68. فتح 25.
69. حجرات 11.
70. مطهرى، مرتضى، نظام حقوق زن در اسلام، انتشارات صدرا، قم. ص 200 و 201.
منابع و مآخذ
قرآن
نهج البلاغه
1. خمينى، روح الله، سيماى زن در كلام امام خمينى، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى، تهران ، ج22،
2. تيلا، عباس، زن در آيينه تاريخ، مولف، تهران، 1370.
3. ستاري ، جلال ، سيماى زن در فرهنگ ايران، نشر مركز، تهران، 1373
4. جوادى آملى، عبداللّه، زن در آئينه جلال و جمال، مركز نشر فرهنگى رجا، تهران، 1369 ق.
5. حسينى تهرانى، محمد حسين، نور ملكوت قران، انتشارات علامه طباطبايى، 1413 ق، ج 2.
6. دورانت، ويل، لذات فلسفه، سازمان و انتشارات آموزش انقلاب اسلامى، تهران، 1377.
7. راغب اصفهانى، ابوالقاسم، المفردات فى غريب القرآن، شركة مكتبه و مطبعة اليالى الحلبى.
8. طباطبايى، سيد محمد حسين، الميزان فى تفسير القرآن، موسسة الاعلمى، بيروت، 1399 ق، ج 16.
9. لوبون، گوستاو، تمدن اسلام و عرب، بنگاه مطبوعاتى علمى،1344.
10. مجلسى، محمد باقر، بحارالانوار، موسسة الوفاء، بيروت، 1403 ق، ج 1،
11. دشتي ، محمد ، نهج البلاغه،
12. طباطبايى يزدى ، محمد كاظم ، العروة الوثقى، اسماعيليان، قم، 1412 ق، ج 1.
13. مجلسي ، محمدباقر ، بحارالانوار، ج 100، ص 253.
14. كليني ، محمدبن يعقوب ، اصول كافي، ج 1، ص 11، ح 3.
15. جعفري ، محمدتقي ، وجدان، ص 29 و 60 و 145
16. مصباح ، محمدتقي ، آموزش فلسفه، ج 1، ص 32 و 33 .
17. مطهري ، مرتضي ، نظام حقوق زن در اسلام، انتشارات صدرا، قم .
18. مهريزى، مهدى، شخصيت و حقوق زن در اسلام، شركت انتشارات علمى و فرهنگى، تهران، 1382، ص 78.
شمسی کرمی معاون پژوهش موسسه آموزش عالي حوزوي فاطمه معصومه(سلام الله عليها)
شمسی کرمی معاون پژوهش موسسه آموزش عالي حوزوي فاطمه معصومه(سلام الله عليها)